مدرسه علمیه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ

و خداوند سبحان هر کدام از بندگانش را که بخواهد به خاطر نیت پاکشان و باطن صالحشان به بهشت می برد.

نهج البلاغه، قصار24، فراز2

در استمرار طرح میثاق علوی (اخلاق عملی در آینه کلام علوی) مدرسه علمیه حضرت خدیجه(سلام الله علها) طرح یک ساله نشست محققین نهج البلاغه را با پژوهش گروهی در زمینه صدق برگزار می نماید.این سلسله نشست ها هر  15 روز یک بار روزهای دوشنبه از ساعت 14 الی 16 در این مدرسه  برگزار می گردد. از علاقمندان دعوت می شود با واحد پژوهش مدرسه تماس حاصل نمایند.

برگزاری نشست مقدماتی جلوه های صدق

29 مهر 1392 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

برگزاری نشست مقدماتی همایش جلوه های صدق در سیره علوی

مدرسه علمیه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در دومین سال از سلسله همایش های میثاق علوی، نشست مقدماتی همایش “جلوه های صدق در سیره علوی” را روز دوشنبه 92/8/6 از ساعت 12-8 برگزار می نماید.


مدرسه علمیه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در دومین سال از سلسله همایش های میثاق علوی، نشست مقدماتی همایش “جلوه های صدق در سیره علوی” را روز دوشنبه 92/8/6 از ساعت 12-8 برگزار می نماید تا ضمن بهره گیری از نظر اندیشمندان و پژوهشگران در ترویج فرهنگ علوی، به ویژه جایگاه صدق در سیره ی ایشان گامی کوچک بردارد.
حضور شما اندیشمندان را در این محفل علمی ارج می نهیم.
در این نشست اندیشمندان و صاحب نظران جناب آقای آیینه وند و حجه الاسلام والمسلمین آقامیری سخنرانی می نمایند. سرکار خانم شرکاء استاد حوزه و دانشگاه به سخنرانی پیرامون طریق صادقان و موانع آن می پردازند و سپس سرکار خانم تعادلی استاد حوزه و دانشگاه به ارائه الگوی انس با نهج البلاغه می پردازند.
در این نشست میزگردی نیز ترتیب داده شده که در آن جناب آقای دکتر دلشاد تهرانی محقق و اندیشمند نهج البلاغه،دکتر معارف استاد دانشگاه و محقق و جناب آقای خسروی معاونت پژوهش مدیریت استان تهران و سرکار خانم احمدی محقق و استاد دانشگاه، به بررسی موضوع صدق در نهج البلاغه می پردازند.

 نظر دهید »

مناجات شعبانیه

01 تیر 1392 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

بسم الله الرحمن الرحيم

“مناجات شعبانیه”

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ
خداوندا! بر محمد وخاندان محمد درود فرست و دعایم را بشنو، هنگامی که تو را می خوانم
وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ، وَ أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
و صدایم را بشنو، آنگاه که تو را صدا می زنم
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ، مُسْتَكِينا لَكَ، مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ، رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
که اینک به سوی تو گریخته ام و در پیشگاه تو ایستاده ام؛ در حالی که خاکسار توام، و به درگاه تو زاری کننده ام و به آنچه نزد توست امیدوار پاداشم.

ادامه »

 نظر دهید »

شب های پیشاور 20

24 فروردین 1392 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

اشكال : چرا علي (ع) در شب هجرت با پيامبر (ص) رهسپار مدينه نشد ؟
پاسخ :1- زيرا اگر آن شب علي (ع) به جاي پيامبر(ص) در بستر آن حضرت نمي خوابيد جان پيامبر (ص) به خطر مي افتاد.
2- علاوه بر اين از آن حضرت امين تر كس ديگري نبود تا وظايفي را كه پيامبر (ص) در مكه به عهده اش گذاشته از جمله رساندن اماناتي كه از مردم در دست پيامبر(ص) بود به صاحبانشان, به خوبی به انجام برساند .
اثبات نزول آيه 203 بقره (و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد ) در شأن حضرت علي (ع) .
-بسياري از مفسران اهل تسنن در تفاسير خود تصديق نموده اند كه اين آيه شريفه در شأن علي (ع) نازل شده است .
-خداوند به ميكائيل وجبرئيل فرمود من بين شما برادري برقرار كردم و عمر يكي از شما را بيشتر از ديگري قرار دادم كدام يك از شما حاضريد اضافه عمر خود را به ديگري بدهيد ؟هيچ كدام قبول نكردند . در اين زمان خداوند فرمود من بين محمد و علي نيز برادري برقرار كردم و علي زيادي عمر خود را نثار محمد كرد و در بستر او خوابيد ، برويد به زمين و او را از شر دشمنانش حفظ كنيد ، پس وقتي كه اين دو فرشته به زمين آمدندجبرئيل بالاي سر علي (ع) و ميكائيل پايين پاي آن حضرت نشستند و جبرئيل گفت : به به كيست مانند تو اي پسر ابو طالب كه خداوند به وجود تو بر فرشتگان مباهات مي كند ؟ وسپس آيه شريفه 203 بقره نازل شد .
به عقيده اهل تسنن اشداء علي الكفار صفت عمر بن خطاب است .
پاسخ : شدت در دو جهت متصور است 1- در مباحثات علمي وديني، كه براي عمر در اين زمينه در تاريخ هيچ شجاعتي ثبت نشده است . گر چه بني اميه و بني عباس در مورد برتري ابوبكر و عمر احاديث بسياري جعل نموده اند ولي نتوانسته اند برتري علي (ع) را بر آنان بپوشانند تا جائيكه همه خلفاء خودشان براي حل مسائل علمي و ديني نيازمند علي (ع) بودند و خودشان نيز به اين مطلب اعتراف نموده اند به عنوان مثال ابوبكر مي گويد : اقيلوني اقيلوني فَلَستُ بخيركم وعليٌّ فيكم (مرا از اين مقام برداريد زيرا من براي شما برتر نيستم مادامي كه علي در بين شماست) و يا بيش از 70 بار عمر گفته : لولا علي لهلك عمر . و اين مطالب را علماء منصف اهل تسنن نيز قبول دارند
2- شجاعت در ميدان جنگ كه در اين زمينه نيز شجاعتي براي عمر در تاريخ گزارش نشده است .
پاسخ اهل تسنن به سلطان الواعظين در مورد شجاعت عمر .
در زمان عمر فتوحات بسياري اتفاق افتاده است . پس چطور شما ميگوئيد عمر شجاع نبوده است ؟
پاسخ سلطان الواعظين : ما نيز قبول داريم كه در زمان عمر فتوحات بسياري انجام شده است . ولي به اقرار علماء خودتان مانند احمد بن حنبل ، ابن ابي الحديد و خيلي هاي ديگر ، عمر با علي (ع) مشورت ميكرد و مطابق دستورات آن حضرت عمل ميكرد و در واقع تاكتيكهاي جنگي را علي (ع) به عمر تعليم ميداد و معمولاًدر همه جنگهاي زمان رسول خدا(ص) حضرت علي (ع) نيز شركت داشت كه منجر به پيروزي لشكر اسلام مي شد مانند جنگ خيبر و احد كه آنقدر علي (ع) مقاومت نمود تا حديث قدسي “لا سيف الاٌ ذوالفقار لافتي الاً علي” ندا داده شد ولي پس از رحلت پيامبر (ص) نيز فتوحات مرهون وجود سرداران شجاع لشكر اسلام بوده است و اين در حاليست كه زماني پيش آمده كه عمر از جنگ فرار كرده مانند جنگ خيبر كه در روزهاي اول و دوم ابوبكر و عمر رفتند به ميدان جنگ (زيرا چشمان حضرت علي (ع) درد ميكرد و به جنگ نرفته بودند ) ولي در هر دو روز شكست خوردند و در روز دوم فرماندهي جنگ با عمر بود از جنگ فرار كرد ولي در روز سوم حضرت علي (ع) به جنگ رفت و پيروز گرديد .
حديث رايت در فضيلت علي (ع) ، بزرگان علماء شيعه و سني از جمله بخاري در صحيحش و مسلم در جلد دوم صحيحش و طبراني و بسياري ديگر از علماء اهل تسنن اين حديث را داشته و آن را نقل كرده اند و ما جرا از اين قرار است كه پس از سه بار شكست مسلمانان در مقابل يهود و به سرداري لشكر اسلام توسط ابوبكر و عمر ، مسلمانان نا اميد و هراسان شدند و پيامبر فرمود : به خدا قسم فردا پرچم را به كسي مي دهم كه حمله كننده است بر دشمنان نه گريزنده، فتح ميكند خداوند به دست او ، و اوست كسي كه خدا وپيامبر او را دوست دارند و او نيز خدا وپيامبر را دوست دارد . در آن شب صحابه كنجكاو بودند كه فردا پرچم به دست چه كسي داده ميشود فردا صبح همگي لباس جنگي پوشيده و در مقابل رسول خدا (ص) به صف شدند پيامبر (ص) فرمود علي كجاست ؟ اصحاب عرض مي كردند چشمانش درد ميكند به گونه اي كه نميتواند حركت كند پيامبر (ص) سلمان را به دنبال او فرستاد و در حاليكه علي (ع) چشمانش بر روي يكديگر بود حاضر شد . پيامبر (ص) آب دهان خود را بر روي چشمان علي (ع) ماليد و برايش دعا كرد ، فوراًچشمان علي (ع) باز و روشن شد و شفا يافت . سپس پرچم را به دست گرفت و به خيبر رفته و آنجا را فتح كرد .
-بنا بر روايت بالا در ميان همه امت تنها كسي كه محبوب خدا ورسولش معرفي شد علي (ع) بود بنابراين مصداق درست اشداء علي الكفار, علي (ع) در ميدان جنگ و مباحثات علمي است .
محمد بن طلحه شافعي به نقل از رسول خدا (ص) مي نويسد : اسلام قوت نگرفت مگر به شمشير علي و ثروت خديجه(س) . و اما اينكه اهل تسنن معتقدند كه رحماء بينهم در وصف عثمان نازل شده آنهم به دليل رقيق القلب بودن او، اين عقيده نيز به شهادت تاريخ ، با اخلاق و حالات عثمان مطابقت ندارد زيرا
1-اولاًبه شهادت علماء اهل تسنن وقتي عثمان به خلافت رسيد بر خلاف سنت رسول اكرم (ص) وسيره ابوبكر و عمر رفتار كرد در حاليكه به شرطي با او بيعت شد كه طبق سيره خلفاء قبلي و رسول اكرم (ص) عمل كند و بني اميه را بر مردم مسلط نكند ولي زمان خلافتش بر عكس عمل كرد و بني اميه را بر جان ومال مردم مسلط گرداند وخانه اي از سنگ وسيمان ساخت و در آنجا اموال بسياري ذخيره كرد و علاوه برآن مقدار زيادي از بيت المال را بذل و بخشش كرد در حالي كه مردم با فقر دست وپنجه نرم مي كردند و خداوند نيز بني اميه را صراحتا لعن مي كند آنجا كه در آيه 62 بني اسرائيل مي فرمايد:والشجرة الملعونة،و مفسرين اهل تسنن از جمله سيوطي و طبري و رازي نيز شجره ملعونه را بني اميه مي دانند زيرا در روايتي آمده است كه رسول اكرم (ص) شبي در خواب ديد كه ميمونها به منبر و محراب پيامبر ميتازند پس از بيداري جبرئيل نازل گرديد و آيه مذكور را براي پيامبر (ص) خواند و گفت كه بوزينه ها همان بني اميه مي باشند كه پس از تو خلافت را غصب كرده و منبرو محراب تو هزار ماه در تصرف آنها خواهد بود . يكي از امويان ، حَكَم بن ابي العاص ، عموي عثمان بود كه مورد لعن پيامبر (ص) قرار گرفت .اموی دیگری که مورد لعن پیامبر(ص) قرار گرفت وليد بن عقبه بود كه والي كوفه گرديد و نهايت فسق و فجور را انجام داد و شبي كه تا صبح به عيش و نوش پرداخته بود نماز صبح را با مردم به جماعت خواند و به مردم گفت اگر ميل داريد بيشتر بخوانم .
-همين اعمال عثمان باعث قتل او گرديد . او به نصايح علي (ع) گوش نمي داد و دستور داد تا تعدادي از اصحاب پيامبر(ص) را آنقدر زدند تا اكثر آنها جان باختند از جمله اين اصحاب ابن مسعود بود كه از كتّاب وحي و مورد اطمينان رسول خدا (ص) بود و قرآن را جمع آوري و به صورت يك كتاب درآورد. عثمان ، عماربن ياسر را مضروب كرد و ابوذر را به ربذه تبعيد كرد كه منجر به مرگ او شد در حاليكه ابوذر محبوب خدا و رسولش واز علماء راستگوي امت بود تا آنجا كه رسول خدا (ص) مي فرمايد :زمين كسي را بر نداشت و آسمان سايه نيفكنده بر مردي كه راستگو تر از ابوذر باشد .
واين روايت در كتب اهل تسنن نيز آمده است و حال اگر بخواهيد ابوذر را تكذيب كنيد بايد علماء اهل تسنن را كه در كتابهايشان اين روايت را آورده اند تكذيب كنيد .
-حال انصاف دهيد كه آيا باز ميتوان گفت كه عثمان انسان مهربان و رقيق القلبي بوده است ؟ و اين در حاليست كه پس از رسول اكرم (ص) عايشه و عبدالله بن زبير ستمهای فراواني به علي (ع) کردند ولي وقتي آk حضرت به خلافت رسيد با آنان با مهرباني و احترام عمل كرد و يا معاويه در جنگ صفين آب را بر روي لشكريان اسلام بست ولي پس از ساعتي مسلمانان چيره شده و به آب دست يافتند ولي مانع آب براي معاويه و لشكريانش نشدند بنابراين اگر با انصاف باشيم بايد تصديق كنيم كه مصداق واقعي رحماء بينهم فقط علي (ع) است نه عثمان . لازم به ذكر است كه اگر در آيه هاي مذكور لفظ جمع براي علي (ع) آورده شده است (رحماء ) به دليل تعظيم و تفخيم آن حضرت است .

 

 نظر دهید »

هدیه به بی بی فاطمه(علیهاالسلام)

24 فروردین 1392 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

فاطمه آیینه حسن خداست                              فاطمه معنای دین مصطفی است
فاطمه شان نزول کوثرست                                آب کوثرنزد زهرا بی بهاست
فاطمه نوردوچشم احمد است                           باغمش ام ابیها آشناست
فاطمه یارعلی دردردها                                    فاطمه معنای ایثارووفاست
فاطمه درس قناعت می دهد                            اوستاد صبر،حلم وهم رضاست
درگلستان علی ازفاطمه                                  یازده سروجوان برپای خاست
فاطمه ام حسین وزینب است                           مادرمرد بزرگ کربلاست
فاطمه چون اشک پاکست وسپید                      یاداوآرامش دلهای ماست
فاطمه گراین همه بود وفزون                              قبراوپنهان چراازدیده هاست
چون فرامش شدکه پیغمبربگفت                        ظلم برزهرا،ظلم برخداست
برچنین بانوی، آن جوروستم                             درکدامین مکتب وآیین رواست
هیچ دانی محسن از چه جان سپرد                   دیدچون اوپهلوی مادرسیاست
فاطمه مظلوم از دنیا برفت                                نام او یادآورآن دردهاست
گربیابم خاک قبرمادرم                                     خاک اوبرچشم دل چون توتیاست
کن شفاعت مریمت راروزسخت                        نورده برما که نورت ازخداست

شاعر: مریم السادات گلابی, طلبه سال پنجم

 نظر دهید »

هدیه به بی بی فاطمه(سلام الله علیها)

24 فروردین 1392 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

شرمنده روی تو ام، با کوله باری از گناه

سر را به زیر افکنده ام، گویم الهی یا اله

امشب شفیع آورده بانوی محشر را خدا

من تیره چون شب آمدم، زهرا درخشان همچو ماه

شرمنده ام ای مادرم از این همه آلودگی

مادر برای هرگنه، از عمق جانش گوید آه

خانم، نگاهم می کنی تا نور گیرم از رخت

آیا تو روشن می کنی این قلب تاریک و سیاه

خانم، دلت را خسته ام، با تیرگی بشکسته ام

دستی بکش تو بر سرم تا بازگردم از گناه

تا تو دعایم می کنی، آرام می گیرد دلم

تا تو نگاهی می کنی بر یوسفم در قهر چاه

با آن نگاه نازنین یوسف شود مدهوش تو

با رشته حبل المتین دادی نجاتم از گناه

اسب چموش نفس من، من را به گمراهی کشید

افسار نفسم دست تو، آورده دل را به راه

جان و دلم را می دهم امشب به دستت فاطمه

نگذار دیگر مریمت دور از شما گردد تباه

شاعر: مریم السادات گلابی, طلبه سال پنجم

 نظر دهید »

فواید طبی نماز

13 اسفند 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

فواید طبی نماز

در قرن حاضر که انسان از هر جهت در معرض الکترومغناطیسه هاست نیاز به تخلیه اشعه های زائد دارد زیرا این الکترومغناطیس ها موجب آسیب چشمگیری یه سلول های مغزی و ترمیم آن ها شده است و در میدان مغناطیسی بدن اختلالاتی را پدید می اورد که موجب سرطان میشود.

حال اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق و به منظم ترین حالت می رسد.همچنین از طریق سجده میزان تاثیرگذاری الکتریسیته کم می شود و سپس عمل تخلیه اشعه های زائد از طریق تماس پیشانی با زمین صورت می گیرد.

برای پیشگیری از عفونت های تنفسی، بیماری های قلبی و عروقی ،افسردگی و ثبات شخصیت می توان از طریق وضو واستنشاق آب و سحرخیزی آن ها را درمان نمود.

منبع: کتاب فواید طبی نماز شب و وضو ، تالیف منیره مهشاد نیا

 نظر دهید »

محضر بهجت 1

13 اسفند 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

همین برای انسان کافیست که خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود، ناظر بداند.

 نظر دهید »

شب های پیشاور 19

13 اسفند 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال اهل تسنن به ايمان علي (ع) به دليل طفوليت آن حضرت
ما اهل تسنن نيز قبول داريم كه علي اولين مردي بود كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد ولي اين بيانگر شرافت علي بر ديگران نيست زيرا او دست پرورده رسول خدا (ص) و كودكي بيش نبود و به دليل تقليد و تبعيت از رسول خدا (ص) ايمان آورد نه از روي آگاهي ولي خلفاي ديگر (ابوبكر ، عمر وعثمان ) زمان ايمان آوردن به اسلام سنشان بيشتر بوده و از روي آگاهي ايمان آوردند بنابراين شرافت ايمان اينها ببيشتر از ايمان علي بود .
پاسخ : 1- ايمان علي (ع) در سن كودكي به دليل دعوت پيامبر (ص) بود ، نه به اراده خودش و اين در حالي بود كه علي (ع) كودكي نابالغ و غير مكلف بود . حال اگر بگوييم پيامبر نميدانست كودك نابالغ مكلف نيست كه بيانگر جهل پيامبر (ص) وتو هين به ايشان است و حرفي غلط ميباشد ولي اگر بگوييم كه اين مطلب را ميدانست پس چرا او را دعوت كرد ؟ و كارش لغو و بيهوده بوده است در حاليكه طبق آيه قرآن پيامبر حرف بيهوده نميزند : ما ينطق عن الهوي اِ ن هو الاّ حي يوحي . بنابراين گرچه حضرت علي (ع) زمان ايمان به اسلام كودكي بيش نبوده است ولي لايق پذيرش تكاليف ديني بوده است . زيرا بلوغ در احكام شرعي مراعات ميشود ولي در امور عقيله بلوغ ملاك نيست و ايمان نيز امري عقلاني است نه تكليف شرعي پس ايمان علي (ع) در كودكي بيانگر برتري او بر ديگر انسانها بخصوص خلفاي ديگر است . همانطور كه سخن گفتن حضرت مسيح در كودكي بيانگر فضيلت او و معجزه اي براي اثبات نبوتش بود . يا اينكه خداوند در قرآن ميفرمايد : به يحيي در حاليكه كودكي بيش نبود نبوت داديم . و آتيناه الحكم صبياً و اصلاٌ اگر ايمان علي (ع) در كودكي فضيلت برايش محسوب نميشد حضرت رسول (ص) ايشان را با اين ويژگي تخصیص نداده و به آن فخر نميكردند . اين كلام پيامبر (ص) همراه با مقايسه آن حضرت با حضرت هارون (ع) در احاديث اهل تسنن نيز آمده است وبار ها اين كلام را پيامبر(ص) در حضور خلفاي ديگر نيز بيان فرموده اند . در خصايص علويه آمده كه عمر گفته است كه علي را هميشه به خير ياد كنيد زيرا از پيامبر (ص) شنيدم فرمود : در علي سه خصلت است كه من که عمر هستم دوست داشتم يكي از آنها براي من بود و هر كدام از اين سه خصلت از آنچه كه آفتاب بر آن مي تابد در نزد من محبوبتر است و آن اين است كه در حاليكه ابوبكر و ابو عبيده و جمعي ديگر از صحابه حاضر بودند پيامبر (ص) دست بر روي كتف علي نهاده و فرمود : اي علي تو از حيث اسلام و ايمان اول مسلمانان و مومنين هستي و تو براي من به منزله هارون به موسي هستي ، اي علي دروغ گفت كسي كه گمان ميكند مرا دوست دارد ولي تو را دشمن دارد بنابراين اگر ايمان علي (ع) در كودكي فضيلتي برايش نبود پيامبر (ص) آن را به زبان نميآورد در حاليكه قبل از ابوبكر بيش از 50 نفر و پيش از عمر 45 مرد و 21 زن ايمان آورده بودند .
يكي ديگر از وجوه برتري علي (ع) بر ساير خلفاء و مردم
علي (ع) هيچگاه قبل از اسلام ، بت پرست نبود زيرا قبل از بلوغ مسلمان شد و اين يكي از وجوه افضليت ايمان ايشان است بر ديگران . بر خلاف بقيه خلفاء كه قبل از اسلام بت پرست بودند . اين مطلب در روايتي به نقل از ابن عباس در كتاب ما نزل القرآن في علي (ع) آمده است .
-در روايت ديگري به نقل از علماء اهل تسنن مانند سليمان بلخي حنفي و بقيه اكابر اهل تسنن از پيامبر (ص) آمده است : اگر ايمان علي (ع) را با ايمان امت من بسنجيد ايمان علي بر ايمان امت من تا روز قيامت ارجح وبرتر خواهد بود .
-در روايت ديگري به نقل و شهادت عمر بن خطاب از پيامبر اكرم (ص) آمده است : اگر هفت آسمان و زمين را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان علي (ع) را در كفه ديگر ، هر آينه ايمان علي بر همه آنها رجحان دارد و سنگيني ميكند.
-در روايت ديگري به نقل ابن عباس از قول پيامبر اكرم (ص) آمده است : افضل مردان جهان در زمان من علي (ع) است لازم به ذكر است كه همه اين روايات مورد تأييد علماء اهل تسنن ميباشد .
-بسياري از علماء اهل تسنن معتقدند كه ايمان علي در كودكي افضل بر ايمان خلفاء ديگر در سن پيريشان است .
-ابوجعفر اسكافي از علماء اهل تسنن معتزلي مذهب ميگويد : ما فضل صحابه و سوابق آنها را انكار نميكنيم ولي برتري هر كدام از صحابه را بر علي بن ابيطالب انكار مي كنيم .
-به گفته بسياري از علماء اهل تسنن مقام علي (ع) قابل مقايسه با هيچ كدام از صحابه و خلفاء نميباشد
-جابر بن عبد الله انصاري نقل ميكند : روزي در جمع مهاجر و انصار بوديم كه پيامبر (ص) فرمودند : يا علي اگر بنده اي خدا را كامل عبادت كند سپس در افضليت تو و اهل بيت بر همه مردم شک کند، جايگاه او در آتش است .
-اگر هيچ دليلي بر برتري علي (ع) بر بقيه اصحاب نداشته باشيم مگر آيه مباهله همين كافي است .
بنابراين مصداق واقعي و الذين معه ، حضرت علي (ع) مي باشد .

 نظر دهید »

شب های پیشاور 18

03 دی 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

در جهت تكميل استناد به آيه 40 سوره توبه بايد گفت كه اساساًاين آيه در بيان شرافت علي (ع) آمده است و در قرآن 300 آيه در شأن علي (ع) بيان شده است كه اهل تسنن نيز آنها را قبول دارند و كتابهايي نيز در اين زمينه نگاشته اند از جمله : كتاب مانُزِّلَ من القرآن في علي نوشته حافظ ابو نعيم اصفهاني و كتاب نزول القرآن في علي نوشته حافظ ابوبكر شيرازي كه اين دو نفر شيعه هستند ولي سیوطي و فخر رازي وابن حجر كه شخصي متعصب وسني است و طبري وابن كثير و مسلم و حاكم ترمذي واحمد بن حنبل و افراد بسيار ديگري كه همگي اهل تسنن ميباشند آياتي را كه در شأن علي (ع) نازل شده را ثبت و ضبط نموده اند .
دليل اينكه آيه 40 سوره مباركه توبه در شأن علي (ع) نازل شده است :
1- در آيه ديگري آمده است كه : وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ … و مفتی عراقین محدث شام محمدبن یوسف گنجی شافعی ازعلماءاهل تسنن درباب 23کتاب کفایه الطالب در حديثي كه رسول خدا (ص) ، علي (ع) را تشبيه به انبياء نمود ، آنهم به دليل شباهت حضرت علي (ع) به نوح (ع) در حكمت ، فرموده است : انه كان شديداً علي الكافرين روفاً بالمومنين كما وصفه الله تعالي في القرآن بقوله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم واين حديث در مورد حضرت علي (ع) است كه همواره در معيت رسول خدا (ص) بوده است .
حال آيا انصاف است كه والذين معه را به ابوبكر نسبت دهيم ؟ در حاليكه فقط چند روز در غار با آن حضرت بوده است ؟ آنهم ناخواسته رسول خدا (ص) او را با خود به غار برده بود و حتي اگر ناخواسته هم نبود آيا همراهي او با رسول خدا قابل مقايسه با جانفشاني حضرت علي (ع) در ليلة المبيت بوده است ويا اينكه اصلاً حضرت علي (ع)‌از كودكي تحت سرپرستي و تربيت ومعيت رسول خدا (ص)‌بوده است نه فقط چند روز اين مطلب را علماء اهل تسنن نيز قبول دارند تا آنجا كه انس بن مالك كه سني مذهب است ميگويد : پيامبر (ص) روز دوشنبه به پيامبري مبعوث شد و علي (ع) روز سه شنبه به او ايمان آورد .
انس بن مالك و احمد بن حنبل و خوارزمي و سليمان بلخي نقل ميكنند كه رسول خدا(ص) فرمود : 7سال فرشتگان بر من وعلي درود فرستادند زيرا در اين مدت كلمه شهادت ازكسي بر نخواست الّا از من و علي .البته روايات بسياري در بيان فضيلت علي (ع) از زبان پيامبر (ص) وارد شده است كه مورد تأ ييد اهل تسنن نيز ميباشد .

 نظر دهید »

مرگ در نهج البلاغه- جلسه پنجم

20 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران


آداب دفن میت :
حدیث امام صادق علیه السلام : وقتی سنگ لحد را بر میت گذاشتی این چنین دعا کن ؛ خدایا به تنهایی او رحم کن و وحشتش را با انس با خودت جبران کن و رحمتی از سوی خودت برای او همنشین قرار بده که از رحمت و دلسوزی غیر از تو بی نیاز باشد.
دعای هنگام خروج از قبر : انا لله و انا الیه راجعون ، خدایا رتبه اش را بالا ببر و در مورد بازماندگانش خودت جانشینی کن.
از امام صادق می پرسند برزخ چیست ؟ می فرمایند: قبر.
در قرآن خداونددرباره غرق شدن قوم فرعون می فرمایند: آنان در دریا غرق شدند و آنی وارد آتش شدند. انسان به محض خروج برزخش شروع می شود کسی می سوزد و یا با شکنجه از بین می رود و اتفاقات دیگر. انسان به محض جان دادن وارد برزخ می شود و لازم نیست حتماً در زیر خاک مدفون شود و سپس وارد برزخ شود. در نهج البلاغه در 2 جا برزخ ذکر شده است. یکی در مورد پادشاهان ستمگری که اهل تفاخر بودند و حضرت بعد از مرگِ آنان را توصیف می کنند و می فرمایند: اینها می روند در دل برزخ در حالیکه زمین بر آنان مسلط است. و در مورد بعدی برزخ اولیای الهی است که در همین دنیا بر آن اشراف دارند و می فرمایند: گویا اینها دنیا را سپری کرده اند و آنان بر بعد از مرگ اطلاع دارند و اقامت طولانی اهل برزخ را در این دنیا تماشا می کنند و اینها کیستند همان هایی هستند که مشغول عمل کردن حدیث “موتو قبل ان تموتو” شده اند . پس چشم برزخی یعنی نهانی هایی که از دید ما پنهان است و پرده ها کنار می رود و هر آنچه را که دوست ندارد ببیند می بیند. پس برزخ از زمان مردن شروع می شود نه از قبر خاکی.
بدن برزخی چگونه بدنی است ؟
فرموده اند وقتی انسان از دنیا می رود بدنی دقیقا مشابه با همین بدن اما متناسب با عالم برزخ که دیگر پوسیدن در کار نیست دارد. وقتی خداوند انسان را قبض روح کرد، روح در قالبی همچون بدن دنیاییش قرار می گیرد آن بدن هم می خورد و می آشامد و وقتی کسی از این عالم مهمان می شود آن را می شناسند دقیقا به همان شکلی که در دنیا بوده اند و کسی با کسی اشتباه نمی شود.

هنگام مرگ مومن پیامبر، امیرالمونین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین نزد محتضر حاضر می شوند و پیامبر در جانب راست و اهل بیت در جانب چپ و به او بشارت می دهند که از آنچه در دنیا از آن می ترسیدی در امانی و  که به آنچه امید داشتی می رسی.
آیت الله جوادی آملی می فرمایند: بدن برزخی در عین مثالی بودنش عین بدن خود شخص است ولی متناسب با نظام برزخ و قوانین حاکم بر آن .

حارث ابن مالک جوانی بود که خدمت پیامبر رسید و عرض کرد یا رسول الله گویا عالم برزخ را می بینم و بهشتیان و دوزخیان رادر این حال من صبح را به شب می رسانم و شب را به صبح، حضرت فرمودند: اهل یقین اینگونه اند.

 وقتی انسان وارد برزخ می شود همان کردارهایش می شود ملکاتش و آنان صحبت می کنند و آنها ظهور پیدا می کنند و تعیین کننده اند .

 1 نظر

شگفتی های نماز و وضو

13 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نکات علمی شگفت انگیر درباره نماز و وضو!
وضو و معالجه بیماری ها
وضو سبب رفع بسیاری از بیماریها می شود. دلیلش اثر آب سرد بر روی نقاط حساس بدن در قسمتهایی است که وضو می گیریم. جالب این است که در دین اسلام نقاط طب سوزنی مخصوصا در وضو رعایت شده است. برای مثال، آقایان باید آب را از پشت آرنج بریزند. ولی خانمها باید آب را از قسمت تای دست بریزند. چونکه نقاط طب سوزنی در آقایان و خانها در بعضی از نقاط فرق می کند.
این را هم بدانید که با تحریک نقاط طب سوزنی بوسیله آب سرد وضو، خط سیر چهارده نصف النهار تحریک می شود و باعث سرحالی، شادابی، تسکین دردها، نیروی جسمانی و روحی و معالجه بسیاری از بیماریها می گردد. و همچنین تمامی اعضاء داخلی بدن را تقویت می کند. از جمله: ریه ها، روده بزرگ، معده، قلب، کلیه ها، کبد و…
ایجاد نیرو و نشاط با وضو
در احادیث آمده که بعد از وضو، بدن را با چیزی خشک نکنیم و بگذاریم خودش خشک شود. دلیل آن اینست که بدن در برابر سرمائی که حس می کند، خود به خود درجه حرارت آن بالا می رود تا بدن را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شودو اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عظلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.
رابطه نماز با میدان مغناطیسی و بارهای الکتریکی
همانطور که می دانید، در بدن ما میلیونها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصبها صورت می گیرد. در اثر شارش بار در اطراف آنها، در بدن ما یک میدان تشکیل می شود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیونها عصب به وجود می آید.
میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر:
بنابر تحقیقات پرفسورلای، امواج مغناطیسی خارجی که از نیروگاه های برق یا وسایل برقی مثل سشوارو … ساتع می شود، به DNA سلولهای مغزی آسیب می رساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین می برد و همچنین این میدانها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن می شوند.
همانطور که می دانید نزدیک به ۷۰% از بدن ما را آب فرا گرفته است و مولکولهای آب به صورت دو قطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرار می گیرند و این پدیده باعث می شود، نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.
علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث می شوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود. مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب، در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسته ساکن در بافتهای بدن ذخیره می شوند و میدانی که در اطراف این بارها به وجود می آیند در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها و قسمت مچ پا به پایین است.
به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم. مثل موبایل، سشوار و… اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدان مغناطیسی بسیار قوی هستیم وآن میدان مغناطیسی زمین است.
نماز و میدان مغناطیسی:
آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست، به طور شگفت انگیزی اگر انسان در هر نقطه ای از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم می شود.
نماز و بارهای الکتریکی:
همان طور که قبلا اشاره شد، بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند هم شبیه میدان بدن بر امواج مغزی اثر سوء دارند. این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند، خطرات جدی تری ایجاد می کنند. و باید هر چه سریعتر از آن نواحی دور شوند.
به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی، دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند( سر، دست، مچ پا به پایین) و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد، استفاده از یک ماده رساناست. سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار، آب است. جالب این جاست که آب هر چه خالص تر باشد، سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسانها سفارش شده این اثر را ندارد.
نماز و امواج مغزی:
با دفع بارهای زائد بدن در وضو، امواج مغزی در ایده آل ترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید، تشعشع امواج آنها را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بالا می برد.
حالات نماز:
۱-ایستادن در نماز:
ایستادن در نماز، باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می کند. این عمل باعث می شود تا فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند، جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی چون نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می کند.
۲- رکوع در نماز:
تقویت ماهیچه های شکم، حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن، سوء هاضمه و بی اشتهایی از خواص رکوع در نماز است.کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود که در تعادل و آرام کردن سمپاتیک موثر است.مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عظلات صورت، گردن، ساق پا و رانها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد. تنظیم متابولیسم بدن، فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماریها از بدن، کمک به افزایش حالت استواری و استحکام مغز از دیگر خواص رکوع در نماز است.
۳- سجده در نماز:
سجده، ستون مهره های بدن را تقویت کرده و درد های سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن یبوست و سوء هاضمه، پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی کمک می کند. سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده، که این امر با تغذیه غدد باعث حفظ شادابی، زیبایی و طراوت پوست می شود.
حالات سجده به واسطه باز کردن مهره ها از یکدیگر، باعث کشیده شدن اعصابی که قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند شده و این اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این امر برای سلامت انسان بسیار حائز اهمیت است.
اگر فاصله مهر از نمازگزار به اندازه حدودا یک وجب جلوتر از حالت معمولی باشد، کشش بیشتری در کمر حس می شود که باعث مداوای کسانی که دیسک و یا ناراحتی کمر دارند می شود. و اگر کسی که سالم است این کار را انجام دهد، هیچ گاه دچار دیسک و ناراحتی کمر نمی شود.
سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. سجده قدرت درک و فهم را زیاد می کند. دلیلش این است که در سجده به پیشانی ما فشار می آید و باعث می شود که کاملا روی پیشانی متمرکز شویم ( اگر در این حالت به نوک بینی مان نگاه کنیم، خود به خود به پیشانی فشار می آید).
۴- نشستن بعد از نماز:
استحکام بخشیدن و تقویت عضلات پاها و رانها، کمک به نفخ معده و روده، بهبود فتق و… از خواص نشستن بعد از نماز است.

سخن آخر
این مطالب فقط بعضی از دلایل علمی در نماز بود و به هیچ عنوان نمی توانیم بگوییم که دلیل اصلی گزینش و چینش این حرکات توسط پروردگار حکیم این نکات علمی بوده است و بنده معتقدم که دلایل گنجاندن نماز در دین ما حکمتهای معنوی و علمی است که هنوز بشر از درک تمام آنها عاجز مانده است. برای پی بردن به برخی از آثار و دلایل معنوی نماز می توانید کتاب “پرتویی از اسرار نماز” نوشته محسن قرائتی را مطالعه بفرمایید. در ضمن چون نماز فلسفه ی خاص خود را دارد که معراج مومن و مایه ی قرب به حق است باید آن را فقط برای خداوند متعال خواند و نه به انگیزه فواید و آثاری از این دست. ولی آگاهی از این دست نظرات علمی نیز می تواند برای برخی مفید باشد و دلیلی باشد برای پای بند بودن به دستورات دین.

برگرفته از سایت راز سلامتی انسان نماز

 نظر دهید »

مرگ در نهج البلاغه- جلسه چهارم

13 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

اینک ای بندگان خدا در حالیکه گلوی شما از مرگ رهاست و روحتان آزاد است، قبل از اینکه در جای تنگ و تنگنای گور قرار بگیرید و قبل از آنکه از آن ترس های زمان احتضار و مرگ خبری باشد و قبل از اینکه مرگ فرار برسد و پیش از آنکه خدای عزیز مقتدر شما را مواخذه کند به فکر عمل باشید، فرصت را غنیمت بدانید.
به تعبیر حضرت مرگ داعی است؛ به معنی دعوت کننده. آنکس که دعوت میکند و هیچ تردیدی در آن نیست مرگ است. در ادامه می فرمایند: مرگ خواهنده ای است که با شتاب بدنبال صاحبش می شتابد. چه ایستاده باشد و چه درگریز، مرگ به سرعت شما را می جوید و می یابد.

چه امیدی به بقا دارد کسی که روزی در انتظار اوست که هیچ گذاری از آن نیست.

تعبیر دیگر از مرگ آواز ساربان است که برای شترها می خواند و حضرت مرگ را به آوزار تشبیه کرده اند که شما به آواز مرگ به سرعت پیش میروید. در تعبیر دیگر،

مرگ گردنه ای است بسیار سخت و دشوار و ناهموار که پیش روی شماست.

تعبیر بعدی این است که مرگ تیره کننده خواستهاست و هر که در خواهشهای نفسانی غوطه ور است به یک آن از بین می رود و دور کننده فاصله هاست و فاصله بین افراد و لذائذ را بیشتر می کند.

تعبیر زیبای دیگر حضرت این است که، مرگ زائری است که هیچکس او را دوست ندارد .

تعبیر دیگر، مرگ حریفی است غدار که مغلوب نمی گردد. همیشه او پیروز است و با هر کس هماورد شود او برنده است. در جایی دیگر می فرمایند: مرگ کینه توزی است که خواسته نمی شود ، دست یافته نمی شود، او چیره است و ناخواسته می آید. وجودی است که همه لذات انسان را نابود می کند. برای اولیای خدا هم هیچ لذتی به لذت مرگ نمی رسد و تمام لذات دنیوی را رها می کند و از بین می برد تا به مرگ برسد. در جایی دیگر می فرمایند: مرگ همه آرزوها را قطع می کند، چون ناگهانی می آید و کسی فرصت ندارد که به آرزوهایش برسد. همه این تعبیراتی بسیار قابل تامل است .
آثار یاد مرگ در انسان
یکی از جوایز خداوند برای انبیا و اولیا، یاد مرگ است. امیرمومنان علیه السلام می فرمایند: دنیا خانه ای است که از آن گذر می شود، محل ماندن نیست و آخرت خانه ماندگاری است. حضرت می فرمایند: توشه آخرت باید در دنیا فراهم شود. یاد مرگ در حقیقت عشق ورزیدن به وطن است. شیخ اشراق می فرمایند: وطن آنجاست که انسان از آنجا آمده است. پس همه ما از بالا آمدیم و باید به آنجا بر می گردیم.
اولین تاثیری که یاد مرگ دارد این است که انسان خود را دائما محاسبه می کند و تمام گفتار و کردار و افکارش را مورد بررسی و موشکافی قرار می دهد. روز قیامت را یوم النقاش گفته اند؛ و خداوند نقاش گر آن روز است و ذره ذره موشکافی خواهد کرد. کسی که یاد مرگ باشد خود را برای مرگ آماده می کند. چون هر روز خود را محاسبه می کند زیرا انسان بی کرانه است و می تواند هر روز از گناهی پاک شده و به گناه دیگری آلوده گردد.
در جایی دیگر حضرت می فرمایند: یاد کن قبر خود را که همانا گذر تو بر آن است و حتما روزی بر آن گذر خواهی کرد .آثار یاد مرگ فقط فردی نیست و در اصلاح روابط اجتماعی هم بسیار موثر است.حضرت به مالک اشتر می فرمایند: تو نمی توانی بر خود مسلط شوی و بر خشم خود فائق آیی، مگر اینکه زیاد یاد مرگ و بازگشت به سوی پروردگارت باشی.
ای وای از حسرت بر کسی که مغفول مانده و غافل از اینکه عمرش بر علیه اوگواهی می دهد و روزگار او را به سوی شقاوت کشانده است. یاد مرگ می تواند ما را از غافل ماندن دور نگه دارد. حضرت می فرمایند: من از دو چیز بر شما می ترسم : پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. پیروی از هوای نفس انسان را از یاد حق دور می کند و درازی آرزو باعث فراموشی آخرت می شود و فراموشی آخرت یعنی فراموشی خدا و فراموشی خدا یعنی فراموشی خود . درازی آرزو، کار احمقان است، اگربنده ای مدام در یاد مرگ باشد آرزو را دشمن خود می داند .

 

 

 1 نظر

شب های پیشاور 17

13 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

استدلال اهل تسنن بر افضليت ابوبكر به آيه غار(إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ…40 توبه )
اين آ يه دلالت ميكند بر همراهي ابوبكر با رسول خدا (ص) و همين دال بر شرافت ابوبكر بر همه امت مي اشد. و چون پيامبر (ص) به علم لدني مي دانست كه ابوبكر جانشين اوست و بايد او را نيز مانند خودش حفظ كند تا زنده بماند تا خلافت را به عهده بگيرد پس حق تقدم در خلافت با ابوبكر است .
پاسخ سلطان الواعظين در ردّ اين استدلال
1- اولاًاين سخن كه ميگوييد چون پيامبر مي دانست كه ابوبكر پس از او خليفه مي شود پس خواست كه جانش را حفظ كند و با خودش همراهش كرد ، حرف درستي نيست زيرا در همان زمان عمر و عثمان نيز زنده بودند و پس از ابوبكر خليفه شدند چرا پيامبر آنان را با خود نبرد تا حفظ شوند و همينطور علي (ع) را ؟ و بر عكس علي (ع) را در معرض خطر قرار داد و به جاي خودش در رختخواب خواباند .

ادامه »

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

امام سجاد (علیه السلام) پیام آور قیام کربلا

07 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

از جمله کارهای مهم امام سجاد(ع) را می توان پیام آوری قیام کربلا توسط ایشان دانست. زیرا حضرت به عنوان تنها بازمانده خاندان حسینی با ابلاغ پیام قیام و شهادت سرخ امام حسین (ع)سعی کردند تا با سخنرانی ها ومناظرات خود به افشای چهره پلید حکومت اموی و بیدار ساختن افکار عمومی مبادرت ورزند.

امام سجاد (ع) فرزند حسین بن علی (ع) امام چهارم شیعیان هستند و مشهورترین القاب حضرت عبارت است از زین العابدین، سجاد، وارث علم النبیین، الخاشع، المجتهد، الزاهد والبکاء.

امام سجاد (ع) در سال 38 قمری دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در مدینه سپری کردند.از آن زمان که حضرت سیدالشهداء علیه السلام نهضت خویش را آغاز کردند واز وطن خود مدینه خارج شدند همواره امام سجاد(ع) همراه ایشان بودند وپس از فاجعه ی کربلا ایشان همراه دیگر اسیران اردوگاه حسینی به اسیری به کوفه وشام برده شده ودر این سفر با سخنرانی آتشین خود حکومت یزید را رسوا ساختند.
خلفای معاصر زمان امام سجاد (ع) عبارتند از یزیدبن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک.

امام سجاد(ع) در بسیاری از اذهان با ویژگی بیمارگونه بودنشان در حادثه کربلا شناخته می‏شوند اما باید گفت بروز بیماری امام تنها در کربلا مدت کوتاهی به طول انجامید و ایشان پس از آن بهبود کامل یافته ودر حدود 35 سال هم چون سایرامامان از سلامت جسمی برخوردار بودند. می توان بروز بیماری امام سجاد (ع)در حادثه کربلا را مصلحت الهی دانست واز آن به عنوان الطاف خفیه خداوندی یاد کرد زیرا بیماری حضرت در آن برهه باعث گردید تا وظیفه جهاد از ایشان سلب گشته و وجود مقدسشان از خطر کشتار مزدوران یزید محفوظ بماند وپس از آن بتوانند رشته امامت را تداوم بخشند.

از جمله کارهای مهم حضرت را می توان پیام آوری قیام کربلا توسط ایشان دانست. زیرا حضرت به عنوان تنها بازمانده خاندان حسینی با ابلاغ پیام قیام وشهادت سرخ امام حسین (ع) سعی کردند تا با سخنرانی ها ومناظرات خود به افشای چهره پلید حکومت اموی وبیدار ساختن افکار عمومی مبادرت ورزند.

دوران امامت حضرت سجاد(ع) مصادف با یکی از سیاهترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام یعنی حکومت عبدالملک است.عبدالملک که بدون هیچ نوع پرده پوشی به مقدسات اسلام توهین کرده وآشکارا اصول اسلامی را زیر پا می‏گذارد برای امام سجاد (ع) تنگناهای بسیار شدیدی ایجاد کرد.امام سجاد (ع) نیز به دلیل رعب واختناق شدیدی که در جامعه حکمفرما بود وبا کنترل وتسلط شدیدی که حکومت جبار اموی برقرار ساخته بود می‎دانستند که قیام در این برهه محکوم به شکست است ونتیجه ای در بر نخواهد داشت به همین دلیل سعی کردند تا با پایداری واقدام عمیق به فکر تجدید حیات اسلام وبازآفرینی جامعه اسلامی باشند. بدین ترتیب ایشان با ایجاد یک سلسله برنامه های ارشادی وفرهنگی- تربیتی مبارزات غیر مستقیم خود را آغاز کرده وسعی کردند تا حرکتی انجام ندهند که حساسیت حکومت برانگیخته شود.

مهمترین فعالیت امام سجاد(ع)در این دوران را می توان در موارد زیر جست وجوکرد:

- زنده نگاه داشتن یاد وخاطره عاشورا برای آنکه مشروعیت حاکمیت اموی از بین رفته وعمق این فاجعه به دست فراموشی سپرده نشود.
- پند وارشاد امت از طریق موعظه با اندیشه درست اسلامی از طریق بحث ومناظره با افراد مختلف.
- کادر سازی وتبیین معارف در کلاس درس دعا .

امام سجاد (ع) با تبیین معارف اسلام در قالب دعا سعی داشتند تا علاوه بر ایجاد پیوند معنوی میان انسان وپروردگار مفاهیم بلند خود را در قالب دعا به افراد عرضه کنند که در صحیفه سجادیه جمع شده است. صحیفه سجادیه امام تنها شامل راز ونیاز ومناجات نیست بلکه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وعقیدتی رانیز در برمی‏گیرد. امام در چندین دعا سعی کردند تا مباحث سیاسی به ویژه مساله امامت و رهبری جامعه اسلامی را مطرح کرده وآن را تبیین کنند.

امام سجاد (ع) علاوه بر موارد فوق به تشکیل یک کانون تربیتی نیز مبادرت کردند. به این صورت که ایشان برای لغو تدریجی بردگی در اسلام سعی کردند با آزادسازی بردگان درسطح وسیع آنها را خریداری کرده مدتی به آنان آموزش دهند وسپس آزادشان کرده وبه صورت انسان های نمونه آنان را وارد جامعه سازند. این بردگان پس از آزادی نیز پیوند معنوی خود را با امام قطع نکرده وبه سهم خود سعی می کردند تا دیگران را تحت پوشش تربیتی قرار دهند.

در خصوص نحوه به شهادت رسیدن امام باید گفت: ولید بن عبدالملک از آنجا که فردی خونریز وظالم بود نتوانست در مقابل امام سجاد(ع) به مماشات بپردازد ودر سال 94 هجری ایشان ا با زهر به شهادت رساند.

وصیت امام به شیعیان

هر کس روح بلندی داشته باشد دنیا را زیر پا خواهد گذاشت وهر آن کس به آنچه خداوند برایش مقدر کرده قانع باشد از بی نیازترین مردم است.

شیعه واقعی کسی است که در راه ما مجاهده کند وجلوی ظلم وستم به ما را بگیرد. به شیعیان ما ابلاغ کنید که ما شما را از خداوند بی نیاز نمی کنیم و ولایت ما حاصل نمی‏شود مگر در پرتو ورع وپرهیزگاری.

بدانید سه چیز از عوامل نجات مومن است: حفظ زبان از غیبت، مشغول کردن خود به کاری که منفعت دنیا وآخرت را داشته باشد و مداومت گریه وناله در پیشگاه خدا به خاطر لغزش‏ها وگناهانی که مرتکب شده‏ اید.

برگرفته از خبرگزاری مهر

 3 نظر

متن خطبه ی حضرت زینب علیها السلام در کوفه

06 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

بشیر بن خزیم اسدی گوید :
زینب دختر علی را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی را تا آن روز سخنورتر از او ندیدم؛ گویا که کلمات را با زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام جاری می نمود، حضرت زینب سلام الله علیها به مردم اشاره کرد که ساکت شوید.
ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.

آنگاه فرمود :
ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.
اما بعد :
ای مردم کوفه ، ای مردمان حیله گر و خیانت کار !!
گریه می کنید ؟؟
اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.
همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته ی خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می گسست ، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله ی فریب و تقلب ساخته اید.
آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه های آکنده از کینه ، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می شود ؟
یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه ی دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند ؟
چه بد توشه ای برای آخرت فرستاده اید؛ توشه ای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.
گریه می کنید ؟ زار می زنید ؟
آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید.
چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.
و چگونه می توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص) ، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید ؟
کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود.
چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید ، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
وای بر شما ای مردم کوفه !
آیا می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید ؟
چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده اید ؟!
چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته اید؟!
و چه حرمتی از او شکسته اید؟!
شما این جنایت فجیع را بی پرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه ، تاریک و جبران ناپذیر بوده ، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است.
آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد.
پس مهلت هایی که خدای متعال به شما می دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
————
روای گوید :
به خدا سوگند در آن روز مردم را دیدم که حیرت زده گریه می کردند و گاه دست در دهان گرفته و پشت دست به دندان می گزیدند.
از ان میان پیرمردی در کنار من ایستاده و می گریست ، چنانکه محاسن او از اشکش تر شده بود او می گفت : پدر و مادرم فدای شما باد!! پیران شما بهترین پیران، جوانان شما بهترین جوانان، زنان شما بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است؛ هر گز خوار نشده پذیرای شکست نمی گردید.

*****
کتاب : زندگانی حضرت زینب از ولادت تا شهادت به قلم علامه قزوینی (ره)

 

 نظر دهید »

حجاج چرا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می‌کنند

01 آذر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

شاگرد پروفسور حسابی بر اساس علم فیزیک، علت اینکه جهت انجام طواف دور خانه خدا خلاف جهت عقربه های ساعت است را تشریح کرد.
حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی گفت: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.


وی افزود: تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد 5 نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.
این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد.

اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه‌های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.
وی درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم نیز اظهار داشت: هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می شود به همین دلیل اکثر مراجع می گویند که در این فاصله طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ می دهد.
این دکترای علم فیزیک معتقد است که همه چیز در دنیا بر اساس علم فیزیک قابل بررسی است اما علم انسان در این حد نیست که تمام آنها را دریافت کند.

 

 نظر دهید »

با کاروان کربلا- دوم محرم

27 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

‌دوم محرم؛ کاروان امام حسین(ع) وارد کربلا می‌شوند
بنابر آنچه که مشهور است در روز دوم محرم سال 61هجری قمری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلای معلی شدند.

وقایع برجسته رخ داده در صحرای کربلا در روز دوم محرم در ادامه می‌آید:

1- ورود امام حسین (ع) به کربلا

زمانی که کاروان سید الشهدا (ع)، به صحرای کربلا رسید، اسب آن حضرت حرکت نکرد. امام(ع) پرسیدند: “نام این زمین چیست؟”

گفتند: «غاضریه».

نام دیگرش را پرسیدند…

گفتند:«شاطی الفرات».

فرمودند: اسم دیگری هم دارد؟

گفتند:«کربلا» هم می‌گویند…

در این هنگام حضرت آهی از دل کشیدند و گریه شدیدی کردند و فرمودند:

“به خدا قسم زمین کربلا همین است. به خدا اینجا مردان ما را می‌کشند، بخدا قسم اینجا زنان و کودکان ما را به اسیری می‌برند، به خدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می‌شود. ای جوانمردان، فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست…".

2- نامه امام حسین(ع) برای اهل کوفه

در این روز امام حسین(ع) برای بزرگان کوفه نامه‌ای نوشتند و آن را به “قیس بن مسهر صیداوی” دادند که به کوفه برساند. مامورین در بین راه قیس را گرفتند و پس از آنکه او بر ضد یزید و ابن زیاد سخن گفت، او را به شهادت رساندند.

هنگامی که خبر شهادت قیس به امام حسین (ع) رسید آن حضرت گریستند و فرمودند:

“اللهم اجعل لنا و لشیعتنا عندک منزلا کریما، و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر من رحمتک انک علی کل شی‌ء قدیر".

“خداوندا، برای ما و شیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقر ساز که تو بر انجام هر کاری قادری".

 1 نظر

با کاروان کربلا

27 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

رخدادها و اعمال شب و روز اول محرم
ماه محرّم، ماه غم و اندوه اهل بیت (علیهم‌السلام) و شیعیان آن‌هاست و ماه شهادت و یادآوری دلاوری‌ها و شجاعت‌ها و ایثارهای سیدالشهدا امام حسین(ع) و یاران با وفای او در کربلاست.

در حدیثی از امام علی بن موسی الرّضا(ع) آمده است: «هنگامی که ماه محرم فرا می‌رسید، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و همواره محزون و غمگین بود تا روز دهم یعنی روز عاشورا؛ آن روز روزِ مصیبت و حزن و اندوه و گریه پدرم بود و می‌فرمود امروز روزی است که حسین(ع) شهید شده است».

 ماه محرم، ماه حماسه و ماتم است و سزاوار است همه ارادتمندان اهل بیت (علیهم السلام) با تشکیل مجالس سوگواری، هرچه باشکوه‌تر در تعظیم این شعائر بکوشند و خطبای گرامی فلسفه شهادت آن بزرگواران و آثار مهم آن را برای بقای اسلام و تشیع، شرح دهند و مخصوصاً جوانان و نوجوانان خود را با این مراسم آشنا کنند و در انجام این مراسم از آنچه که مایه وهن مذهب در نظر دوست و دشمن می‌شود، جدا بپرهیزند و توجه داشته باشند که عاشورا و مراسم حسینی است که اسلام را زنده نگه داشته است و هر سال خون تازه‌ای در رگ‌های اسلام جاری می‌سازد و تا مراسم حسینی، پرشور، پر شعور و پرشکوه برپاست، آسیبی به اسلام نخواهد رسید.

اعمال مخصوص این ماه به همراه برخی از وقایع آن می‌آید:

اول محرم

آغاز سال هجری قمری است، گرچه هجرت در ماه ربیع‌الاول صورت گرفت، ولی به مناسبت آغاز سال، سزاوار است همه مؤمنان به یاد حادثه عظیم هجرت و آثار مهم آن در تاریخ اسلام و فداکاری‌های مولای متّقیان علی(ع) در لیلة‌المبیت باشند.

 نظر دهید »

مرگ در نهج البلاغه- جلسه سوم

24 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

معاد در همه موجودات وجود دارد و انسان که هدف آفرینش و اشرف مخلوقات است این مسیر را با تناسب وجود خودش طی می کند. همه انسانها طالب کمال هستند اما گاهی کمال واقعی تشخیص داده نمی شود و این است که عده ای مقصد را درست تشخیص می دهند و به کمال می رسند و عده ای دیگر به بیراهه می رسند.
مرگ فاصله گذر انسان از این عالم به عالم دیگر است. کلیت مرگ این است که همه نفوس چشنده مرگ هستند و گویا جانی است که عصاره ی عمر انسان است و دم مرگ باید همه ی آن را بچشد و کسی که جام مرگ را می نوشد در واقع مرگ را برای همیشه می میراند و به بی مرگی و حیات ابدی می رسد. مرگ در حقیقت پا نهادن به دنیای دیگری است. انسان نمی میرد، آنچه می میرد جسم مادی اوست که از بین می رود و حقیقتش تازه حیات می یابد. بزرگان برگرفته از قرآن، حیات را سه مقطع کرده اند. دنیا، برزخ و قیامت؛ که در واقع همان آخرت است که از برزخ تا قیامت شروع می شود .
چون انسان باید به سوی ابدیت و کمال برود باید قابلیت حرکت به برزخ و مرگ جسمانی را داشته باشد این تحولات باید با مرگ انجام شود .

ادامه »

صفحات: 1· 2

 1 نظر

شب های پیشاور 16

24 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نظر اهل تسنن و استدلال آنها به آيه قرآن براي اثبات حقانيت خلافت خلفاء اربعه
اهل تسنن با تمسك و استناد به آيه شريفه :"والذين آمنوا اشداء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركعاً وسجداً …سيما هم وجوههم من اثر السجود” . اينطور نتيجه ميگيرند كه «الذين معهم» ابوبكر است و «اشداء علي الكفار» عمر است و «رحماء بينهم» عثمان است و «سيماهم وجوههم من اثر السجود» منظور علي (ع) است پس اين چهارتن مورد تأ ييد خداوند متعال هستند .
پاسخ سلطان الواعظين در رد صحت استدلال اهل تسنن به اين آيه شريفه .
1- اولاًهيچ يك از مفسرين خودتان از جمله طبري كه تفسير كبير را نوشته است چنين تفسيري از اين آيه شريفه ننموده اند بنابراين ،اين حرف تفسير به راي بوده وعذاب دارد .
2- ثانياًاز نظر ادبياتي و تركيبي نيز اين تفسير درست در نمي آيد زيرا تركيب اين آيه از دو حال خارج نيست الف - يا محمد مبتداست و رسول الله عطف بيان والذين معه عطف بر محمد ، اشداء خبر آن است و بقيه نيز خبر است . كه در اين صورت مي شود محمد ، ابوبكر و عمر وعثمان و علي ميباشد . ب- اگر والذين معه مبتدا باشد و اشداء خبر آن و بقيه نيز خبر آن باشد ، معناي اين آيه اين ميشود كه ابوبكر و عمر وعثمان وعلي است و بديهي است كه هر طلبه تازه كاري نيز ميداند كه اين معنا اصلاً معقول ودرست نيست .
-اساساً بايد بين كلمات در اين آيه حتماًيك واو فاصله ميشد تا تعدد را برساند ولي اينگونه نشده است و همه مفسرين اين كلماترا صفت همه مومنان ميدانند .

 نظر دهید »

24 آبان بزرگداشت علامه طباطبایی

24 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

علامه سیدمحمدحسین طباطبایی
مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد……. رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد
علامه سيدمحمدحسين طباطبايي در سال 1281 در روستاي شادآباد تبريز متولد شد. در پنج سالگي، آغوش گرم و مهربان مادر را از دست داد و چهار سال بعد سايه اميدبخش پدر را .
به مدت شش سال ، پس از آموزش قرآن - که در روش درسي آن روزها ، قبل از هر چيز تدريس مي شد آثاري چون گلستان ، بوستان ، نصاب الصبيان ، انوار سهيلي ، تاريخ عجم ، منشات امير نظام ، و ارشادالحساب را به همراه پدرش ، سيدمحمد حسن ، در مکتبخانه زير نظر «شيخ علي سرائي» فرا گرفت و علاوه بر آموختن ادبيات ، به آموزش خوش نويسي نزد «ميرزا علينقي خطاط» پرداخت.
سپس در سال 1297به مدرسه «طالبيه» تبريز وارد شد و تحصيل در رشته هاي علوم ديني (ادبيات عرب ، علوم عقلي ، نقلي ، فقه و اصول) را آغاز کرد. او با «عنايت خدايي» ، نوعي شيفتگي و بي تابي نسبت به تحصيل کمال در وجودش حس مي کرد و هرگز نسبت به تعليم و تفکر ، احساس خستگي و دلسردي نداشت. زشت و زيباي جهان را فراموش کرد و بساط معاشرت با غير اهل علم را به کلي برچيده بود.
همين اشتياق به تحصيل علم باعث شد تا در سال 1304 به شهر «نجف اشرف» مهاجرت کند و در مدت يازده سال ، مدارج بالاي علمي و عرفاني را نزد اساتيد برجسته اي هم چون : آيت ا… محمدحسين اصفهاني ، آيت ا… ناييني ، آيت ا… سيدابوالحسن اصفهاني ، آيت ا… حجت کوه کمري ، آقا سيدحسين بادکوبي ، آقا سيدابوالقاسم خوانساري و حاج ميرزاعلي آقا قاضي طي نمايد.
او از محضر اين بزرگان ، در رشته هاي فلسفه ، رياضيات ، علم رجال ، عرفان و حکمت عملي ، خوشه ها چيد. ده سال بعد ، به دليل تنگناهاي مالي به زادگاهش بازگشت و تا سال 1324 به کشاورزي پرداخت. علامه از اين دوران به «دوران خسارت» ياد مي کند ؛ چرا که از تدريس و تفکر علمي بازمانده بود و پيوسته در يک شکنجه دروني به سر مي برد.
در بهار سال 1325 رهسپار شهر قم شد و تا پايان عمر به فعاليت هاي علمي و پژوهشي خود تداوم بخشيد. علامه طباطبايي که دکتر علي شريعتي ، او را «نماينده تاريخ و تمدن عظيم و گنجينه اي گرانبها از افکار فلسفي ، نبوغ هاي انساني و معنويت هاي اخلاقي و احساس ها و زيبايي هاي شگفت عرفاني و هنري و ادبي » مي داند ضمن تربيت شاگردان شايسته و بااستعدادي نظير علامه مرتضي مطهري ، آيت ا… سيدمحمد بهشتي ، آيت ا… ابراهيم اميني ، آيت ا… موسي صدر ، آيت ا… جعفر سبحاني ، علامه سيدمحمدحسين حسيني تهراني ، آيت ا… جوادي آملي ، آيت ا… حسن زاده آملي ، سيد عزالدين زنجاني و . . . ، خالق آثار علمي جاودانه اي در حوزه «دين شناسي» (تفسير ، فلسفه ، کلام و . . . ) شد.
بي ترديد بزرگ ترين اثر علامه ، تفسير جاودانه او يعني «تفسير الميزان» است. وي پايه گذار روش نوين در تفسير قرآن گرديد.؛ يعني : «تفسير قرآن به قرآن». او قرآن را به وسيله قرآن تفسير مي کرد و با تدبري که خود قرآن به آن دعوت کرده است ، معني هر آيه اي را با آيات ديگر آن روشن مي کرد. نگارش «تفسيرالميزان» از سال 1333 شروع شد و در شب قدر سال 1350به پايان رسيد. علامه در نگارش الميزان به بيش از 180 منبع تفسيري ، روايي ، لغوي ، تاريخي ، علمي و . . . مراجعه کرد. اين اثر، نخست در بيست جلد به زبان عربي چاپ شد و سپس به وسيله عده اي از فضلا و علماي قم در چهل جلد و توسط حجت الاسلام محمدباقر موسوي همداني در 20 جلد ، به زبان فارسي ترجمه گرديد.
علامه در علوم عقلي و فلسفي ، صاحب نظريات بکر و خلاق بود و به تعبير علامه مرتضي مطهري ، شايد لازم باشد يک قرن بگذرد تا فلاسفه جهان به کنه نظريات فلسفي او پي ببرند.
اسامي برخي از کتاب هاي علامه طباطبايي عبارتند از : شيعه در اسلام ، روابط اجتماعي در اسلام ، عقايد و دستورهاي ديني ، بررسي هاي اسلامي ، آموزش دين ، قرآن در اسلام ، سنن النبي (ص) ، معنويت تشيع ، علي و فلسفه الهي و . . .
روح آسماني علامه در 89 سالگي در صبح يک شنبه 24 آبان 1360 به ملکوت اعلي پيوست. پيکر پاک اين عالم رباني در مسجد بالاي سر حرم حضرت معصومه (س) در شهر قم به خاک سپرده شد.
در اينجا تلاش شده است که گزيده اي از خاطره هاي زندگي علامه طباطبايي به نقل از نزديکان و شاگردانش ارائه شود ؛ تا شايد ذره اي از لطايف اخلاقي ، انديشه هاي عميق و ظرايف معنوي آن مرد آسماني روشن شود.

ادامه »

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

سالروز رحلت آخوند خراسانی

16 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

پدری که 50 سال پس از مرگ دست دخترش را گرفت

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، امروز سالروز رحلت بزرگمردی از تبار عالمان شیعه است که رابطه دین با سیاست را به عمل ثابت کرد و در عصر مشروطیت چون نگینی در آسمان اجتهاد درخشید، او کسی نیست جز «ملامحمد کاظم خراسانی» معروف به آخوند خراسانی که در 21 ذی‌الحجه سال 1329 هجری قمری در نجف اشرف به ملکوت اعلی پیوست.

در ادامه به گوشه‌ای از زندگی این عالم مجاهد اشاره می‌شود:

*ماجرای خانه آخوند خراسانی و گله فرزندش

آخوند به تمیزى سر و وضع و لباس اهمیت فراوانى مى‌داد، همراه سه فرزند که همگى آنها متأهل بودند، در یک خانه زندگى مى‌کرد. این چهار خانواده، چهار اتاق داشتند، روزى یکى از پسرانش از تنگى جا به پدر شکایت کرد، پدر گفت: اگر قرار باشد که خانه‌هاى این شهر را بین نیازمندان بخش کنند، به ما بیش از این نمى‌رسد.

*مرجعی که چهل سال گوشت نخورد

ایشان می‌فرمود: «چهل سال است نه گوشت خورده‌ام و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم، تنها خوراک من، فکر بود و به این زندگی راضی و قانع بودم، هیچ‌گاه نشد سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگی خود ناراضی هستم، پولی برای خرید یک شمع به من دادند، ولی من در تاریکی می‌گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می‌دادم، سی سال تمام، تنها خورش من، داغی و گرمی نان بود.

* پیراهنی که شیخ انصاری به شاگردش بخشید

روزی، هنگامی که مجلس درس شیخ انصاری به پایان رسید، استاد به آخوند خراسانی نگاه کرد و گفت: آخوند، می‌بینم خیلی مؤدب می‌نشینی! او سر به زیر افکند و عبای خود را بیش‌تر روی سینه‌اش کشید، شیخ دریافت پیراهن تن شاگردش نیست و قبای خود را پیش آورده تا گردن خود را بپوشاند و معلوم نشود که پیراهن به تن ندارد، زیرا تنها چیزی که داشت و می‌توانست بگوید مالک آن هست، یک قبای پاره، یک عبای کهنه و یک جفت کفش بود که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می‌گرفت و به رویه کفش می‌چسباند تا پایش بر زمین کشیده و کثیف نشود تا آن جا که روزی، مجبور شد سه بار پای خود را بشوید.

یکی از طلاب، که گوشه مدرسه نشسته بود، او را دید، دلش به حالش سوخت و کفش مندرسی به او داد، در این وقت، گویی دنیا را به آخوند خراسانی داده‌اند.

آن روز هم، شیخ پس از مجلس درس از برهنگی شاگردش آگاه شد و فهمید که پیراهن به تن ندارد، امر کرد پیراهنی به آخوند دهند.

*ماجرای پدری که 50 سال بعد از مرگ دست دخترش را می‌گیرد

هنگامی که پس از پنجاه سال، قبر آخوند خراسانی را شکافتند تا دخترش را کنارش به خاک بسپارند، دیوار قبر آخوند فرو ریخت؛ مردم با تعجب دیدند که جسد آخوند پس از آن همه مدت به هیچ وجه متلاشی نشده و حتی صورت و محاسن او اصلاً تغییر نکرده بود.

یکی از شاهدان می‌گفت: عجیب آنکه وقتی دست آخوند را گرفتم و روی دست دخترش گذاشتم، دست شیخ مانند کسی که به خواب رفته باشد، حرکت کرد و همه حاضران سخت متعجب شده بودند، زیرا وضع کفن و صورت، به گونه‌ای بود که گویا آخوند را لحظاتی پیش به خاک سپرده‌اند.

منبع: «داستان‌های علمای شیعه» نوشته سیدعلی حسینی قمی

 1 نظر

شب های پیشاور 16

16 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نظر اهل تسنن و استدلال آنها به آيه قرآن براي اثبات حقانيت خلافت خلفاء اربعه
اهل تسنن با تمسك و استناد به آيه شريفه “والذين آمنوا اشداء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركعاً وسجداً …سيما هم وجوههم من اثر السجود” . اينطور نتيجه ميگيرند كه الذين معهم ابوبكر است و اشداء علي الكفار عمر است و رحماء بينهم عثمان است و سيماهم وجوههم من اثر السجود منظور علي (ع) است پس اين چهارتن مورد تأييد خداوند متعال هستند .
پاسخ سلطان الواعظين در رد صحت استدلال اهل تسنن به اين آيه شريفه .
1- اولاًهيچ يك از مفسرين خودتان از جمله طبري كه تفسير كبير را نوشته است چنين تفسيري از اين آيه شريفه ننموده اند بنابراين ،اين حرف تفسير به راي بوده و عذاب دارد .
2- ثانياً از نظر ادبياتي و تركيبي نيز اين تفسير درست در نمي ايد زيرا تركيب اين آيه از دو حال خارج نيست الف - يا محمد مبتداست و رسول الله عطف بيان والذين معه عطف بر محمد ، اشداء خبر آن است و بقيه نيز خبر است . كه در اين صورت ميشود محمد ، ابوبكر و عمر وعثمان و علي . ب- اگر والذين معه مبتدا باشد و اشداء خبر آن و بقيه نيز خبر آن باشد ، معناي اين آيه اين ميشود كه ابوبكر و عمر وعثمان وعلي است و بديهي است كه هر طلبه تازه كاري نيز ميداند كه اين معنا اصلاً معقول ودرست نيست .
-اساساً بايد بين كلمات در اين آيه حتماًيك واو فاصله ميشد تا تعدد را برساند ولي اينگونه نشده است و همه مفسرين اين كلمات را صفت همه مومنان مي دانند .

 نظر دهید »

سرزمین زیبای رنگ، آب و نمک

15 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

از کنار این دریاچه‌ها که عبور کنی شاید صحنه عجیبی به نظر نرسد اما از بالا که به آن‌ها نگاه کنی تصاویری بی‌نظیر از دریاچه های رنگی نمکین چشم نوازی می‌کند.
 گزارش سرویس خواندنی‌های خبرگزاری فارس،‌ تصاویر زیر مربوط به دریاچه های مصنوعی اطراف سانفرانسیسکو است که برای برداشت نمک از آن‌ها استفاده می‌شود، تبخیر آب و ایجاد بلور های نمک، جلبک‌ها و سایر ارگانیزم ها باعث پدید آمدن چنین رنگ‌ها و مناظر زیبایی می‌شود.

رنگ دریاچه های با غلظت نمک پایین و متوسط سبز و صورتی رنگ است و هر چه غلظت نمک بیشتر باشد رنگ آب به قرمزی بیشتر می‌زند، همچنین بارش باران هم و وضعیت آب هوایی بر رنگ این دریاچه‌ها تأثیر دارد.

 1 نظر

آیا هر کسی می تواند به معراج برود؟

14 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

خبرگزاری فارس: خداوند متعال، نماز را برای مسلمانان واجب کرد تا بتوانند با انجام آن و تدبر در اسرار و رموز آن روح و جان خویش را در معرفتی حقیقی سیراب کنند و به نسبت تکامل معرفت خویش به مقامات بندگی و عبودیت دست یابند.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از تبیان، با بیان خصوصیات و ویژگی‌های معراج پیامبر (ص) این سؤال مطرح می‌شود که آیا امکان تحقق معراج برای سایر مردم نیز وجود دارد یا خیر؟ آیا عقلاً می‌توان بقیه انسان‌ها را نیز برای این سفر عظیم لایق دانست یا خیر؟

براساس آنچه از تحلیل علل چهارگانه معراج به دست آمد، معلوم شد که مشیت الهی است که پیامبر (ص) را از مکه به سوی بیت المقدس و از آنجا تا ملکوت آسمان‌ها سیر می‌دهد.

امّا آنچه از اهمیت خاصی برخوردار بوده، آن است که مشیت الهی به خاطر آن در مورد پیامبر اکرم (ص) تحقق یافت که وی واجد خصوصیت مهمی بود به نام بندگی و عبد بودن که خود خداوند متعال در قرآن به آن اشاره فرموده است.

بر این اساس برای وقوع معراج در مورد سایر انسان‌ها نیز لازم است بندگی و عبد بودن احراز شود؛ با ترسیم ویژگی‌های عبد بودن معلوم شد که معرفت حقیقی سبب عبودیت عمیق خواهد شد.

حال در این نوشتار می‌کوشیم نشان دهیم چگونه سایر انسان‌ها می‌توانند معرفت یابند و عبد شوند تا بتوانند اولین شرط معراج رفتن را تحقق بخشند؛ و بر این اساس آیا اساساً می‌توانند معراج روند یا خیر راه کاملاً بسته است؟!

*می‌شود معراج رفت!

همان طور که ذکر شد برای معراج رفتن باید عبد و بنده واقعی خداوند شد؛ برای تمرین بندگی و عبد شدن که پیامبر (ص) توانست به آن مرتبه دست یابد، خداوند متعال راهی را برای ما انسان‌های ناقص قرار داده است! راهی که شاید به نظر بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد! راهی که به تکرار در شبانه روز برایمان عادی شده است! آری، خداوند متعال عبادتی را برای بندگان خویش قرار داده است تا با انجام آن به گوهر عبودیت دست یابند.

وسیله‌ای که با آن می‌توانند عبد واقعی شوند و معرفت حقیقی به خداوند متعال کسب کنند تا بتواند شرایط اولیه معراج رفتن را کسب کنند.

*نماز، نردبان ترقی

خداوند متعال صلوة و نماز را برای مسلمانان واجب کرد تا بتوانند با انجام آن و تدبر در اسرار و رموز آن روح و جان خویش را در معرفتی حقیقی سیراب کنند و به نسبت تکامل معرفت خویش به مقامات بندگی و عبودیت دست یابند.

نماز وسیله‌ای است مطمئن که می‌تواند سیر عروج انسان به سوی بندگی حقیقی را تضمین کند و چه نیکو فرموده است رسول گرامی اسلام (ص) که الصلوة معراج المؤمن، نماز معراج مؤمن است.

ای بندگان کوچک الهی، شما که نمی‌توانید به معرفت ناب و حقیقی که پیامبر اکرم (ص) بدان رسید برسید و شما که نتوانسته‌اید حقیقت عبودیت را درک کنید، پس تمرین بندگی و معرفت‌یابی را با نماز انجام دهید و بدین وسیله روح خویش را عروج دهید که نماز معراج مؤمن است.

با توجه در مضمون این روایت شریف معلوم می‌شود که نماز ظرفیت بسیار بالایی را داراست که می‌تواند اسرار ملکوت و رموز حیات و خلقت را در اختیار مومنین قرار دهد، همان‌طور که پیامبر (ص) در شب معراج به اسرار ملکوت دست یافت و به میزان سعه روحی و رشد معنوی انسان‌ها، نماز می‌تواند آدمی را به آیات الهی و مشاهده و درک آنها نائل گرداند.

*پس نماز را جدّی بگیریم که معراج رفتن ما آدم‌ها نماز است…

راهی که خداوند متعال به فضل و کرم خویش برای ما خاکیان پای بسته گشوده است تا از لذت درک ملکوت که اعلی و اتم آن را پیامبر (ص) چشیده است، محروم کنیم و گرچه ما به مقام عبودیت پیامبر (ص) نرسیده‌ایم امّا راه باز است تا از معراج و اسرار آن بهره گیریم!

*نماز را جدّی بگیریم!

خلاصه سخن، برای معراج رفتن باید عبد و بنده واقعی خداوند شد؛ نماز وسیله‌ای است مطمئن که می‌تواند سیر عروج انسان به سوی بندگی حقیقی را تضمین و اسرار ملکوت را در اختیار مومنین قرار دهد، پس نماز را جدّی بگیریم که معراج رفتن ما آدم‌ها نماز است.

 2 نظر

دلیل صدای وهم آلود صحرا

14 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

محققان می‌گویند این ابعاد دانه‌های شن و ماسه است که صدای وهم‌آلود صحرا را خلق می‌کند.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از خبر آنلاین، مارکو پولو صدایی را که امروزه می‌دانیم ناشی از حرکت ذرات شن در تلماسه است، به صدای ارواح پلید تشبیه کرده است؛ اما محققان می‌گویند این صدای وهم‌آلود که گاهی تا چندین کیلومتر دورتر به گوش می‌رسد نتیجه حرکت ذرات ماسه با ابعاد گوناگون است که نمونه‌های متعددی از آنها در گوشه‌وکنار جهان دیده می‌شود و ماسه آوازه‌خوان نام دارند.

به گزارش نشنال جئوگرافیک، این صدای زمزمه نامفهوم نتیجه ریزش ذرات شن یا ماسه بر سطح سرازیر تلماسه‌هاست که بهمنی کوچک از دانه‌های تازه را باعث شده است و در اثر برخوردهای مداوم میان ذراتی با ابعاد متفاوت، صداهای مختلفی را ایجاد می‌کند.

هنوز زمین‌شناسان نمی‌دانند این برخوردها چطور موسیقی عجیبی را که از تلماسه‌ها در دل صحرا شنیده می‌شود ایجاد می‌کند؛ سئوال دیگر این است که چرا تلماسه‌ها صداهای مختلفی ایجاد می‌کنند و چطور ممکن است در یک زمان صدای نت‌های متفاوتی توسط ذرات شن و ماسه تولید شود؟

3 تن از بیوفیزیک‌دانان پاریسی می‌گویند پاسخ این سؤال‌ها را می‌دانند؛ آنها معتقدند این اندازه دانه‌های شن است که نت‌ها و صدای عجیبی که از تلماسه‌ها به گوش می‌رسد را شکل می‌دهد؛ البته هنوز نمی‌دانند چرا اندازه ذرات شن و ماسه تعیین‌کننده است و چطور می‌تواند در ترکیب صداها مؤثر باشد.

آنها برای یافتن پاسخ ابتدا به صحرای مراکش و سپس به عمان سفر کردند و دیدند هنگام ریزش بهمن‌های کوچک از سرازیری تلماسه با 2 صدای کاملاً متفاوت مواجه می‌شوند؛ با اینکه به نظر می‌رسید تلماسه‌ها در صحرای مراکش دائما دارند با صدایی در محدوده 105 هرتز به زمزمه خود ادامه می‌دهند، تلماسه‌های کشور عمان با صدای بم عجیبی که از 9 نوت گوناگون تشکیل شده بود و در محدوده 90 تا 150 هرتز قرار داشت، آواز می‌خواندند.

این محققان پس از اینکه منشأ صدا را شناختند، چمدان‌هایشان را بستند تا به پاریس برگردند؛ اما 50 کیلوگرم از شن‌های صحرای مراکش و 100 کیلوگرم از شن‌های صحرای عمان را با خود به آزمایشگاه آوردند؛ آنها برای تجربه دوباره صداهایی که شنیده بودند به همین حجم از شن‌ها نیاز داشتند.

*ریزش بهمن در ابعاد کوچک

اعضای این تیم تلاش کردند با استفاده از شن‌هایی که با خود به آزمایشگاه آورده بودند، بهمن را به صورت مینیاتوری تجربه کرده و سرعت، عمق و آرایش خاکریزهای ایجاد شده را اندازه بگیرند؛ بررسی‌های آنها نشان می‌داد شن‌های مراکشی که نجوایی ثابت داشتند، همگی از ذراتی حدود 160 میکرون تشکیل شده‌اند؛ اما تلماسه‌های پر سروصدای صحرای عمان از ذراتی به قظر 150 تا 300 میکرون ساخته شده است.

زمانی که این پژوهشگران ترکیب متفاوت شن‌های صحرای عمان را الک کردند و از میان آنها بهمنی با ذرات 200 تا 250 میکرون خلق کردند، تنها یک نت شنیده می‌شد؛ در نتیجه این ابعاد ذرات بود که نت‌ها و صداها را تشکیل می‌داد.

آنها هنوز هم نمی‌دانند دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد و صداها چطور شکل می‌گیرند؛ اما فرضیه‌ای دارند؛ این 3 محقق احتمال می‌دهند در طول ریزش ذرات شن و ماسه دانه‌ها با حرکت و برخورد با یکدیگر آبشاری از دانه‌های تازه را ایجاد می‌کنند که در حال حرکت و برخورد با یکدیگر هستند؛ دانه‌های ریزتر سریع‌تر حرکت می‌کنند و دانه‌های درشت کندتر مسیر را طی خواهند کرد.

هر برخورد یک شوک و صدایی را ایجاد می‌کند که شنیدن آن غیر ممکن است؛ اما زمانی که میلیون‌ها ذره شروع به برخورد و ایجاد شوک کنند، همهمه گنگی در صحرا می‌پیچد که تا چندین کیلومتر دورتر هم به گوش می‌رسد.

 نظر دهید »

مرگ در نهج البلاغه- جلسه دوم

14 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

حالات اطرافیان محتضر


حضرت می فرمایند : فرد در حال احتضار در میان برادران مهربانش و همسر گریانش و مادری که از اندوه او بر سینه می کوبد است و در حال سکراتی است که نمی تواند برای دیگران عکس العملی نشان دهد و در غم و اندوه بسیاری درگیر است و در ناله ای دردناک و حالت انتظاری که بسیار رنج آور است به سر می برد.  این حالت جان دادنی است که او را کشان کشان می برند و باید از این عالم خارج شود.

در پایان حضرت با سوالی عبرت انگیز می فرمایند : آیا این خویشاوندان می توانند مرگ را از او دفع کنند؟ که جواب کاملا روشن است. این سوال نشان می دهد که هر چقدر هم دلبستگی ها ریشه دار باشد در لحظه مرگ فایده ای ندارد و قطعا انسان اگر تا لحظه مرگ توبه نکرده باشد و در حالت اضطرار توبه کند پذیرفته نیست.


بیشتر نگرانی های ما در برزخ است به فرمایش امام صادق شما برای روز قیامت و محشر نگران نباشید بلکه آنچه باید از آن بترسید و نگران باشید عالم برزخ است. امیر مومنان در نهج البلاغه اشاره دارند که تا دم مرگ مهلت دارید و وقتی زمان مرگ فرا برسد دیگر فرصت نیست . هنوز تا زمانی جان به گلوگاه نرسیده فرصت توبه وجود دارد و چون آن زمان بسیار حساس است حال توبه به او دست نخواهد داد و شیطان در آن زمان نقش بسیاری ایفا می کند. این است که باید برای عاقبت بخیری دعا کرد.

حضرت می فرمایند آگاه باشید  که هنوز عمری دارید و هنوز پرونده ها باز است و بساط توبه گسترده است، می شود توبه کرد و حافظ هم به این مطلب اشاره می کند و می گوید:تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر….
پیش از آنکه چراغ عمل خاموش شود برای گنهکار و بدکار نیز امید بازگشت هست و اگر فرصت تمام شود و اجل و مدت عمر پایان پیذیرد و اگر در آن زمان به توبه روی بیاورید ممکن است، ایمان بلرزد. چون هنگام مرگ ممکن است انسان تحت تاثیر شیطان قرار گیرد و حتی برای یک نفس بیشتر حضرت می فرمایند از آن ایمان مستمر برای خود پیدا کنید ایمانی که محکم است و ثابت است .

 1 نظر

شب های پیشاور 15

14 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال : همانطور كه شما احاديثي در رابطه با فضايل علي گفتيد ما نيز احاديثي در بيان فضايل خلفاء‌ مانند ابوبكر داريم.
پاسخ : احاديثي كه شما نقل ميكنيد از زبان امثال ابوهريره است كه از جعّال حديث و منافق ميباشد زيرا در جنگ صفين پشت سر حضرت علي (ع) نماز ميخواند ولي سر سفره معاويه مي نشست و ميگفت غذاي معاويه چربتر است ولي نماز پشت سر علي افضل است و خود علماء‌اهل تسنن نيز معتقدند كه ابو هريره از جعّال حديث ميباشد و ثقه نيست. از طرف ديگر علماء خودتان ميگويند علي مع الحق و الحق مع علي پس حال كسيكه علی را بگذارد و دور معاويه بچرخد چگونه است ؟
حدیث ابوبكر و عمر دو سيد پيران اهل بهشت هستند جعلي ميباشد به دليل:

1- اولاً روايتي از پيامبر (ص) نقل ميشود كه روزي پيرزني نزد آن حضرت نشسته بود كه پيامبر فرمود : پيران وارد بهشت نمي شوند . پيرزن ناراحت شد . پيامبر فرمود ناراحت نباش زيرا همه بهشتيان جوان شده وارد بهشت ميشوند .
2-ثانياً در آيه 36 سوره واقعه آمده است كه بهشتيان جوان ميباشند پس چگونه ميشود كه پيري در بهشت باشد كه حالا ابوبكر وعمر بخواهند سيد آنها باشند .
اين حديث در مقابل حديث شريف حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت هستند جعل شده در حاليكه اين حديث شريف مورد تأييد علماء اهل تسنن از جمله امام احمد بن حنبل و خوارزمي نيز ميباشد .
در اثبات اينكه مصداق اهل ذكر در آيه شريفه فاسئلو اهل الذكر ، اهل بيت پيامبر (ص) هستند
1- حضرت علي (ع) فرموده اند : نحن اهل الذكر .

2- در جاي ديگر فرموده اند : سلوني قبل ان تفقدوني

 نظر دهید »

14 آبان روز فرهنگ عمومی

14 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

فرهنگ عمومی چیست؟
اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، «زور بدنی و نیروی بازو» بود، و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیین‌‌‌‏کننده سرنوشت بشر، «پول و ثروت و قدرت اقتصادی و قدرت نظامی» بود، درجهان کنونی، دیگر نه از زور برای نقش آفرینی بنیادین کاری ساخته است و نه از زر، بلکه آنچه می‌‌‌‏تواند منشأ و پایه تمام تحولات بشری واقع بشود «فرهنگ» است؛

فرهنگ عمومی

1) ویژگیهای فرهنگ:
در بسیاری از تعاریف فرهنگ، ویژگی‌‌‌‏های ذیل دیده می‌‌‌‏شود:
1. فرهنگ نظم بخش رفتار افراد و تقویت کننده همکاری میان ‌‌‌‏آنهاست.
2. فرهنگ عموماً دو جنبه مادی و غیرمادی دارد.
3. فرهنگ یک امر اجتماعی است یعنی نمی‌‌‌‏توان آن را به یک فرد نسبت داد. مضاف‌الیه فرهنگ همواره یک گروه، یک قشر، قوم و غیره می‌‌‌‏باشد.
4. فرهنگ تغییرپذیر، انتقالی و اکتسابی است.
5. فرهنگ ممکن است جنبه اختصاصی یا عمومی داشته باشد. در مفهوم عمومی مثل میراث اجتماعی بشر و در مفهوم اختصاصی مثل میراث اجتماعی جامعه معینی است.
6. زمان شکل‌‌‌‏گیری فرهنگها متفاوت است.
7. ابزار سازی و سخن گفتن دو عامل اصلی تثبیت موقعیت فرهنگ است.
8. فرهنگ مهمترین و اصیل‌‌‌‏ترین وسیله و ابزار حفظ یک جامعه یا پایدارترین وجه آن است و بنابراین تغییرات آن کند است و هرگز یک شبه فرهنگ جامعه تغییر پیدا نمی‌کند.
9. فرهنگ مورد قبول اکثریت مردم می‌‌‌‏باشد.
10. فرهنگ دو کارکرد اجتماعی و روانی دارد: کارکرد اجتماعی آن جمع‌‌‌‏آوری تعدادی افراد و اشخاص در یک جماعت مشخص است، و کارکرد روانی آن قالب‌ریزی شخصیت افراد است.
11. مفهوم فرهنگ به خودی خود ارزشی ندارد و به همین دلیل، اولاً، هیچ طایفه و قشر و قومی را نمی‌‌‌‏توان بدون فرهنگ نامید، ثانیاً، می‌توان فرهنگها را براساس چهارچوبها و معیارهائی مورد سنجش قرار داد و ارزشگذاری کرد.
12. فرهنگ یک امر تحقق یافته است. فرهنگ یک جامعه، ناظر به کیفیت موجود در آن جامعه است. واقعیتی است که اکنون در آن جامعه وجود دارد. همین ویژگی یکی از وجوه تمایز بین «فرهنگ» و «دین» یا «ایدئولوژی» می‌‌‌‏باشد. زیرا دین یک امر حقیقی ناظر به الگو و وضعیت مطلوب برای آدمی است حال آنکه فرهنگ یک جامعه هیچ‌گاه کمال یافته مطلق و مطلوب نهایی نیست، بلکه همواره قابلیت تکامل دارد.
13. فرهنگ در عین اینکه یک امر واحد است، ولی مرکب و مؤلف از عناصری است که هر کدام می‌‌‌‏تواند ارزشگذاری مثبت یا منفی تلقی گردد. آنچه بعنوان فرهنگ نامیده می‌‌‌‏شود برایندی است از این جهات یا عناصر مثبت و منفی.

 2)تعریف فرهنگ عمومی:
برای تعریف فرهنگ عمومی ابتدا باید منظور از کلمه «عمومی» به کار رفته در این ترکیب مشخص شود.
در مجموعه سه احتمال قابل تصور است:
1. «عمومی» صفت برای فرهنگ می‌‌‌‏باشد، اما نه به عنوان تخصیص بلکه به عنوان وصف توضیحی. در این فرض فرهنگ عمومی یعنی فرهنگی که دارای وصف عمومیت است.
2. «عمومی» مضاف‌‌‌‏الیه برای فرهنگ می‌‌‌‏باشد. مطابق این فرض، فرهنگ عمومى یعنى فرهنگى كه متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.
3. «عمومی» وصف و قید مخصوص برای فرهنگ می‌‌‌‏باشد. در اینجا فرهنگ عمومی یعنی عرصه‌‌‌‏ای از فرهنگ که رابطه‌‌‌‏ای مستقیم با عموم مردم دارد و در برابر فرهنگ خاصه قرار می‌‌‌‏گیرد که بخش یا قلمرویی یا جنبه‌‌‌‏ای از فرهنگ قلمداد می‌‌‌‏شود که چندان رابطه مستقیمی با عموم ندارد.
از این سه احتمال، احتمال اول و دوم منتفی است. منظور از فرهنگ عمومی بیان یکی از ویژگیهای فرهنگ که تعلق آن به عموم مردم است نمی‌‌‌‏باشد. همچنین مراد این نیست که بخواهیم یکی از شئون عموم مردم را که همانا فرهنگ است بیان کرده باشیم، بلکه منظور از فرهنگ عمومی وجوه یا ابعاد یا قلمرو‌هایی از فرهنگ است که با عامه مردم در ارتباط می‌‌‌‏باشد. در نتیجه آن جنبه‌‌‌‏ها یا وجوهی که مرتبط با بخشهای خاص، اختصاصی و تخصصی است، از مفهوم فرهنگ عمومی خارج است.

3) ویژگیها و شاخصهای فرهنگ عمومی:
با توجه به آنچه در مورد تعریف فرهنگ عمومی ذکر شد می‌‌‌‏توان گفت كه:

1.فرهنگ عمومی دارای دو جهت «عینی» و «اعتباری» است که می‌‌‌‏بایست هر دو را مدنظر داشت. هیچ کس بهتر از مقام معظم رهبری، آیت‌‌‌‏الله خامنه‌‌‌‏ای، این دو بعد فرهنگ عمومی را تبیین نكرده‌‌‌‏اند. از نظر ایشان فرهنگ عمومی دو بخش دارد: یک بخش آن ظاهری و بارز مثل: شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقت‌شناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترهاست.
2.فرهنگ عمومی حوزه‌‌‌‏ای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیردولتی (غیررسمی) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که در نهایت، اجبار فیزیکی از آن حمایت می‌‌‌‏کند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه، را در پی ندارد. به عبارت دیگر مفهوم فرهنگ عمومی در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پیدا می‌‌‌‏کند.
3. فرهنگ عمومی مؤلفه‌هایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر می‌باشد و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند و از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته می‌‌‌‏شود و یا تأثیر مشهود می‌پذیرد و عموم جنبه‌‌‌‏ها و عرصه‌‌‌‏ها و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌‌‌‏دهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند.
4. فرهنگ عمومی، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد که بر بخشی از آنها دولت نظارت می‌‌‌‏کند. نزدیک شدن به فرهنگ عمومی و اصلاح آن از طریق بخشنامه میسر نیست.
5. فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر می‌‌‌‏شود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار. از این رو می‌‌‌‏توان رگه‌‌‌‏های فرهنگ عمومی را در همه این جلوه‌‌‌‏ها یافت. فرهنگ عمومی، در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزه‌‌‌‏های زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمی‌توان آن را به حوزه مشخصی محدود ساخت.


پایگاه حوزه
تنظیم:بخش ادبیات تبیان

 نظر دهید »

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

10 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

عید غدیر عید الله الاکبر و عید آل محمد(ص) است.

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که از آنجناب پرسیده شد آیا مسلمانان را غیر از جمعه و فطر و قربان عیدی هست؟
فرمودند:آری. عیدی هست که حرمتش از همۀ اعیاد بیشتر است.
راوی گفت: کدام عید است؟

حضرت فرمودند: روزی است که پیامبر(ص) امیر المومنین علی(ع) را به جانشینی خود نصب فرمود و اعلام کرد: هر که من مولا و آقای اویم، پس علی مولا و آقا و پیشوای اوست و آن روز هیجدهم ذی الحجه است.
برای این روز شریف اعمال زیادی وارد شده که ما به اختصار به بعضی از این اعمال اشاره می کنیم. (جهت تفصیل بیشتر به کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه شود.)
۱- روزه.

۲- غسل کردن.

۳- زیارت حضرت علی(ع) که یکی از آنها زیارت “امین الله” است.

۴- خواندن دعای “ندبه".

۵- چون مؤمنی را ملاقات کند، این تهنیت را بگوید: «الحمد الله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایه امیر المومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام.»

 1 نظر

مرگ در نهج البلاغه- جلسه اول

08 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نامه امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی (وصیت به امام حسن)
اینکه چرا امام حسن علیه السلام مخاطب ویژه این وصیت نامه هستند، «از حرم نمی گویند الا به محرم» همانطورکه می دانید آنکه برگزیده تر است، باید مخاطب قرارگیرد تا بقیه دریابند که چه باید بکنند.
دراین نامه حضرت به چهارده ویژگی اشاره می نمایند که در مورد همه ماست و دردهای همه نوع بشر است. نسخه این دردها نیز توسط خود حضرت بیان می شود.

ادامه »

 1 نظر

سالروز بسیج دانشجویی

08 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

در اول اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای سراجه قم زاده شد. در سال ۱۳۴۶ در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم (نام قبلی:کریمی) وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی «حافظ» قم ادامه داد. سپس به‌همراه خانواده‌اش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه «خیابانی» مشغول به تحصیل شد.[۱]

پخش اعلامیه‌های سید روح‌الله خمینی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷؛ دیدار خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی زمستان ۱۳۵۷[۱] و شرکت در درگیری‌های خوزستان[۲] از جمله اقدامات اوست.

وی در بیست و پنجم یا ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج[۳] به جبههٔ خرمشهر اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در خط مقدم جلوگیری می‌شد، با تلاش‌هایی از جمله یک نفوذ چریکی به خط نیروهای دشمن، برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در غروب سی و یکم شهریور ماه -از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق- همراه با محمد رضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در هفته اول مهرماه زخمی شده و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از بهبودی با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان؛ به خط مقدم اعزام شدند. امّا بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حمله‌های دشمن دوباره زخمی شد. او سر انجام در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در کوت شیخ، نزدیک ایستگاه راه آهن خرمشهر شهید شد. و بقایای بدنش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

رهبر انقلاب در مورد او چنین گفت:

… رهبر ما آن طفل سیزده‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.

سالروز شهادت نوجوان بسیجی “حسین فهمیده” گرامی باد.

 1 نظر

شب های پیشاور 14

08 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال : چگونه ممكن است با اين كه پيامبر (ص)بارها این جملات رادرجمع کثیری از مردم بیان کرده اندوهمه شنیده اندولی بازهم پس ازرحلت رسول گرامی اسلام(ص) مردم با علي بيعت نكرده و با ابوبكر بيعت كردند ؟
پاسخ : همانطور كه موسي (ع)بين 70هزار نفر فرياد زد كه هارون خليفه و جانشين من است ولي هنوز موسي از دنيا نرفته بود بلكه براي مدت كوتاهي به كوه طور رفته بود ، مردم گول سامري را خورده و حتي گوساله پرست شدند . بنابراين تعجب ندارد كه مردم زمان صدر اسلام كه هنوز هواي جاهليت در سرشان بود با علي بيعت نكنند .
اشكال : چرا پيامبر(ص) با الفاظ صریح به خلافت علي تصريح نفرمود و هميشه با كنايه اشاره به خلافت ايشان ميكردند ؟
پاسخ :اولاًاين مسلم است كه كنايه ابلغ از تصريح است . ثانياًدر خيلي موارد پيامبر (ص) بر خلافت آن حضرت تصريح نموده است كه مورد تأييد علماء اهل تسنن نيز ميباشد . از جمله حديث الدار كه از مهمترين احاديث ميباشد . روزي كه آيه شريفه 26سوره شعراء نازل گرديد وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ پيامبر (ص) 40 نفر از رجال و خويشاوندان خود را در منزل عمويش ابوطالب جمع كرد و برايشان غذايي تهيه كردند وپس از صرف نهار و بيان مقدماتي فرمودند :خداوند مرا به عنوان پيامبر آخر زمان مبعوث فرموده ومن شما رابه راهي كه پايانش بهشت و زندگي سعادتمند دنيوي واخروي است دعوت ميكنم . هر كه مرا در اين راه ياري نمايد برادر و وزير و خليفه من خواهد بود .آن حضرت سه بار اين جمله را تكرار فرمود و كسي غير از علي (ع) پاسخ مثبت به آن حضرت نداد ؛ اين جمله كه : اِّا اناانصرك و وزيرك يا نبي الله بنابراين در همانجا رسول خدا (ص) به همه اعلام كرد كه علي ،برادر و وصي و خليفه من در بين شماست .
لازم به ذكر است كه هم علماء‌شيعه و هم علماء اهل تسنن اين حديث را روايت كرده اند حتي مسيحيان كه تاريخ اسلام را نوشته اند مانند توماس كارليل انگليسي .

 نظر دهید »

عید قربان مبارک

06 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

خدای مهربان! خواندمت پاسخم دادی.

                     به تو تکیه کردم نجاتم دادی.

                            به تو پناه آوردم کفایتم کردی.

خدای من! چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی.

فرازی از دعای عرفه

عید سعید قربان مبارک

 1 نظر

شب های پیشاور 13

06 آبان 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال : به نظر شما علي واجد مقام نبوت بوده است ؟‌
پاسخ : اين ادعا را با حديث منزلت اثبات ميكنيم در آنجا كه رسول اكرم (ص) فرمود : اي علي تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسي هستی غير از اينكه پس از من پيامبری نميآيد . اين سخن را پيامبر (ص) بارها در مجالس مختلف بيان كرده اند و اهل تسنن نيز قبول دارند و خبر صحيحي ميباشد ودر صحيح بخاري و مسلم و 22سند و كتاب ديگر اهل تسنن اين روايت ذكر شده است و از متواترات مي باشد . حتي اگر بگوييم اين خبر واحد است در اصول استنباط شما خبر واحد حجيت دارد بنابراين باز هم مورد قبولتان است .

از حديث شريف منزلت سه ويژگي برای حضرت علي (ع) ثابت ميشود .
1- مقام نبوت -زيرا پيامبر اكرم (ص) حضرت علي (ع) را به هارون تشبيه فرمود كه هارون نيز نبي بوده است .
2- خلافت و وزارت ِآن حضرت پس از رسول اكرم (ص)
3- افضليتِ آن حضرت نسبت به همه امت و بقيه صحابه زيرا اين مطلب را رسول خدا (ص) فقط در رابطه با علي (ع) فرموده است .
ما مي دانيم كه فقط 5 پيامبر صاحب كتاب و اولوالعزم بوده اند و بقيه انبياء‌ پيرو شريعت و كتاب آنها بوده اند . همانطور كه هارون پيرو حضرت موسي (ع) بود و همانطور كه علي پيرو رسول اكرم (ص) بود بنابراين اگر قرار بود پس از پيامبر اكرم (ص) پيامبر ديگری بیايد حضرت علي (ع) واجد شرايط بود . اين مطلب را علماء سني نيز تأييد ميكنند از جمله اين علماء، علي بن سلطان محمد هروي است كه وقتي خبر مرگش به مصر رسيد علماء مصر حدود 4هزار نفر برايش نماز خواندند و سبوطي و مير سيد علي همداني فقيه شافعي نيز اين مطلب را تأييد ميكنند .
_لازم به ذكر است كه حضرت علي (ع) تنها فردي است كه در همه مراحل و صفات مخصوصه پيامبر (ص) شريك ومساوی بود الاّ مقام نبوت خاصه و اين مطلب را نيز تعداد زيادي از علماء‌اهل تسنن در كتابشان ذكر كرده اند .


اثبات اين مطلب كه پيامبر اكرم (ص) براي وزارت خود از خداوند تقاضا نمود كه علی (ع) را وزير و خليفه اش قرار دهد از طريق روايات اهل تسنن :
جلال الدين سيوطي در كتاب درّ المنثورش و شافعي در كتاب مناقب و ثعلبي در كشف البيان و ابن جوزي در تذكره خواص الامةدر شأ ن نزول آيه و لايت از قول ابوذر غفاري و اسماء بنت عميس زن ابوبكر نقل ميكنند كه روزي نماز ظهر در مسجد بوديم كه سائلي آمد ولي كسي به او چيزي نداد غير از علي (ع) كه در ركوع نمازش بود و با دست اشاره به انگشتر خود كرد و آن سائل انگشتر را از دستش بيرون آورد پس پيامبر (ص) سرش را رو به آسمان كرد و گفت خدايا برادرم موسي از تو خواست كه خدايا شرح صدر به من بده و كارم را آسان كن وتا آخر آيه را خواندند و اينكه هارون را در رسالت شريك من گردان تا اينكه بر موسي (ع) وحي شد كه دعايت مستجاب گرديد سپس پیامبر(ص)ادامه دادخدایامن محمدبرگزیده و نبي تو هستم پس به من نيز شرح صدر بده و كارم را آسان كن و براي من نيز وزيري قرار ده از اهل خودم يعني علي را وبه وسيله او پشتم را محكم و قوي گردان . ابوذر ميگويد هنوز سخن پيامبر (ص) تمام نشده بود كه جبرئيل آمد و آيه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ …(آيه ولايت ) را براي پيامبر (ص) آورد . ومعلوم شد كه دعای پيامبر (ص) مورد قبول واقع شده و حضرت علي (ع) از طرف خداوند خليفه او قرار داده شده است.

 نظر دهید »

شب های پیشاور12

01 شهریور 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

سؤال:به نظر شما زمخشری چه نوع انسانی است؟
پاسخ : از علماءِ ثقه مي باشد .
زمخشری می گويد ابو حنيفه گفته اگر رسول خدا(ص) در زمان من مي زيست بيشتر از اقوال و گفته های مرا مي گفت و پيرو من مي شد . اين در حاليست كه در بين شيعه هيچ گاه هيچ بي احترامي يا طعني نسبت به ائمه 12 گانه وجود ندارد و هيچ ايرادی از هيچ كدام از ائمه از طرف علماء شيعه گرفته نشده است زيرا آنان هيچ گاه به رأی خود حرفي نزده اند و هرچه گفته اند از كلام رسول خدا(ص) بوده است و از طرف ديگر امامت از اصول دين شيعه محسوب ميشود و آنان رياست الهي جامعه را به عهده دارند و تبعيت از آنان هم در امور ديني و هم در امور دنيوي بر همه مردم واجب است ؛. واين عقيده را حتي بعضي از علماءِ متعصب خودتان مانند قاضي روزبهان دارند و اساساً اگر امامت از فروع دين بود پيامبر(ص) نمي فرمود : كسي كه امام را نشناسد و بميرد مانند مردم زمان جاهليت مرده بنابراين معلوم ميشود كه امامت از اصول دين و كامل كننده رسالت و نبوت است .
ما معتقديم كه زمين هيچ گاه از وجود چنين امامي خالي نيست و امام تا روز قيامت حضور دارد
اشكال : شما مقام امامت را بالاتر از مقام نبوت مي دانيد پس شما هم به نوعی از غلات هستيد در حاليكه قرآن مقام نبوت را بالاترین مقام معرفی نموده است .
پاسخ : مقام امامت از مقام نبوت عامه بالاتر است . زيرا خداوند پس از اينكه حضرت ابراهيم را مورد امتحانات سختي قرار داد و آن حضرت از همه امتحانات سر بلند بيرون آمد در حاليكه داراي مقام نبوت و رسالت و اولوالعزمي و خليل الهي بود به مقام امامت كه مافوق مقامات روحاني است نائل گشت و خداوند در آيه 118 بقره اين خبر را به رسول اكرم (ص) مي دهد : وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . اين آيه شريفه نشان ميدهد كه مقام امامت بالاتر از مقام نبوت عامه است .
اشكال : پس مقام علي بالاتر از مقام پيامبر (ص) است و اين همان عقيده غلات مي باشد .
پاسخ : خير زيرا مقام امامت پايين تر از مقام نبوت خاصه است كه همان مقام رسول خاتم (ص) مي باشد.
اشكال : در قرآن مجيد آمده است : لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ پس مقام همه انبياء يكسان است پس چگونه شما بين انبياء فرق گذاشته و نبوت را به دو قسم عام و خاص تقسيم نموده ايد ؟
پاسخ : اين آيه شريفه بيانگر تساوی همه انبياء‌ در دعوت به سوی توحيد و معاد و تربيت جامعه است ولی انبياء‌ خودشان از جهات ديگری از جمله روش بعثت و درجه و رتبه متفاوتند و پيامبری كه بر هزار نفر مبعوث شده مسلماً رتبه اش از پيامبری كه بر همه مردم مبعوث شده است متفاوت است . همانطور كه رتبه معلم دبستان با استاد دانشگاه متفاوت است گرچه مأموريت هردو آموزش است و از اين جهات با يكديگر مساوی هستند . از طرف ديگر فقط پيامبر اسلام است كه مقام خاتميت رسل را داراست و او نگين انگشتر پيامبران است و مقامش از همه رسل بالاتر ميباشد .

 

 1 نظر

شب های پیشاور11

09 مرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

در مورد معنای امام سلطان الواعظین می فرمایند:

 امام يعني پيشوا . به همين دليل است كه مذاهب چهار گانه اهل تسنن به پيشوايانشان امام ميگويند يعني امام شافعي ، امام ابو حنيفه ، امام مالك وامام احمد يعني پيشواياني كه فقيه در دين هستند و شما هنوز هم از آراء اين چهار تن استفاده مي كنيد در حاليكه پس از اينان علمايي آمدند كه به جرأت اعلم از اين چهار تن بودند ولي ما شيعيان در هر عصر از علماء همان عصر تقليد ميكنيم و تقليد از مرده را جايز نمي دانيم . اين عجيب است كه شما شيعه را مرده پرست مي پنداريد در حاليكه خودتان از فتاواي كساني كه بيش از هزار سال پيش از دنيا رفته اند تقليد ميكنيد .
سؤال سطان الواعظین: دليل شما اهل تسنن بر پيروي از فتواي ائمه اربعه تان تا روز قيامت چيست ؟ در حاليكه رسول گرامي اسلام (ص) هيچ دستوري بر پيروي از اين چهار تن نداده است ؟
پاسخ : چون آنان فقيه زاهد وعادل بودند و پيروي از آنان بر ما واجب است .
پاسخ سلطان الواعظين :1-اولاً اين دليل شما توهين به بقيه علماء تا روز قيامت است. ثانياًزماني پیروی
از این افرادواجب ميشود كه نصي ودستوري از پيامبر (ص) بر اين پيروي رسيده باشد ولي ما چنين
نصي نداريم زيرا هر پيامبري بايد وصي پس از خودش را معرفي كند واين در حالي است كه پيامبر
اكرم (ص) در حضور 70 هزار نفر حاجي در غدير خم ،حضرت علي (ع) را به عنوان جانشين خود
وبه منصب امامت وخلافت معرفي نمود و حتي ابوبكر و عمر نيز با علي (ع) بيعت كردند در حاليكه اين
ائمه اربعه شما هيچ كدام پيامبر (ص) را درك نكرده اند حال بگوييد ببينم بيعت با كدام يك از اين دو
اولويت دارد ؟

سؤال : چرا شما شيعيان دائماً ایمه اربعه مارا تخطیه وتكذيب ميكنيد در حاليكه علماء اهل تسنن هميشه آنان را مورد تعظيم و تجليل قرار ميدهند ؟
پاسخ : اصحاب ابو حنيفه و ابن حزم و خيلي هاي ديگر امام مالك و محمد بن ادرس شافعي را دائماً مورد طعن قرار ميدادند .
سؤال : امام شافعي چگونه شخصيتي دارد ؟
پاسخ: او از فقهای مورد احترام ميباشد . امام شافعي ميگويد در اسلام بدتر از ابو حنيفه زائیده نشده است ودر جاي ديگري در كتابهای اصحاب ابو حنيفه نظر كردم وديدم330 ورقه آن مطالب خلاف قرآن و سنت پيامبر(ص) است.

 4 نظر

شب های پیشاور9

19 تیر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال : همينكه شما شيعيان از امامان ميخواهيد كه واسطه فيض الهي شده تا حاجاتتان براورده شود نيز حرام و شرك است .
پاسخ : اگر به مجرد اينكه كسي از كسي ديگر كاري بخواهد انجام دهد مشرك محسوب ميشود بنابراين هيچ موحدي در روي كره خاكي يافت نمي شود . مثلا” در خود قرآن آمده است كه حضرت سليمان از درباريانش خواست تا تخت ملكه سبا را به قصرش بياورند و يا در طول زندگي چون انسانها اجتماعي آفريده شده اند همه به يكديگر كمك مي كنند زيرا همه كارها را بلد نيستند و بايد كسي كه در كاري مهارت دارد آن كار را براي ديگران انجام دهد . بنابراين اگر ما در مشكلاتمان ميگوييم مثلا” اي امام زمان كمكمان كن منظورمان واسطه شدن آن حضرت در درگاه الهي است و در واقع همه اميد ما به خداوند است . ما در دعاي توسل نيز خداوند را به آبرومندان درگاهش قسم مي دهيم كه حاجتمان را برآورده كند نه اينكه از ائمه (ع) بخواهيم .
اشكال :چرا مستقيما” از خداوند حاجاتتان را نمي خواهيد ؟
پاسخ :1- خداوند در آيه 35  سوره مائده ميفرمايد : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ منظور ازاين وسيله همين اولياء حق مي باشند كه قدرت شفاعت را دارند و درنزد خداوند آبرويي دارند . 2- حديث شريف ثقلين نيز مويد اين مطلب مي باشد كه براي هدايت و نجات بايد توسل به قرآن و اهل بيت (ع) كرد . و اين در حاليست كه حديث ثقلين متواتر است و حتي راويان متعصب اهل تسنن نيز آن را نقل كرده اند. 3- از طرف ديگر عمر خليفه دوم بارها در مواقعي كه دچار مشكل مي شد متوسل به اهل بيت (ع) مي گرديد تا نتيجه بگيرد . ابن حجر مكي نقل مي كند در سال 17 هجري كه خشكسالي بود مردم از عمر خواستند تا طلب باران كند و او هرچه كرد نتوانست تا اينكه ابن عباس را فرستاد دنبال خانواده حضرت علي (ع) و ايشان و حسنين و بني هاشم آمدند واهل بيت دست به دعا برداشتند و ابرها حركت كردند وباران باريد پس اگر توسل به اهل بيت حرام است كه خليفه و رئيس مذهب شما اين كارها را انجام داد ه است. 4- يكي ديگر ازدلايل توسل ما به اهل بيت (ع) حديث شريف سفينه مي باشد که تقریبامتواتر است وبیش از صد نفر از اكابر علماء اهل تسنن آن را در كتب معتبر اهل تسنن نقل كرده اند از جمله مسلم بن احمد بن حنبل و امام شافعي كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند : اِ نّما مثل اهل بيتي فيكم كمثل سفينه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلك .

 1 نظر

شب های پیشاور8

10 تیر 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

اشكال سلطان الواعظين به اهل تسنن : و آن اينكه شما اهل تسنن معتقديد خداوند جسم دارد و اين كفر است .
پاسخ : چطور علي مي گويد من نديدم چيزي را مگر اينكه قبل از آن  خدا را ديدم ؟
پاسخ سلطان الواعظين : شما روايت را كامل نقل نكرديد ، روزي يكي از دانشمندان يهودي از امام علي (ع) پرسيد آيا پروردگارت را زماني كه عبادتش مي كني مي بيني ؟ امام (ع) فرمود من خدايي راكه نمي بينم عبادت نمي كنم . يهودي پرسيد چگونه خدايت را مي بيني ؟  امام (ع) فرمود چشمهاي سر او را نمي بيند بلكه او را با چشم قلب و نور ايمان مي بينم پس معلوم مي شود كه منظور امام (ع) از ديدن خداوند ديدن با قلب است ولي اهل تسنن معتقدند كه خداوند را مي شود با چشم سر ديد و اين به معناي محدوديت و نقص خداوند است و كفر مي باشد .
اشكال : چرا شيعيان هيچ گاه حاجات خود را از خداوند نمي خواهند بلكه هميشه به امامان رو كرده و حاجات خود را از آنان مي خواهند ؟ اين خودش عين شرك و حرام است .
پاسخ : شرك به اعتباري تقسيم مي شود به  1- شرك جلي مانند بت پرستي .-2- شرك خفي مانند توكل به غير خدا . ولي به اعتباري ديگر شرك تقسيم مي شود به  1- شرك در ذات خداوندي مانند مسيحيان كه پدر و پسر و روح القدس را با هم يك ذات كامل مي دانند و هر يك را بدون ديگري ناقص مي دانند پس به سه خدا معتقدند .  2- شرك در صفات خداوند مانند علم وقدرت و …  قديم و زائد بر ذات خداوند باشند مانند اعتقاد اشعريون كه اين نيز شرك است زيرا صفات خداوند عين ذات اوست و داراي اجزاء نيست . 3- شرك در افعال يعني مخلوقات خداوند را موثر در افعال و تدابير خداوند بدانيم مثلا خداوند بندگانش را خلق كرده و سپس همه امورشان را به دست بتها و يا عوامل طبيعي داده مانند اعتقاد بت پرستان و يا غلات كه به آ نان مفوضه نيز مي گويند و معتقدند كه خداوند پس از خلق انسانها تدبير همه امور حتي خلق بقيه انسانها را به دست امامان داده است.  4- شرك در عبادت يعني انسان در زمان عبادت نيتش توجه به مخلوقات باشد يا نذر كند براي مخلوقات يعني در نيت عبادتش غير خدا را در نظر بگيرد .
اشكال : پس چرا شيعيان نذر براي امامزادگان مي كنند اين هم نوعي شرك است .
پاسخ : يكي از شرايط نذر، جاري كردن صيغه است و در صيغه تا نام خداوند نباشد نذر درست نيست و منعقد نشده است . مثلا” مي گوييم خدايا اگر قبول شدم در فلان امتحان ، هزار تومان در ضريح فلان امامزاده مي اندازم پس ، خدا را در نظر گرفته ايم و قبولي نذر ما ربطي به آن امامزاده ندارد و ما به شكرانه قبولي مان آن پول را در ضريح آن امامزاده مي ريزيم تا خرج آباداني آن جا شود و تنها دليلي كه ما نام امامزادگان را زمان نذر مي بريم مايه گذاشتن از آبروي آنهاست و آنها را واسطه فيض قرار مي دهيم  بنابراين ما مطلقا” از امامزاده چيزي نمي خواهيم و در اين صورت است كه نذر ما درست است و هيچ شركي در كار نيست ولي اگر بگوييم پيغمبر يا امام اگر ما قبول شويم اين قدر پول مي ريزيم داخل ضريحت اين باطل است و شرك و حرام مي باشد . بنابراين شيعه نه شرك جلي ونه خفي ونه شرك در ذات و نه در صفات و نه در افعال ونه اسباب ندارد .

 1 نظر

شب های پیشاور7

23 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

چرا در حالي كه خداوند مي فرمايد : إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا، خدا و فرشتگانش بر پيامبر صلوات مى‏فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، بر او صلوات فرستيد و سلام كنيد سلامى نيكو؛ شما شيعيان وقتي نام ائمه(ع) را نيز مي بريد بر آنها سلام ودرود مي فرستيد در حاليكه خداوند درودش را فقط مخصوص پيامبر (ص) فرموده نه اهل بيتش .
پاسخ : ما اهل بدعت نيستيم  اولا آيه مذكور درود بر پيامبر (ص) را اثبات كرده ولي درود بر ائمه را نفي نكرده است (اثبات شيء، نفي ما عدا نمي كند ) ثانيا در سوره مباركه صافات آيه 130 آمده است : سَلَامٌ عَلَى آلْ يَاسِينَ  و يا مثلا در آيات ديگر آمده كه : سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ؛ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ؛ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ كه اين آيات نيز در سوره مباركه صافات همگي آمده است . پس درود فقط مخصوص رسول اكرم (ص) نيست و از طرف ديگر در هيچ جاي ديگر قرآن سلام بر فرزندان پيامبران ديگر نيامده است به جز فرزندان پيامبر اكرم (ص)، زيرا ياسين يكي از نامهاي پيامبر اكرم (ص) است .
چرا مي گوييد ياسين نام پيامبر است ؟
پاسخ : 5 نام پيامبر اكرم (ص) در قرآن آمده است كه عبارتند از : محمد، احمد، عبد الله، ن ، يس؛ كه البته  “ي"   حرف نداست و فقط   “س” نام آن حضرت است و دليلش نيز اين است كه از ميان حروف الفبا فقط حرف  “س"  است كه ظاهر و باطنش مساوي است . زبر و بينه اش مساوي است ولي بقيه حروف يا زبرشان كم است و يا بينه شان .
معناي زُبُر وبيّنه :
زبر صورت و ظاهر حرف است كه روي كاغذ نوشته مي شود ولي بينه تلفظ حرف است مثلا  “س” وقتي كه روي كاغذ نوشته مي شود يك حرف است  “س".  ولي وقتي خوانده مي شود سه حرف است  س -  ي – ن ولي از نظر عددي آن يك حرف با این سه حرف مساوي مي شود .
يعني عدد “س"  60  است كه زبرش مي باشد و عدد بينه اش كه “ي” و “ن” است نيز روي هم مي شود 60 يعني  “ي"، 10 و “ن” 50  مي باشد .
چرا منظور از آل ياسين اهل بيت پيامبر (ص) است؟
پاسخ : 1. اينكه ما معتقديم منظور از آل ياسين اهل بيت (ع) هستند اولا” به اين دليل است كه در روايات اهل تسنن اين مطلب تاييد شده است به عنوان مثال : ابن عباس مي گويد منظور از آل ياسين اهل بيت پيامبر (ص) هستند. 2. همينطور فخر رازي نيز مي نويسد اهل بيت در 5 چيز با آن حضرت برابري مي كردند: 1. در سلام يعني در قرآن هم سلام بر پيامبر (ص) بيان شده و هم سلام بر اهل بيتشان (سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِين). 2. صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيتشان در تشهد نماز 3. در طهارت زيرا طه يعني اي طاهر و در مورد اهل بيت (ع) نيز آيه تطهير نازل شده است. 4. حرام بودن صدقه هم بر پيامبر و هم بر اهل بيتشان (ع) 5. محبت كه پيامبر (ص) مي فرمايند: اي مردم من چيزي از شما نميخواهم مگر دوستي با اهل بيتم را . 3. حتي ابن حجر كه در بين اهل تسنن از افراد متعصب اين مذهب محسوب مي شود از كعب بن عجزه نقل مي كند : به پيامبر(ص) عرض كرديم كه پس از نزول آيه شريفه : إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ…. فهميديم چگونه بر شما سلام كنيم ولي اينكه چگونه به شما صلوات بفرستيم را نمي دانيم پيامبر(ص) فرمود : بگوئيد : اللهم صل علي محمد وآل محمد پس معلوم مي شود كه نه تنها درود بر اهل بيت پيامبر (ص) بدعت نيست، بلكه يك سنت وعبادت است كه خود پيامبر (ص)به آن دستور داده اند .

 4 نظر

شب های پیشاور6

21 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

علت تشیع ایرانیان درزمان خلفاء و دیالمه وغازان خان و شاه خدابنده چیست؟
پاسخ: تا اینجا معلوم شد که مذهب شیعه یک مذهب سیاسی نیست، بلکه کسانی که سقیفه را تشکیل دادند کاری سیاسی انجام دادند. تشرف ایرانیان به مذهب شیعه نیز دلیل سیاسی نداشت بلکه اولین دلیلش علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) بود و اما پس از فتح ایران توسط مسلمانان و معاشرت ایرانیان با آنان حقانیت شیعه و بطلان  دین زرتشتی معلوم شد بنابراین  اسلام در ایران جا افتاد و سر سلسله ایرانیان علاقه مند به اسلام، سلمان فارسی بود که به روایتی از پیامبر اسلام(ص) که مورد تایید شیعه و سنی است: سلمان فارسی از اهل بیت است.
همه ایرانیانی که به مدینه می رفتند شیعه می شدند و عمر از این مسئله ناراحت شد و برای ایرانیان محدودیتهایی را قائل گردید و این کار باعث رنجش ایرانیان از عمر شد و از طرف دیگر وقتی ایرانیان در جنگ با مسلمانان شکست خوردند، عمر دستور داد همه زنان اسیر ایرانی را به عنوان کنیز به مسلمانان بدهند ولی علی(ع) مانع این کار شد و شاهزادگان را استثناء کرد که در همان زمان یکی از دختران یزدگرد به نام شاه زنان محمد بن ابوبکر را که دست پرورده حضرت علی(ع) بود به همسری انتخاب کرد و شهربانو نیز حضرت امام حسین (ع) را به همسری  برگزید.
شاه زنان دارای فرزندی شد که بعدها پدربزرگ امام صادق(ع) شد و شهربانو نیز مادر امام سجاد(ع) شد. وقتی این خبر به ایرانیان رسید علاقه آنان به  امام علی (ع) بیشتر شد. اما در زمان دیالمه(آل بویه) مردم در اظهار عقایدشان آزاد بودند و در آن زمان بود که معلوم شد تعداد زیادی از ایرانیان شیعه شده اند. بنابر این تشیع ایرانیان ربطی به صفویان یا آل بویه ندارد و از قبل شیعه شده بودند.
برای تکمیل پاسخ سئوال شما باید بگویم پس از اینکه علامه حلی با دلایل روشنی طی مناظره ای که با قاضی القضاه شافعی که اعلم علما اهل تسنن زمان خودش بود در دربار شاه صفوی داشت و حقانیت شیعه را اثبات کرد شاه صفوی دستور داد پس از700 سال در مساجد و منابر به نام حضرت علی(ع) خطبه بخوانند و همچنین بر روی سکه های رایج آن زمان کلمه شهادتین و ولایت علی(ع) را حک کنند. او علامه حلی را در دربار خود نگه داشت و علامه نیز مدرسه علمیه تاسیس کرد و شاگردان بسیاری در علوم دینی پرورش داد و تبلیغات فراوانی در جهت ترویج تشیع انجام شد. به این ترتیب بود که مذهب تشیع که تا آن زمان به دلیل جهل و یا تقیه مردم در ایران پنهان بود آشکار گردید و مذهب رسمی مردم ایران اعلام گردید. 

 1 نظر

شب های پیشاور5

16 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

سوال: شیعه اصلا یک مذهب اسلامی نیست بلکه بدعتی از طرف یهودیان و یک فرقه یهودیست. زیرا یهودیان که به تحریف تاریخ مشهورند و از قدیم الایام به مکر و حیله های فراوانی دست می زدند همین که متوجه شدند نمی توانند قرآن را تحریف کنند شروع به ترویج اسرائیلیات کرده و احادیث و عقاید باطلی را به نام گفتار و سنت پیامبر بین مردم رواج دادند. چند تن از آنان عبارتند از: عبدالله بن سباء صنعایی- کعب الاحبار و وهب بن منیه که عثمان آنان را تعقیب کرد و آنان از ترس به مصرگریخته و حزبی به نام شیعه را تاسیس کردند و جمعی از عوام را گول زدند و پیرو آنان شدند. آنان علی را به جای عثمان خلیفه معرفی کردند و احادیثی جعلی به پیامبر(ص) نسبت دادند که می فرماید من علی را خلیفه خودم قرار دادم.
این حزب قیام کرده و عثمان را کشتند و علی را خلیفه کردند ولی باز هم بنی امیه آنان را سرکوب کرد. در زمان هارون الرشید دوباره شیعه تقویت شد و ایرانیان که دل خوشی از اعراب نداشتند (به دلیل اینکه اعراب سرزمینشان را اشغال کرده بودند) به دنبال بهانه ای بودند تا با نام دین در برابر اعراب قیام کنند پس پیرو مذهب یا حزب شیعه شدند و در دوران صفویه شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام شد. بنابراین شیعه یک مذهب ابداعی و سیاسی توسط یهودیان است و قطعا رسول اکرم(ص) از وجود چنین مذهبی به شدت بیزارند.
پاسخ سلطان الواعظین:

1- اولا عبدالله بن سنا از دید شیعه نیز فردی مذموم است زیرا ضربه های فراوانی به پیکره اسلام زده است.
2-ثانیا باید معنای شیعه روشن شود. فیروزآبادی از علمای اهل تسنن در کتاب قاموس می گوید: شیعه در لغت به معنای پیرو است ولی بعدها به هرکسی که دوستدار علی(ع) و اهل بیت است اطلاق گردید.
3-طبق روایات معتبره درکتابها و تفاسیر اهل تسنن شیعه به معنای پیرو علی بن ابیطالب  از زمان خود پیامبر است و پیامبر(ص) خودشان پیروان علی(ع) را شیعه نامیدند.
4حافظ ابونعیم اصفهانی که ازعلمای اهل تسنن و معروف به تاج المحدثین می باشد و همه علمای اهل تسنن او را بزرگترین و عالمترین علمای اهل تسنن می دانند در کتاب حلیه الاولیا خود از قول ابن عباس می نویسد: زمانی که آیه98 بینه نازل گردید: أنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه جزاوهم عندربهم جنات عدنٍ تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابداً رضی الله عنهم و رضوا عنه. رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: منظور از خیرالبریه تو و شیعیانت هستید و خداوند در روز قیامت از تو و یارانت راضیست. و همینطور در روایات فراوان دیگری ازعلمای اهل تسنن آمده است که خود پیامبر(ص) در زمان حیاتشان پیروان علی (ع) را شیعه و اهل بهشت نامیدند.
5-رازی از علمای اهل تسنن در کتابش آورده است: در زمان خود پیامبر به چهار تن از اصحاب خاص رسول اکرم(ص) یعنی ابوذر سلمان مقداد و عمار شیعه اطلاق می شد.
6-از طرف دیگر شما عمل اصحاب رسول خدا(ص) راحجت می دانید و بین اهل تسنن مشهور است که رسول خدا(ص) می فرمایند: اصحاب من مانند ستارگانند به هرکدام اقتدا کنید هدایت می شوید. این درحالیست که ابوالغداء یکی از روات اهل تسنن در کتاب تاریخش نوشته که این چهار تن از اصحاب رسول خدا بودند که روز سقیفه با ابوبکر بیعت نکردند پس چرا عمل اینان را حجت نمی دانید؟ این درحالیست که ما شیعیان از این چهار تن پیروی کرده و با ابوبکر بیعت نکردیم پس ما از هدایت شدگانیم نه شما و مذهب شیعه مذهب منحرفی نیست.
7-ترمذی و انس بن مالک از قول رسول اکرم(ص) روایت کرده اند: بهشت مشتاق سه نفراست علی عمار و سلمان. و یا در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: خداوند امر کرد مرا به دوستی با چهار نفر و اینکه خداوند نیز آنان را دوست دارد و آنها علی ابوذر مقداد و سلمان هستند.


ادامه دارد…

 1 نظر

شب های پیشاور4

08 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

چراقبرعلی(ع)به مدت 150سال مخفی بود؟

پاسخ: به این دلیل که آن حضرت در زمان معاویه به شهادت رسید و بیم آن می رفت که نبش قبرکرده به وجود مقدس ایشان بی احترامی شود کما اینکه سالها پس از شهادت حضرت علی(ع) زید بن علی بن الحسین که انسانی زاهد بود به دلیل ظلمی که به اهل بیت(ع) شده بود به مبارزه با دستگاه بنی امیه پرداخت و یوسف بن عمرثقفی حاکم کوفه او را به شهادت رساند. فرزندش یحیی مخفیانه بدن پدر را در نهری دفن کرد و سپس آب را جاری کرد ولی پس از مدت کوتاهی حاکم کوفه جایش را پیدا کرد و بدنش را بیرون آورد و سرش را از بدنش جدا کرد و برای هشام فرستاد. به دستور هشام بدن زید را درحالی که عریان بود به دار آویختند و 4 سال تمام بدنش بردار بود تا اینکه ولید بن یزید بن عبدالملک دستور داد تا استخوانهایش که بردار بود را آتش زدند و خاکسترش را بر باد دادند. بدن یحیی فرزند زید را نیز که در گرگان فعلی برعلیه بنی امیه قیام کرده بود به دار آویختند و تا 6 سال بالای دار بود تا اینکه ابومسلم خراسانی که بر ضد بنی امیه قیام کرده بود بدنش را در گرگان دفن کرد و هم اکنون قبرش زیارتگاه دوستداران اهل بیت(ع) است.

پدیدارشدن قبر حضرت علی(ع) امام علی (ع)

طبق وصیتی که خودشان کردند شبانه و مخفیانه بدون اینکه علامتی روی قبرشان باشد در نجف دفن شدند و تا زمان هارون الرشید مخفی بود تا اینکه روزی هارون به شکار رفته بود او دید آهوان دسته دسته به بالای تل نجف پناه می برند (نجف به معنای تپه و بلندی است) چند بار این کار را تکرار کردند خلیفه فهمید باید سری در این کار باشد از پیر مردی که در آنجا بود پرسید و او نیز به شرط اینکه خلیفه امانش دهدگفت امام صادق(ع) به او فرموده: قبرجدم امیرالمومنین اینجاست که بزودی آشکار می شود. خلیفه دستور نبش قبر را داد و به لوحی رسید که روی آن با خط سریانی نوشته شده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان این قبریست که آن را نوح پیامبر برای علی وصی محمد(ص) 7 سال قبل از طوفان نوح حفر نموده است. هارون نیز دستور داد روی قبر را پوشاندند و پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و دستور داد سنگ قبری برای آن حضرت ساختند که به نام تحجیر هارونی معروف گردید. مردم اطلاع یافتند و از نقاط مختلف به زیارت آمدند یکی از آن افراد ابراهیم مجاب بود که از آنجا نیز به زیارت کربلا رفت و در همانجا از دنیا رفت و در جوار قبر امام حسین(ع) درضلع شمال غربی رواق مطهر به خاک سپرده شد. دلیل اختلاف نظر در مورد محل دفن حضرت علی(ع): آن حضرت برای اینکه محل دفنشان مشخص نشود به امام حسن(ع) دستور دادند در چهار جا برایشان قبر درست کنند.

 2 نظر

خبر همایش "اخلاق عملی در آینه کلام علوی"

03 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

سی و یک اردیبهشت در تالار ایوان شمس همایشی با عنوان “اخلاق عملی در آینه کلام علوی” توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با همکاری سازمان زیباسازی شهر تهران، معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، بنیاد نهج البلاغه برگزار شد.

سرکار خانم فضایلی دبیر همایش اخلاق عملی در آینه کلام علوی و مدیریت مدرسه علمیه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) ضمن خیر مقدم به میهمانان فرمودند: نياز به الگو و رهنمود هاي نجات بخش در دنياي امروز هر روز بيشتر مي شود زيرا پيچيدگي ها و زمينه هاي نا هنجار رفتار فردي و اجتماعي با يك حركت صعودي رو به فزوني و افزايش است و اين مطلب جامعه شناسان و متوليان جوامع بشري را به تكاپو و تحقيق و تلاشي براي دستيابي به راه حل هاي متفات وادار كرده است  آنچه وظيفه حوزويان را سخت تر و سنگين‌تر مي‌كند اين است كه چه بايد كرد؟ و چگونه در عرصه هاي مختلف زندگي فردي، ‌اجتماعي الگو سازي كرده و در مصاديق جزئي رفتار‌هاي فردي و اجتماعي براي آرام سازي و مناسب سازي محيط زندگي، از كلام معصومين بهره گرفته و هنجارها در يك زندگي متعادل را عنوان كنند.

 

نهج البلاغه کلام امیر مومنان سرچشمه معارف الهی و حکمت نورانی است که پرتو آن سراسر عالم را فراگرفته و پس از قرآن و احادیث پیامبر در درجه نخست اهمیت قرار دارد.


سپس ایشان فرمودند: با تامل در مقالات و تحقیقاتی پژوهشی که با رویکرد اخلاقی در حوزه خطب و نامه ها و حکمت های این کتاب شریف تهیه و انجام گرفته است بسیاری از مولفه های شهروندی که محققان و اندیشمندان اجتماعی در تئوری های جدید خود مطرح کرده اند به خوبی مشهود است. بطور مثال تدبیر و منطق، نشاط و رضایتمندی، رعایت فرهنگ اجتماعی و قانون مداری.
و آنچه در دنیای امروز جامعه شناسان به عنوان توانایی های ضروری مورد توجه و آموزش قرار می دهد که عبارتند از:
1-توانايي در برخورد منطقي و سنجيده در جهت حل و فصل رضايت بخش معضلات و دشواري ها
2-توانايي در كار كردن با ديگران به صورت همكاري و پذيرفتن مسؤليت هاي اجتماعي خويش
3-توانايي درك وتفاهم وتحمل تفاوت هاي فرهنگي
4-توانايي تفكر انتقادي در سامان بخشي وسازندگي
5-توانايي حل تعارضات خود با ديگران با روش هاي مسالمت آميز
همه از مواردی است که در توصیه های کلام مولی متقیان ظهور دارد.
لذا بر آن شديم تا با انتخاب موضوع اخلاق عملي در كلام علوي زمينه هاي بهره مندي از نهج البلاغه را بيشتر فراهم آوريم. هیات علمی اين همايش از تاريخ شهريور ماه 90 با حضور اساتيد و مسؤلين حوزه تشكيل و محورها و برنامه هاي همايش تنظيم گرديد و تلاش های فراوانی در این زمینه صورت گرفت.
سپس ایشان با اشاره به فعالیت های مقدماتی انجام گرفته برای همایش عنوان کردند طی فراخوان اعلام شده به سرتاسر ایران تعداد 82 اثر پژوهشی؛ 16 اثر ادبی، 11 اثر هنری، 12 خلاقیت فردی، 38 وبلاگ و در مجموع به دبیرخانه همایش ارسال گردید.
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین میثم امرودی قائم مقام معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران بیانات خود را بدین شرح فرمودند: رفتار علوی و نهج البلاغه جامع‌ترین، کاربردی‌ترین و علمی‌ترین منشور اخلاق شهروندی است و باید در تمام شئونات اجتماعی مدنظر قرار گیرد.
ایشان ضمن بیان این مطلب افزود: امروز مشکلات و معضلات اجتماعی و اخلاقی بیش از هر زمان دیگری نیازمان به پیروی از رفتار و منش علوی را گوشزد می‌کند. تبعیت از کلام و رفتار امیرالمومنین(ع)  جامعه‌ای را خواهد ساخت که ناظر بر اخلاق اجتماعی و حقوق شهروندی است.
وی گفت: اخلاق و جامعه دو رکن اساسی در فرمایشات امیرالمومنین به شمار می آید و در حوزه اخلاق شهروندی بیشترین تاکید را بر جنبه

اجتماعی رفتار دارند.



حجت  الاسلام و المسلمین امرودی ادامه داد: مدیریت فرهنگی شهر در تلاش است تا خصوصیات و ویژگی‌های دین مبین اسلام و فرد مسلمان را در شهر و رفتار و اخلاق شهروندان نمایان باشد به نحوی که افراد بیگانه با فرهنگ و زبان فارسی بتوانند به محض ورود به شهر و برخورد با شهروندان همچنین نظاره رفتار آنها به جاری و ساری بودن اخلاق و نظم در قواعد اجتماعی یقین پیدا کند.
قائم مقام معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران تصریح کرد: متاسفانه نقش رسانه‌های گروهی به ویژه صدا و سیما در نهادینه کردن فرهنگ شهروندی فراموش شده که این موضوع  فرهنگ سازی در این حوزه را با مشکل مواجه کرده است.
وی ادامه داد: دستاوردهای این همایش در حوزه‌های حقوق، تکالیف و رفتارهای شهروندی مدون و در سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌گیری های فرهنگی مدنظر قرار گیرد.
در ادامه همایش تعدادی از مقالات برگزیده در بخش عمومی و سه مقاله برتر در بخش تخصصی ارائه شد.


جناب آقای دکتر دلشاد تهرانی یکی دیگر از سخنرانان همایش در مورد جایگاه اخلاق در نهج البلاغه صحبت فرمودند: مضمون سخنان امیرمومنان در خطبه 192 بر این نکته اشاره دارد که اگر قرار باشد در همه عرصه های زندگی اعم از سیاسی، حکومتی، اقتصادی و روابط اجتماعی بر یک چیز بایستیم و به هیچ وجه از آن عدول نکنیم، آن خط قرمز اخلاق است. ایشان در ادامه فرمودند حضرت علی(علیه السلام) چنان زندگی کرد که هرگز ناراست نگفت و هیچ خطایی در کردارش نبود.

در حاشیه همایش نمایشگاهی از آثار برتر پژوهشی، هنری، ادبی و خلاقیت توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه(س)، بنیاد نهج البلاغه، بخش نهج البلاغه دانشگاه پیام نور، و مرکز تحقیقات نور، انتشارات دریا (تالیفات دکتر دلشاد تهرانی) به نمایش گذاشته شد.
دو کارگاه بعداز ظهر برگزار شد که کارگاه جلوه های هنری توسط اساتید برجسته ای چون دکتر شهیدی و دکتر ملایری و استاد قریشی و کارگاه کاربردهای پژوهشی توسط دکتر دلشاد تهرانی با محوریت پژوهش در نهج البلاغه با حضور محققین نهج البلاغه برگزار شد.

 2 نظر

شب های پیشاور 3

16 اسفند 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نواب:جناب داعی چطور شد شما که از ذریه پیامبر و حجازی و هاشمی نسب هستید به ایران که مرکز مجوس هست مهاجرت کردید؟
پاسخ: اولین مهاجر از اجداد ما به ایران حضرت سید امیر محمد عابد فرزند امام موسی کاظم(ع)که کاتب قرآن بوده است می باشد که از درآمد این کار بردگان زیادی را خریداری نمود و آزاد کرد و مزار شریفش در شیراز می باشد. البته ایشان به قصد شیراز مهاجرت ننمودند بلکه برای دیدار برادر بزرگوارشان امام رضا(ع) در آخر قرن دوم هجری با امامزاده شاه چراغ(امیراحمد) و جمع دیگری از برادران و عموزادگان به سمت طوس حرکت کردند و مجبور بودند از طریق عراق و جنوب ایران وارد ایران شوند که در این راه نیز جمع کثیری از دوستداران امام(ع) به آنان ملحق شدندکه حدود 5ا هزار نفر زن و مرد شدند. وقتی هارون خبر رسیدن چنین کاروان بزرگی را شنید از ترس اینکه مبادا پایه های حکومتش توسط شیعیان به خطر بیفتد قتلغ خان حاکم شیراز را که مردی قوی و مقتدر بود را همراه40 هزار سرباز فرستاد تا آنها را برگرداندکه شاه چراغ فرمود ما فقط برای دیدن امام و با اجازه خلیفه آمده ایم ولی حاکم شیراز اجازه عبور نداد وکاروان زیارتی امام نیز راضی به بازگشت نشدند. بنابراین حاکم شیراز به آنها حمله کرد و شایع نمود که امام(ع) از دنیا رفته است. به همین دلیل تعداد زیادی از افراد این کاروان پراکنده شدند ولی امام زادگان شبانه  با لباس مبدل به طرف شیراز به راه افتادند و جناب شاه چراغ فرمود پراکنده شوید و هرکدام از راهی بروید و ظاهرا دلیل اینکه در جای جای ایران امامزادگان فراوانی وجود دارد همین قضیه است. به هرحال جناب سید امیر احمد(شاه چراغ) و سید امیر محمد و سید علاء الدین وارد شیراز شده و از یکدیگر جدا شده و هرکدام درگوشه ای از شهرشروع به عبادت وگذران زندگی کردند . جناب شاه چراغ که پس از امام رضا(ع) در بین فرزندان امام موسی کاظم (ع)در زهد و تقوا سرآمد بود و از در آمد باغی که پدر بزرگوارشان به ایشان هدیه داده بودند در طول عمر شریفشان هزار برده خریداری و در راه خدا آزاد کردند ولی به هر حال یک سال بعد از ورودشان به شیراز و سکونت در منزل یکی از دوستداران  اهل بیت خبر اقامتشان در آن جا به گوش حکومتیان رسید و ایشان را به شهادت رساندند .طی یک جنگ تن به تن که در طی جنگ شاه چراغ در خانه ای مقداری استراحت و تجدید قوا نموده ودوباره به جنگ ادامه می دادند در یکی از این لحظات استراحت از پشت شمشیری بر فرقشان وارد شد و از طرف دیگر عده ای مشغول خراب کردن خانه بودند و خانه خراب شد و بدن مبارکشان زیر توده ای از آوار ماند و چون مردم شیراز عمدتا از مخالفین بودند آن خانه را همانطور خرابه گذاشتند ماند و حتی تبدیل به زباله دان شد تا اینکه در قرن 7 هجری که پادشاهی فارس به ابوبکر بن مظفرالدین شاه  رسید که پادشاهی عادل و صالح بود وعلما و روحانیون را طی 36سال سلطنتش اکرام می نمود و در تبلیغ دین اسلام و عمران و آبادی میل و سعی بسیاری داشت دستور داد آن خانه را که وسط شهر شیراز به صورت زباله دانی شده بود تبدیل به عمارت بزرگی کنند. در حین کارعمله ها بدنی تازه با فرق شکافته در آوار دیدند. پس از وارسیهای بسیار و با توجه به انگشتری که در دست شاه چراغ بود و روی آن نوشته شده بود العزة لله احمدبن موسی. مردم سینه به سینه ماجرای ایشان را نقل و شنیده بودند معلوم شد که جسد شاه چراغ است که پس از حدود400سال بدون هیچ گونه تغییری مانده بود که در همان زمان وزیر اعظم دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت درست کنند و قبری کندند و باحضور علما ایشان را به خاک سپردند و پس از آن نیز بانوی خیری که مادر شاه بود به نام تاشی خاتون بارگاه آن حضرت را توسعه بخشید و تعمیر نمود و روستای میمند را که در18کیلومتری شیراز است را وقف آن بارگاه مبارک نمود.(گلاب میمند در جهان معروف است). سیدعلاالدین برادر سید احمد نیز در گوشه دیگری از شهر شیراز اقامت کرده و مشغول زندگی وعبادت بودند که اتفاقا در جوار باغی بوده که متعلق به حاکم شیراز بود. روزی حاکم شیراز برای گردش به باغش رفته بودکه متوجه حضورآن حضرت شد و ایشان را همانطورکه قرآن در دستشان بود به شهادت رساند و در همانجا دفنشان کرد. سالها بعد در زمان دولت صفویه درآن باغ ساختمانی می ساختند که جسد خون آلود آن حضرت را پیدا کردند و پی به هویتشان بردند. باز در همانجا ایشان را دفن نموده و بارگاهی برایشان ساختند. پس از مدتی میرزا علی مدنی از مدینه به زیارت ایشان آمد و املاک و باغهای زیادی را خریداری کرد و برای آن حضرت وقف نمود و بارگاهش را وسعت بخشید.
شاه چراغ دارای دختر عفیفه ای بود ولی سیدعلاالدین ظاهرا فرزندی نداشته است. سید امیر محمد عابد نیز در گوشه دیگری از شیراز به سربرد تا به مرگ طبیعی از دنیا رفت. یکی از فرزندانش سیدابراهیم مجاب است و این لقب را به دلیل زهد فراوانش که باعث شد در بیداری جواب سلام حضرت علی(ع)را بشنود به اوداده اند. اوپس از فوت پدربزرگوارش جهت زیارت حضرت علی(ع)که درآن زمان قبر مطهرشان مشخص شده بود عازم نجف شد.

 6 نظر

فراخوان میثاق علوی

08 اسفند 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

ما مفتخريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست.      (امام خميني «ره»)




مدرسه علمیه حضرت خدیجه (س)

با همیاری بنیاد نهج البلاغه، سازمان زیباسازی و معاونت اجتماعی شهرداری تهران

برگزار می کند:

فراخوان آثار پژوهشی ،ادبی و هنری

با موضوع

“اخلاق عملی در آینه کلام علوی “

(در حوزه اخلاق فردی و اخلاق شهروندی )




نهج البلاغه کتاب زندگی است.یک زندگی سعادتمند انسانی، به لحاظ تمام ابعاد و با همه خصوصیات، از نهج البلاغه قابل درس گرفتن است. اگر بخواهیم انسان ها  و جامعه  شایسته انسانی بسازیم و به اخلاق و خصال و عقاید نیکو و نشاط و امید و آینده نگری و خود سازی شخصی دست یابیم  و به وظایف و تکالیفمان عمل ….و بر مبنای یک فلسفه عالمانه و درست حرکت کنیم . از نهج البلاغه بیاموزیم.  مقام معظم رهبری

اهداف همایش:

* انس  با آموزه های عملی نهج البلاغه و  ترویج فرهنگ علوی در جامعه شیعی

*  ارتقاء فرهنگ شهروندی در سایه سار کلام مولی

* تولید ادبیات دینی  در مقوله زندگی شهروندی

* تولید مقالات علمی پژوهشی در حوزه اخلاق فردی و شهروندی

* تولید محتوای ادبی در معرفی اخلاق شهروندی  در سایه سار کلام علوی

* تولید آثار هنری و ادبی در زمینه اخلاق عملی در نهج البلاغه

* ارائه راهکارهایی برای مسئولین و دست اندرکاران اداره امور شهری

فراخوان آثار پژوهشی” اخلاق عملی در آینه کلام علوی”

اخلاق فردی (مديريت رفتارفردی)

* ” مدیریت فکر “در نهج البلاغه

* ” مدیریت زمان” در نهج البلاغه

* ” مدیریت اقتصادی خانواده” در نهج البلاغه

* “مدیریت بر خویشتن” (تقوی ، خود سازی) و در نهج البلاغه

* “مدیریت هیجانات” (کنترل خشم و اضطراب) در نهج البلاغه

* فضیلت های  اخلاق فردی در نهج البلاغه : (رفق و مدارا ، شرح صدر ،وفاداری، انضباط فردی، غیرت، امیدواری، آزادگی )

اخلاق اجتماعی (مديريت رفتار اجتماعي)

* حقوق و تکالیف شهروندان يا “مديريت رفتار شهروندي” در نهج البلاغه

* مقابله با آسیب های اجتماعی در نهج البلاغه( ضعف مشاركت عمومي،تكدي گري، تجمل گرايي، آلودگي ها و …)

* مولفه های شهروندی (دانایی محوری، قانون مداری، مسئولیت پذیری و وطن دوستی) در نهج البلاغه

* رهنمود های عملی برای اداره امور یک شهر یا مدیریت شهری

* حفظ و آبادانی زمین یا” مدیریت  محیط زندگی” در نهج البلاغه

* نظم پذیری، مسالمت جویی و اخلاق همسایگی  در نهج البلاغه

* تعهد اجتماعی  و مشارکت جویی  در نهج البلاغه

* مرزشناسی رفتارهای اجتماعی در نهج البلاغه ( از تغافل تا انتقامجویی، مدارای مقتدارنه، جدیت و شوخ طبعی …)



شرایط مقالات:

* ارسال پرینت و cd مقالات

* تایپ مقالات با فونت nazanin و سایز 14- word 2007

* حجم مقالات از 10 الی 20 صفحه

* رعایت اصول مقاله نویسی و ارجاع مستندات

*  آفرینش های ادبی در معرفی “اخلاق شهروندی  در سایه سار کلام علوی”



تولید محتوا به منظور تهيه وتدوين كتب كوچك(قابل استفاده به عنوان مترو و همشهري) با محورهای زیر :

* سیره علوی در حفظ و زیبا سازی محیط زندگی (آباداني زمين ، حفر چاه ،و….)

* اخلاق شهروندی در آینه کلام علوی

* راهکارهای ترویج فرهنگ علوی در فضای شهری

* زندگي من و رهنمودهاي علوي

* داستان هايي از حكمت هاي علوي



شرایط :

* حجم مطالب 10 الی 15 صفحه A4 فونت nazanin و سایز 14- word 2007

* ارجاعات و مستندات ذکر شود

* نوع نگارش داستانی ، رسا و جذاب باشد.

* آفرینش های هنری، “حکمت های علوی نمادهایی برای زیبا سازی فضاهای  شهری”

هنر، زبان بی کلام حرف های ماندگار است . کلام ماندگار امام علی علیه السلام را از دریچه هنرهای تجسمی بنگریم. هنر مندان می توانند ترسیم هنری خود را از حکمت های علوی( در قالب های زیر تهیه وبه دبيرخانه همايش  ارسال نمایند.

* نقاشی مضامین حکمت های علوی ( آبرنگ، مداد رنگی ، رنگ روغن)

* خوشنویسی حکمت های علوی (تستعلیق،شکسته نستعلیق،نسخ)

* خط نقاشی  حکمت های علوی

* حجم سازی مضامین حکمت های علوی( نمادهایی برای زیبا سازی فضاهای شهری)



شرایط آثار هنري:

* زيبايي ،ظرافت،خلاقيت و قدرت پيام رساني از مولفه هايي مهم آثار محسوب مي گردد.

* مشخصات هنرمند به همراه شناسنامه آثار و تصویر آن به دبیر خانه ارسال گردد.

* آثار بعد از پایان نمایشگاه 10 روزه به هنرمندان عودت می شود .



مسابقه الکترونیکی : وبلاگ نویسی

وبلاگ از نظر قالب ( گرافیک) و محتوا باید با محورهای موضوعی طرح مطابقت داشته باشد.

آثار شرکت کننده در مسابقه وبلاگ نویسی در دو بخش فنی و محتوایی داوری می شود .

در بخش فنی استفاده از قابلیت وب  استفاده از لینک عکس و تصویر و صدای مرتبط موضوع و گرافیک و بررسی هماهنگی عناصر و اجزای صفحه از قبیل فونت و رنگ و … از امتیاز ویژه ای برخوردار است.

در بخش محتوایی معرفی منابع اطلاعاتی صحت اطلاعات کیفیت و جذابیت مطالب استفاده از شیوه های نوین نگارش و رعایت اصول نگارش در وب پرهیز از پر گویی و توجه به گزیده نویسی در مطالب وبلاگ از بخش های امتیاز دهی است.

هر شرکت کننده مجاز به ارسال یک وبلاگ و پست های درج شده در وبلاگ حداقل باید ۸ عدد باشد.

ذکر منابع ضروری است .

 

لینک ثبت نام در مسابقه وبلاگ نویسی



شرایط ثبت نام و ارسال آثار

نحوه ثبت نام : مهلت ثبت نام تا 20 فروردین می باشد:

برای شرکت در فراخوان می توان از دو طریق زیر ثبت نام نمود:

*دریافت فرم ثبت نام از این لینک فرم ثبت نام و تکمیل و ارسال آن به پست الکترونیکی  به

آدرس info@hawzah-hkh.ir

*  ثبت نام پستی با ارسال فرم ثبت نام به آدرس دبیر خانه همایش ، خ شریعتی بالاتر از چهار راه قصر کوچه شهید محبی ، پلاک3 مدرسه علمیه حضرت خدیجه (س)

کلیه آثار دریافتی به وسیله کارشناسان داوری شده و به بهترین آثار پژوهشی ، محتوای ادبی و آثار هنری جوایز ارزنده ای تعلق گرفته و در صورت احراز شرایط در عرصه های کاربری شهری مورد استفاده قرار می گیرد.

هيئت داوران در سه گروه تخصصي مقالات علمي- پژوهشي،آثار ادبي،آثار هنري متشكل از محققين نهج البلاغه ، كارشناسان پژوهشي و ادبي و هنرمندان از تايخ 12/2/91 الي 22/2/91 به بررسي و داوري آثار رسيده به دبيرخانه همايش خواهند پرداخت.

اعلام نتايج از طريق وبلاگ همايش و ارسال پيامك به برگزيدگان صورت مي
گيرد. جوايز در هر رشته براي نفرات اول تا دوم به شرح ذيل مي باشد.

1. نفرات اول :بسته علمي -پژوهشي نهج البلاغه حاوي كتب و نرم افزارهاي

مرتبط و كمك هزينه سفر به نجف اشرف و كربلاي معلي

2. نفرات دوم :بسته علمي پژوهشي نهج البلاغه حاوي كتب و نرم افزارهاي

مرتبط و كمك هزينه سفر به مشهد مقدس

3. نفرات سوم: بسته علمي پژوهشي نهج البلاغه حاوي كتب و نرم افزارهاي

مرتبط  و كارت هديه



مهلت ارسال آثار ۱5 اردیبهشت  91


بروشور  مسابقه



 7 نظر

شب های پیشاور 2

08 اسفند 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

م-نواب عبدالقیوم ازملاکین سنی می پرسد:چراشیعیان نمازهای ظهروعصرراباهم ومغرب وعشارانیزباهم می خوانند؟


پاسخ:1-اولادرمسائل فرعی بین علماءدومذهب اختلاف نظروجود دارد همانطور که رهبران چهارمذهب اهل تسنن نیزباهم اختلاف نظرهای فراوانی دارند.
2-ثانیاپیامبراکرم نیزگاهی نمازهای ظهر و عصریامغرب وعشاراباهم می خواندند بنابراین این نحوه نمازخواندن ما برخلاف شیوه پیامبر(ص)نیست.
نواب پاسخ داد فقط درجنگهایادربرخی سفرهاویازمانی که مشکلی پیش می آمد مانند باران آن حضرت نمازها رابا هم می خواندند  ولی درحالت عادی همیشه نمازهاراجدا می خواندند.
داعی:اینطورنیست زیرا روایات اهل تسنن نیز گفته مراتایید می کنند آنجاکه مسلم بن حجاج به نقل از ابن عباس می گوید:رسول اکرم(ص)نمازهای ظهر وعصروهمینطورمغرب و عشا رادرغیرزمان خوف و سفرنیزجمع می خواندند و همینطورروایات بسیاردیگری ازابن عباس که می گوید من8رکعت و7رکعت با پیامبرنمازخواندم. لازم به ذکراست این روایات را ازصحیح مسلم وشارحین صحیح مسلم وبخاری نقل نمودم.
نواب:پس چگونه است که مااینهمه روایت صحیح ومعتبردرمورد جمع خواندن دو نمازداریم ولی علمامابه آنهاعمل نمی کنند؟
داعی:درخیلی ازموارد چنین می کنند و برای هرکدام توجیهی دارند مثلامی گویندچون باران می آمده نمازراجمع خوانده اند درحالیکه  برخی ازعلمااهل تسنن مانند ابوحنیفه مطلقاجمع خواندن دونمازرا منع می کنند ولی برخی دیگرازاین چهارمذهب اهل تسنن فقط درسفرجمع بین دو نماز را اجازه می دهند و بعضی در جنگ وحج ولی علماشیعه جمع وفرق بین دونمازهردو رادرهرحالی اجازه می دهند گرچه جدا خواندن نمازهاوخواندن هرنمازدروقت فضیلتش را بهتر می دانند ولی برای ایجاد سهولت برای مردم هردورا معمولاجمع می خوانند.

 نظر دهید »

شب های پیشاور 1

06 اسفند 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

مناظره جلسه اول بين جناب حافظ از بزرگان پيشاور و جناب سلطان الواعظين (ره)


1-استدلال سيد سلطان الواعظين بر اينكه مي شود نسل از طريق دختر نيز ادامه و انتقال يابد .
جناب حافظ در شروع ازنسب سلطان الواعظين پرسيد كه چگونه ميگوييد از فرزندان و اولاد رسول خدا هستيد در حاليكه نسل از طريق پسر منتقل ميشود وچون ان حضرت پسري نداشت كه فرزند دار شود شما قاعدتا"نميتوانيد از اولاد ان حضرت باشيد بلكه نسبتتان به علي عليه الرحمه ميرسد .
پاسخ1: چون قبل از مناظره قرار شده بود از محدوده قران و در صورت لزوم احاديث براي اثبات نظرات پا فرا ترگذاشته نشود   داعي كه همان سلطان الواعظين ميباشد فرمود روزي همين سئوال را هارون از امام موسي كاظم (ع) پرسيد كه چگونه شما خودتان را از فرزندان رسول خدا (ص)ميدانيد در حاليكه فرزندان دختر ان حضرت ميباشيد ونسل از طريق دختر ادامه نميابد . امام (ع)پاسخ دادند .ومن ذ ريته داود و سليمان و … ويحيي وعيسي والياس كل من الصالحين (انعام 85) كه اي هارون پدر عيسي كه بود ؟هارون پاسخ داد پدر نداشت . امام فرمود پس انتساب حضرت عيسي(ع) به خاندان انبياء از طريق مادرش مريم بوده بنابراین ما نيز ميتوانيم از طريق مادرمان فاطمه(س) به پيامبر(ص) منتسب شويم .اين استدلال را امام باقر (ع) براي حجاج نیزاوردند .
2-پاسخ دوم امام (ع)به هارون:آیه شریفه مباهله(آل عمران54):فمن حاجّک فیه…..ندع ابنائناوابنائکم….که دراین آیه شریفه خداوندبه پیامبراکرم(ص)می فرمایدبه دشمنانت که قصدمباهله باتورادارندبگوفرزندانمان رابیاوریم ومباهله کنیم که پیامر(ص)نیزدرزیرعبایشان خاندان حضرت فاطمه (س)راقراردادندبنابراین معلوم میشودمنظورازابنائناحسنین(ع)می باشند.
3-پاسخ سوم:حدیثی ازاهل سنت به نقل ازابن عباس که رسول اکرم(ص)فرمودند:خداوندذریه هرپیامبری رادرصلب خودش قرارداده ولی ذریه مرادرصلب علی(ع)قرارداده است.
پاسخ چهارم:خطیب خوارزمی نیزبه نقل ازرسول اکرم(ص) می فرماید:دوفرزندمن(حسن وحسین)ریحانه من دردنیاهستند وهردوفرزندان من امام هستندچه قائم به امرامامت باشندچه ساکت.
پاسخ پنجم:شیخ سلیمان ازعلماء اهل تسنن درکتاب ینابیع الموده احادیث بسیاری از اهل تسنن درهمین مورد بیان می کندوباب 57همین کتاب راباذکراحادیث زیادی ازاهل تسنن مخصوص همین مورد قرارداده است.
دراینجاجناب حافظ سخنان داعی(سلطان الواعظین)راپذیرفت وگفت هرکه دراین موضوع باشمامخالفت کندقطعاانسان لجوجیست.

14.00 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 1 نظر

نماز

25 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران
« انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصه های خطر محتاج تر»
مقام معظم رهبری، حضرت آیت ا… العظمی خامنه ای
 1 نظر

22 بهمن

23 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 22 بهمن

با تلاش برخي از دوستان بختيار و نيز نزديكان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه‌اي با حضور بازرگان، بختيار و قره‌باغي تشكيل گردد. عباس اميرانتظام درباره اين جلسه مي‌گويد: قبل از جلسه، بختيار به من تلفن زد و گفت استعفاي خود را در جلسه تسليم خواهد كرد. ليكن بختيار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را براي جلسه فرستاد.
واحدهاي نظامي چند شهر، از جمله لشگر زرهي قزوين، به سوي تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ كرج را به منظور جلوگيري از ورود واحدهاي نظامي، مسدود كردند.
نبرد شديد مردم با نيروي گارد در خيابان‌هاي تهران شدت بيشتري پيدا كرد.
تسليحات ارتش، زندان اوين، ساواك سلطنت آباد، مجلسين سنا و شورا،‌ راديو و تلويزيون، نخست وزيري، ژاندارمري و شهرباني، به دست مردم تصرف شد.
نصيري، رييس ساواك، سالار جاف، قاتل مردم كردستان و سپهبد رحيمي، توسط مردم بازداشت شدند. همچنين سپهبد بدره‌اي، فرمانده نيروي زميني، محمد امين و بيگلري، جانشين فرماندگان گارد، به هلاكت رسيدند.
فرماندهان نيروهاي سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خميني، استعفاي خود را تقدم كردند.
امام خميني طي پيام ديگري خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسايس بهره‌مند است و توطئه‌ها در كمين است. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمان‌هاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه توطئه‌ها را نقش بر آب مي‌سازد … با دولت موقت اسلامي همكاري نماييد تا با حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.
از سوي حضرات آيات مرعشي نجفي و شيرازي، اعلاميه‌هاي جداگانه‌اي خطاب به ملت ايران منتشر گرديد و پيروزي انقلاب اسلامي تبريك گفته شد.
پس از سقوط رژيم سلطنتي، همافران نيروي هوايي كه در حركت نظام يمردم نقش مهمي داشتند‌، از همكاري و مدد رساني به موقع مردم تشكر كردند.
به مناسبت سقوط رژيم شاه، از سوي ياسر عرفات پيام تبريكي خطاب به حضرت امام فرستاده شد
آيت‌الله خويي با ارسال تلگرافي براي حضرت امام، ورود ايشان را به ايران تبريك گفت.
حمايت گسترده از دولت بازرگان در شهرهاي مختلف كشور ادامه دارد و در همه شهرها و بخش‌هاي كشور، مردم با رهبري روحانيان مبارز محلي، مراكز اداري و دولتي مانند شهرباني، ساواك، استانداري‌، فرمانداري و غيره را به تصرف خود در مي‌آورند و كميته‌هاي مسلح انقلابي تشكيل مي‌دهند.
وقايع انقلاب آن قدر سريع بود كه حتي مقامات آمريكايي در آخرين روزها نمي‌دانستند انقلاب پيروز شده است. اتاق عمليات كاخ سفيد از طرف برژينسكي، تلفني از ساليوان مي‌پرسيد: آيا هنوز اماكن كودتا وجود دارد؟

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران

 1 نظر

21 بهمن

23 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

رویدادهای 21 بهمن

با آغاز درگيري مسلحانه، پرسنل انقلابي نيروي هوايي براي تسليح مردم در ازاء كارت پايان خدمت سربازي، يك قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختيار آنان قرار مي‌دادند.

درساعت 5/4 بعدازظهر، كلانتري تهران نو  پس از پنج ساعت زد و خورد شديد بين مأمورين گارد و مردم  سقوط كرد و مردم و گاردي‌ها در اين زدو خورد چندين كشته و مجروح داشتند . از اين پس، كلانتري‌ها يكي پس از ديگري به دست مردم ساقط شدند.
فرماندار نظامي تهران در اعلاميه شماره چهل خود، ساعات حكومت نظامي را از ساعت چهار و نيم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزايش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به كلانتري‌ها و پادگان‌ها، فرماندار نظامي تهران در همين روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت دوازده ظهر افزايش داد. يعني مردم تنها از ساعت دوازده ظهر تا چهار و نيم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.
رژيم در تدارك يك كودتاي نظامي است. سپهبد رحيمي، فرماندار نظامي تهران و حومه، طي دستورالعملي به يگان‌هاي تابعه خود، از آنها خواست تا بي‌درنگ كليه رهبران نهضت را دستگير و با هواپيما به يكي از جزاير منتقل نمايند. همراه اين دستورالعمل، ليستي از اسامي صدها نفر كه بايد بازداشت شوند، الصاق شده است كه در رأس آنها نام حضرت امام، آْيت‌الله طالقاني، مهندس مهدي بازرگان، به چشم مي‌خورد. در اين دستورالعمل، پيش‌بيني شده است كه كليه رهبران درجه دوم كه اقدام به تحريك در مقابل اين دستگيري‌ها بكنند، بازداشت شوند.
حضرت امام خميني در رابطه با حكومت نظامي اعلام شده از طرف فرماندار نظامي تهران، آن را ملغي اعلام كردند و گفتند: اعلاميه امروز حكومت نظامي خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند … اخطار مي‌كنم كه اگر دست از اين برادر کشي بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد … تصميم آخر خود را به اميد خدا مي‌گيريم. همچنين دولت موقت، اعلاميه حكومت نظامي را یك توطئه توصيف كرد.
امام خميني در جواب به استعفاي افراد نيروي مسلح نوشتند: قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كساني كه قسم خورده‌اند بايد بر خلاف آن عمل كنند.
ده‌ها هزار تن از مردم در خيابان فرح‌آباد، پشت كيسه‌هاي شن و خاك سنگر گرفتند.
حجت‌الاسلام دكتر مفتح از جانب حضرت امام، عكس مندرج در روزنامه كيهان مبني بر رژه افسران نيروي هوايي در مقابل ايشان را كاملا صحيح و واقعي دانست.
ستاد امداد و سازمان ملي پزشكان، تعداد شهدا را تا ساعت يازده امشب، صد و بيست و شش تن ، و مجروين را ششصد و سي و چهار نفر ذكر كرد.
شمار كشته شدگان كه به بيمارستان جرجاني منتقل شده‌اند، به چهل و شش نفر رسيد و تعداد زخمي‌ها به علت كثرت آنها قابل شمارش نيست.
 نظر دهید »

20 بهمن

23 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 20 بهمن

با حمله مأموران گارد به پادگان نيروي هوايي تهران، جنگ خياباني آغاز شد. به گفته همافران، وقتي كه راديو اعلام كرد فيلم ورود امام خميني بعد از اخبار تلويزيون نمايش داده خواهد شد، آنها در سالن پادگان اجتماع كردند. با ظاهر شدن تصوير حضرت امام بر صفحه تلويزيون، طنين صلوات سالن را پر كرد و در اين هنگام، افراد گارد به سوي آنها تيراندازي كردند و درگيري آغاز شد.
مردم ساكن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامي كه از حمله نيروي گارد به همافران آگاه شدند، اهالي خيابان‌هاي اطراف را نيز با خبر كردند و طولي نكشيد كه جمعيت انبوهي در كنار ديوار خوابگاه گرد آمدند كه با فرياد الله‌اكبر از همافران حمايت مي‌كردند.
اجتماع مردم در كنار خوابگاه همافران نيروي هواي يكه از ساعت ده شب آغاز شده بود همچنان ادامه يافت. ترس مردم اين بود كه در صورت پراكنده شدن، نيروهاي گارد، مجددا به همافران حمله كنند، لذا از دفتر حضرت امام كسب تكليف كردند و دفتر امام توصيه كردند كه پراكنده نشويد.
مردم در كنار خوابگاه نيروي هوايي همچنان شعار مي‌دادند و خود را با آتش لاستيك‌هاي فرسوده گرم مي كردند كه در ساعت 3/5بعد از نيمه شب مأموران حكومت نظامي با خودروهاي نظامي و در حاليكه از دور با شليك رگبار مسلسل‌ها به طرف هوا در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله كردند. در اين هنگام مردم به كوچه‌هاي اطراف پناه بردند اما مأمورين توانستند يكصد و پنجاه و دو نفر را دستگير و به محل استقرار حكومت نظامي در كلانتري تهران و منتقل كنند. در بين دستگير شدگان دو روحاني نيز حضور داشتند.

تذكر: ظاهرا اولين كلانتري ساقط شده در جريان هجوم مردم همين كلانتري بود.

 نظر دهید »

19 بهمن

23 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 19 بهمن

جمعي از پرسنل نيروي هوايي با انجام رژه و خواندن سرود در مقابل حضرت امام، با حركت
اسلامي مردم ايران و رهبري نهضت اعلام همبستگي كردند. ايشان همچنين از راهپيمايي مردم در حمايت از دولت مهندس بازرگان تشكر كردند.
ستاد ارتش، عكس روزنامه كيهان مبني بر رژه افسران نيروي هوايي در مقابل حضرت امام را تكذيب كرد.
عده‌اي از هواداران رژيم كه به طرفداري قانون اساسي در تهران تجمع كرده بودند، با مخالفين خود به زد و خورد پرداختند.
رنگار لوس‌آنجلس تايمز، در تيراندازي‌هاي خيابان فرح‌آباد ژاله تير خورد و كشته شد.
طي روزهاي گذشته و امروز، شهر تهران شاهد تظاهرات مردم و فرياد و خشم كليه اقشار در مقابل رژيم بود. بانك‌ها و ديگر مؤسسات دولتي مورد هجوم مردم به ستوه آمده از جنايت‌هاي شاه،  قرار گرفتند و شعله‌هاي آتش از همه سو زبانه مي‌كشيد.
امام خميني طي نطق كوتاهي كه از شبكه تلويزيوني كاركنان اعتصابي راديو و تلويزيون بطور مستقيم پخش مي‌شد ضمن آرزوي موفقيت براي كاركنان رسانه‌هاي گروهي گفتند: دستگاه‌هايي در اين قسمت بوده و هست كه بايستي در خدمت مردم مي‌بودند. ولي رژيم غاصب از آنها در راه هدف‌هاي نامشروع استفاده كرده است.
سرهنگ قذافي حمايت خويش را از انقلاب مردم ايران اعلام داشت.
در درگيري‌هاي گرگان، پنج نفر كشته و يازده نفر مجروح شدند.
خانواده افسران بازداشتي نيروي هوايي، همچنان با ادامه تحصن، تهديد به اعتصاب غذا كردند.
مهندس شريف امامي كه از طرف دادستاني ممنوع‌الخروج شده بود، از كشور گريخت.
گروه منصورون، ترور رييس گارد دانشگاه جندي شاپور اهواز را به عهده گرفت.

افراد مسلح به يك شعبه بانك ملي در كرمان دستبرد زدند. همچنين موجودي يكي از شعب اين بانك در تهران نيز سرقت شد.

 نظر دهید »

18 بهمن

23 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 18 بهمن

حضرت امام در ديدار با روحانيون شهر اهواز گفتند:ادامه نهضت يك تكليف است.

د        ملاقات وكلاي دادگستري با حضور امام، ايشان گفتند كه شاه بايد محاكمه شود.
سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفت: ما از اجراي قانون اساسي پشتيباني مي‌كنيم. ما از راه ديپلماتيك با همه گروه‌ها، از جمله مهدي بازرگان، در تماس بوده‌ايم؛ اما پس از انتخاب وي به نخست وزيري، هيچگونه تماسي با وي برقرار نشده است.
q وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد هنوز دولت بختيار را به رسميت مي‌شناسد. از طرفي سخنگوي كاخ سفيد گفت: بختيار بايد نظر اكثريت مردم را بپذيرد
q پس از اعلام نخست وزيري مهندس بازرگان، بين آقايان يدالله سحابي، اميرعباس انتظام، بختيار،‌ قره‌باغي رييس ستاد ارتش و رييس اداره دوم ارتش، ملاقاتي انجام شد. در اين ملاقات، آقاي سحابي و اميرانتظام در صدد بر مي‌آيند كه بختيار را راضي به استعفا نمايند. از طرفي بختيار براي قدرت نمايي، از قره‌باغي و مقدم خواست در حضور آنان حمايت مجدد خود را از بختيار اعلام كنند.
q دكتر سنجابي اعلام كرد مذاكره و تبادل نظر بين بختيار و بازرگان براي حل مسالمت‌آميز مسائل ادامه دارد. راديو لندن گفت: گفتگو ميان جنبش آيت‌الله خميني و ارتش آغاز شده است.
q گروهها و اقشار مختلف مردم، از جمله دانشگاهيان، از دولت موقت مهندس بازرگان پشتيباني و حمايت كردند…
q ر   راديو لندن و راديو مسكو: صدها تن از افسران سابق، از جمله چند تن از امراي ارتش كه به علت مخالفت شاه از ارتش اخراج شده‌اند، پشتيباني خود را از آيت‌الله خميني اعلام كردند.
q فرماندار نظامي تهران به اين دليل كه مردم به مقررات حكومت نظامي اهميت نمي‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را كاهش داد.
q سيزده نفر ديگر از نمايندگان مجلس استعفا دادند.
q سادات، رييس جمهور مصر، با شاه در مراكش تماس گرفت.
سرهنگ شكوري، رييس آجوداني ستاد لشكر شصت و چهار رضائيه، به هنگام رفتن به پادگان، ترور شد.
شركت‌هاي مهم حمل و نقل هوايي به علت نا امن بودن قلمرو هوايي ايران، پرواز‌هاي خود را به ايران قطع كردند.
q مجمع عمومي سازمان ملل متحد از اوضاع ايران اظهار نگراني كرد.
q يك تبعه آمريكا كه در اصفهان راننده‌اي را مضروب كرده بود، توسط محكمه شرعي مردم، پس از پرداخت ديه، آزاد شد.
لازم به تذكر است كه طبق قانون كاپيتولاسيون، محاكم ايران حق محاکمه هيچيك از افراد تبعه آمريكا را ندارند. تشكيل اين دادگاه مردمي نشانه قوت يافتن روز افزون مردم مسلمان است.
 نظر دهید »

17 بهمن

17 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 17 بهمن


امام خميني در سخنان خود گفتند: كار عاقلانه و مفيد به حال كشور اين است كه بختيار و ارتش در مقابل انقلاب اسلامي، عكس‌العملي مثبت داشته باشند.

با فراخوانی مردم به راهپيمايي عمومي در تأييد دولت بازرگان از سوي جامعه روحانيت تهران، مردم ايران حكومت مهندس بازرگان را تأييد كردند و موج راهپيمايي، شهرها را فرا گرفت.

خبرگزاري فرانسه: جبهه ملي از مقامات و سازمان‌هاي حاكمه و تمام مردم خواست تا از دولت بازرگان حمايت كنند.

بازرگان در اولين مصاحبه خود به عنوان نخست وزير دولت موقت، برنامه و وظايف دولت خود را تشريح كرد.

بازرگان موقتا از رهبري نهضت آزادي كناره‌گيري نمود و به مدرسه علوي نقل مكان كرد.

تذكر: در حكم نخست وزيري حضرت امام از وي خواسته شده بود تا بدون واسبتگي حزبي و گروهي به پست نخست وزيري اشتغال يابد.


صبح امروز در پي تشكيل جلسه مجلس و حضور بختيار، فانتوم‌ها و هليكوپترهاي نيروي هوايي بر فراز تهران مانور دادند.

بختيار به هنگام سخنراني در مجلس شورا گفت: دولت موقت تا شوخي و حرف است، تحمل مي‌كنم … من در مقام نخست وزيري قانوني مملكت مي مانم تا انتخابات آزاد آينده را انجام دهم.

بختيار ضمن اظهاراتش به يكي از فرماندهان ارشد ارتش، اظهار داشت: اين محل‌هاي خالي را كه در هيأت دولت مي‌بينيد، من مخصوصا خالي نگاه داشته‌ام تا با تعدادي از افراد كه آقاي مهندس بازرگان معرفي مي‌كند، پر نمايم و من با آقايان مشغول مذاكره هستم.

دكتر سعيد، رييس مجلس شورا، در جلسه امروز مجلس اظهار داشت: بازگشت حضرت‌ آيت‌الله العظمي خميني، مرجع عاليقدر تشيع را به خاك وطن از طرف خود و عموم نمايندگان خوش آمد مي‌گويم.

لوايح محاكمه وزراي سابق و انحلال ساواك، در جلسه مجلس شورا به تصويب رسيد.

حجت‌الاسلام والمسلمين صادق خلخالي از سوي امام اعلام كرد كه اجازه نمي‌دهيم حتي يك نفر از همافران آسيب ببينند. اين در حالي است كه عده‌اي از همافران پادگان شاهرخي در همدان، در بازداشت به سر مي‌برند.

از سوي آيت‌الله مرعشي نجفي، به مناسبت انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزيري، پيام تبريكي ارسال شد.

مردم زاهدان، اعم از شيعه و سني، كه به پشتيباني دولت مهندس بازرگان دست به راهپيمايي زده بودند، از سوي چماق به دستان مورد هجوم قرار گرفتند. در اين حادثه، شصت و دو نفر كشته يا زخمي شدند.

در مراسم فارغ التحصيلي دانشجويان دانشكده افسري، افسران جوان از سوگند وفاداري به شاه معاف شدند.

ميرفندرسكي، وزير امورخارجه، گفت: حضور ايران در پيمان سنتو در چهارچوب سياست خارجي ايران قابل توجيه نيست.

حجت‌الاسلام فلسفي پس از هشت سال ممنوعيت از سخنراني، در حضور امام و مردم ديدار كننده از ايشان، سخنراني كرد.

 نظر دهید »

16 بهمن

16 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 16 بهمن


انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزير دولت موقت، رسما اعلام شد.

حضرت امام در حكم نخست وزيري بازرگان، وي را موظف به انجام رفراندوم تغيير نظام به جمهوري اسلامي، تشكيل مجلس مؤسسان (خبرگان) براي تصويب قانون اساسي،برگزاري انتخابات مجلس شورا طبق قانون اساسي جديد و انتخاب هيأت وزيران بدون در نظر گرفتن روابط حزبي كردند. در متن حكم آمده است: بنا به پيشنهاد شوراي انقلاب، بر حسب حق شرعي و قانوني ناشي از آراء اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران كه طي اجتماعات عظيم نسبت به رهبري جنبش ابراز شده است، جنابعالي را مأمورتشكيل دولت موقت مي‌نمايم.

مهندس بازرگان پس از قرائت حكم نخست وزيري گفت: خداي بزرگ را شكر مي‌كنم كه چنين اعتبار و حسن شهرتي را كه به هيچوجه اهليت و لياقت آن را نداشتم، به من ارزاني داشته و همين موهبت الهي باعث شده كه آيت‌الله، ابراز اعتماد و ارجاع چنين مأموريتي را به بنده عنايت بفرمايند و همچنين تشكر از ملت ايران مي‌كنم.

بازرگان پس از خروج امام از محل جلسه، در رابطه با تهديد بختيار در مورد نخست وزيري دولت موقت، گفت: از اين اخطار نمي‌ترسيم، اگر تهديد مي‌خواهند بكنند، به چيز ديگري ما را تهديد كنند. اين چيز خيلي كوچكي است و اگر عملي شود، بنده شخصا خيلي ممنون مي‌شوم؛ چون راحت مي‌شوم.

بختيار گفت: هر كس اكثريت داشت، حكومت مي‌كند.

آسوشيتد پرس: با توجه به اينكه شانس موفقيت بختيار روز به روز كمتر مي‌شود، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا به ابراز حمايت ملایم از بختيار بسنده كرد.

بنا به‌ نوشته مجله تايم: ساليوان، سفير آمريكا در ايران، از همكاران خود خواسته است كه با مخالفان رژيم گفتگو كرده، سياست آمريكا را براي آنان تشريح كند.

رييس سازمان سيا اعراف كرد كه در رابطه با پيش بيني مسائل ايران، اين سازمان ناكام بوده است. وي گفت: چيزي كه ما پيش بيني نمي‌كرديم، اين بود كه يک مرد هفتاد و هشت ساله كه مدت چهارده سال در تبعيد بود، اين نيروها را به هم پيوند زند.

كيسينجر گفت: بيم آن مي‌رود كه انقلاب اسلامي به ساير كشورها سرايت كند و گناه اين حركت، متوجه هدف توخالي حقوق بشر است.


آيت‌الله گلپايگاني با صدور پيامي خطاب به ارتش، از فرماندهان نظامي خواست تا از رويارويي و مقابله با انقلاب اسلامي بپرهيزند.

چند وزارتخانه، از جمله وزارت آموزش و پرورش، امور اقتصاد و دارائي، بهداري و دادگستري، توسط نيروهاي ارتش اشغال شد.

حزب توده از شوراي انقلاب اسلامي اعلام پشتيباني كرد.

سازمان چريك‌هاي فدايي خلق، در مخالفت با شوراي انقلاب گفت: شوراي انقلاب بايد توسط ميليون‌ها اعتصاب كننده تشكيل شود. گفتني است كه اين گونه سازمان‌ها كه تنها خود را قيام خلق مي‌دانند، اعتماد و حمايت ميليوني مردم از حضرت امام را نديده گرفته و به دنبال جايگاهي در آينده نظام براي خود هستند.

بيست و دو نماينده ديگر مجلس شورا، استعفا دادند.

غلامرضا كيانپور، وزير اسبق اطلاعات و دادگستري و استاندار آذربايجان غربي و اصفهان، بازداشت شد.

هشت هزار يهودي ازايران به اسرائيل رفتند.
 نظر دهید »

15 بهمن

16 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

رویدادهای 15 بهمن


حضرت امام خميني طي يك سخنراني جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.


به دنبال جلسه روز گذشته شوراي انقلاب ـ كه نخست وزيري دولت موقت به مهندس بازرگان پيشنهاد شده بود ـ اين شورا براي گرفتن جواب از وي تشكيل جلسه داد. بازرگان درباره اين جلسه مي‌گويد: ابتدا پس تشكراز حسن ظن آقايان، گفتم «اگر بنده را نامزد نخست وزيري نماييد با علم و اطلاع از افكار و اخلاق و سوابقم خواهد بود… همه مي‌دانيد كه من معتقد به دمكراسي و مشورت و اعتقاد به ديگران هستم و از تندي و تعجيل احتراز دارم و علاقمند به مطالعه و علم تدريجي هستم. حال اگر با اين سوابق و شرايط قبولم داريد، پيشنهاد فرماييد.» عكس‌العمل مثبت يا منفي در مجلس نديدم. سكوت و قبولي و اصرار مجدد آقايان روحاني عضو شورا و امام در برابر شرايط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم.


شاپور بختيار گفت: درهاي مذاكره با آيت‌الله خميني همچنان باز است … جمهوري اسلامي براي من مجهول است. وي افزود كه من نه با شاه و نه با (امام) خميني سازش نمي‌كنم و اجازه تشكيل دولت موقت را به او (امام خميني) نمي‌دهم.


راديو عدن: عده زيادي از افسران پايگاه هوايي همدان، در پايگاه بازداشت و زنداني شدند.

ژنرال هايزر، فرستاده ويژه آمريكا به ايران، با اتمام مأموريت حساس خود و مذاكرات مكرر با مقامات ايراني، عازم آمريكا شد. سخنگوي وزرات خارجه آمريكا گفت: هايزر سعي كرد تا نظاميان ايران از بختيار حمايت كنند. وي به اين علت ايران را ترك كرد كه اقامت وي به احساسات ضد آمريكايي در ايران دامن مي‌زد.



بنا به گزارش دولت آمريكا، ايران به علت كمبود مالي در اثر از دست دادن فروش نفت، قرارداد ده ميليارد دلاري خريد اسلحه از آمريكا را لغو كرد. گفتني است چون امريكا نظام سلطنتي ايران را در خطر مي‌ديد، فروش اين سلاح‌ها، از جمله چندين فروند آواكس را به مصلحت خويش نمي‌ديد. لذا يكي از مأموريت‌هاي هايزر، بر هم زدن اين قرارداد به نحوي بود كه آمريكا متضرر نشود.


خانواده‌هاي همافران و درجه‌داران بازداشتي و نيروي هوايي، با تجمع در دادگستري به عنوان اعتراض به دستگيري آنها،‌ خواهان آزادي اين همافران شدند.


همافران نيروي هوايي در بهبهان به عنوان طرفداري از امام خميني، دست به راهپيمايي زدند.

از سوي آيت‌الله گلپايگاني ، اعلاميه‌اي خطاب به نمايندگان مجلس، هيأت دولت و امراء ارتش، منتشر شد.


آيت‌الله سيدمحمدباقر صدر با ارسال نامه‌اي از عراق براي حضرت امام، از مبارزات ملت ايران حمايت كرد.


خبرگزاري فرانسه: آيت‌الله شريعتمداري اظهار داشت: اختلاف جزئي بين آيات عظام با مذاكره مرتفع خواهد شد.


دولت بختيار برداشت از پس‌انداز و سپرده‌هاي بانكي مردم را محدود كرد.


يك خبرگزاري ژاپني گزارش داد: يك نماينده از سوي امام خميني، با برژنف در بلغارستان، ملاقات و گفتگو كرده است.


شهردار تهران در حضور حضرت امام استعفا كرد. امام سپس وي را مجددا به عنوان شهردار منصوب كردند. جواد شهرستاني از سوي دولت بختيار ممنوع‌الخروج شد.


گروهي از نمايندگان مستعفي مجلس شورا با حضرت امام ديدار كردند.


دو تن از وزراي سابق به نام‌هاي عبدالمجيد مجيدي و هوشنگ نهاوندي، توسط فرمانداري نظامي بازداشت شدند.


خسرو قشقايي پس از بيست و پنج سال تبعيد در آمريكا، به ايران بازگشت. وي يكي از رهبران ايل قشقايي است.
 نظر دهید »

14 بهمن

16 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 14 بهمن


حضرت امام طي يك مصاحبه مطبوعاتي در مدرسه رفاه اعلام كردند: شوراي انقلاب حكومت موقت تعيين خواهد شد و حكومت موقت، موظف خواهد بود كه مقدمات رفراندم را تهيه كند. همچنين قانون اساسي كه تدوين شد، به آراء عمومي گذاشته مي‌شود. ايشان دولت بختيار را غيرقانوني اعلام كردند و گفتند: كاري نكنيد كه مردم را به جهاد دعوت كنم. در پي جلسه اعضاي شوراي انقلاب با حضور امام خميني، به پيشنهاد اعضا و موافقت امام، مهندس مهدي بازرگان براي نخست وزيري دولت موقت انتخاب شد.

q مهندس بازرگان درباره انتخابش به نخست وزيري دولت موقت اظهار داشت در پي تشكيل جلسه شوراي انقلاب در روز 14/11/57، آقاي (امام) خميني ما را مخاطب قرار داده پرسيدند براي نخست وزيري چه كسي را تعيين كنيم؟ … نمي‌دانم آقاي مطهري بود يا يكي ديگر از روحانيون شوراي انقلاب كه مرا پيشنهاد كرد. در هر حال نظر عموم روي من رفت و اگر كسي موافقت نداشت، حرفي نزد. آيت‌الله خميني تبسم و اظهار خوشوقتي كرده، گفتند به اين ترتيب خيالم از دو طرف راحت شد.

تذكر: حضرت اماايشان م مدت‌ها پس از استعفاي بازرگان چندين بار در سخنراني‌هاي خود گفتند: كه انتخاب بازرگان اشتباه بود و من قلباً به اين امر راضي نبودم.


مشتاقان زيارت امام خميني در مقابل محل اقامت ايشان تجمع كردند. يونايتد پرس جمعيت مشتاق را بالغ بر چهار و نيم ميليون برآورد كرد.

خبرگزاري فرانسه: بختيار در مصاحبه با لوماتن گفت: بعضي اوقات صبر بهترين تاكتيك است و اگر آيت‌الله خميني بخواهد در شهر مقدس قم دولت پيشنهادي خود را به وجود آورد، به او اجازه خواهم داد تا دولتي شبيه به واتيكان تأسيس كند.

دستور آزادي سيصد و پنجاه زنداني محاكم نظامي صادر شد.

تظاهرات مردم در برخي از شهرستان‌ها بدون درگيري با مأموران انجام شد.

دانشجويان ايراني با حمله به سفارتخانه‌هاي ايران در آمريكا، لبنان و استراليا، نسبت به رژيم سلطنتي ايران ابراز انزجار كردند.

چهل تن ديگر از نمايندگان مجلس از مقام خود استعفا دادند.

روزنامه الوطن العربي نوشت: يك ژنرال ارتش به ملاقات شاه در خارج از كشور رفت.

از سوي ياسر عرفات، پيام تبريكي خطاب به حضرت امام ارسال شد.

آسوشيتد پرس گزارش داد: واكنش كشورهاي اسلامي در مقابل بازگشت آيت‌الله خميني متفاوت بوده است. سادات در مصر گفت: او هيچ آيت‌اللهي در مصر نخواهد داشت. مطبوعات سعودي در اين مورد سكوت اختيار كرده‌اند و رژيم بغداد نيز تاكنون موضعي اتخاذ نكرده است تنها قذافي گفت:به محض درخواست كمك از بذل آنچه در امكان دارد، دريغ نخواهد كرد.

به مناسبت ورود حضرت امام به ايران، مراسم جشني در كشور ليبي بر پا شد.
 نظر دهید »

13 بهمن

16 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رویدادهای 13 بهمن

 

امام خميني در جمع روحانيون بيانات مبسوطي را ايراد كردند. ايشان در قسمتي از اين بيانات فرمودند: رژيم سلطنتي از اول خلاف عقل بود … هر ملتي بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين كند.


آسوشيتد پرس: بختيار گفت: طرفداران آيت‌الله خميني مي‌توانند فرياد بزنند، غوغا كنند، توهين كنند، اين كار چيزي را ثابت نمي‌كند، اما اينكه چندين ميليون نفر براي استقبال از آيت‌الله به تهران آمدند، مبالغه‌آميز است. وي افزود: همچنان مشتاق ملاقات با ايشان است. آسوشيتد پرس گزارش داد: امراي ارتش گفته‌اند كه اگر آيت‌الله خميني بر خلاف قانون اساسي اقدامي كند، ‌آنها دست به اقدام خواهند زد.


راديو مسكو: دانشجويان ايراني مقيم آمريكا عليه مداخله آمريكائي‌ها در امور داخلي ايران، در برابر كاخ سفيد تظاهرات كردند.
در چند شهر كشور، ازجمله سمنان و تربت جام، در پي تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسيدند.


يك ساواكي در تهران ترور شد. وي سرهنگ معتمدي نام داشت و يكي از اعضاي بلند پايه ساواك بود.


راديو بي.بي.سي . گفت: آيت‌الله شريعتمداري گفته است در تبديل رژيم سلطنتي به جمهوري بايد جانب احتياط رعايت شود .

تذكر: نامبرده از قانون اساسي كه اساس آن موجب بقاي رژيم سلطنتي است، حمايت مي‌كند.


دکتر سنجابی خواستار استعفای بختيار شد. وي همچنين گفت: جبهه ملي به امام خميني وفادار است.

 نظر دهید »

12 بهمن

16 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

رويدادهاي 12بهمن


  • امام خميني پس از سال‌ها دوري و تبعيد به كشور بازگشت.حضور ميليوني مردم از فرودگاه تهران تا بهشت زهرا امتداد داده بود، حاكي از عشق بي نظيرآ نها به رهبر خويش بود.

  • حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پيامي خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشكر از آنها خداحافظي كردند.

  • امام خميني پس از اقامه نماز در كف هواپيما، روي دو پتو با آرامش خوابيدند. اين در حالي بود كه همه علاقمندان، دوستداران و نزديكان ايشان، نگران انجام اين پرواز بودند. خطر انهدام هواپيما و يا ربودن آن در آسمان چيزي بود كه همه را تا لحظه فرود آن در فوردگاه تهران، نگران ساخته بود.

  • با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فرياد «الله اكبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. مستقبلين با خواندن سرود «خميني اي امام»، اشك‌هاي مشتاقان را بر گونه‌هايشان جاري كردند.

  • حضرت امام طي بياناتي در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر مي‌كنم. عواطف ملت ايران به دوش من بارگراني است كه نمي‌توانم جبران كنم. ايشان ضمن اشاره به اينكه طرد شاه از كشور قدم اول پيروزي بود، همگان را به وحدت كلمه و ادامه مبارزه تا قطع كامل ريشه‌هاي فساد ترغيب كردند. ايشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.

  • حضرت امام در اولين سخنراني خود در ميان انبوه مستقبلين مشتاق در بهشت زهرا، گفتند: من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده‌اند مي‌افتد، سنگيني اي در دوشم پيدا مي‌شود كه نمي‌توانم تاب بياورم. محمدرضا پهلوي فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد و قبرستان‌هاي ما را آباد. ايشان اضافه كردند: من دولت تعيين مي‌کنم، من توي دهن دولت مي‌زنم … من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي‌كنم. من به ارتش يك نصيحت مي‌كنم و يك تشكر ….. [ما] مي‌خواهيم ارتش مستقل باشد. آقاي ارتشبد شما نمي‌خواهيد؟ آقاي سرلشكر شما نمي‌خواهيد مستقل باشيد؟ و اما تشكر مي‌كنم از قشرهايي كه متصل شدند به ملت.

  • در حالي كه مراسم ورود حضرت امام به طور مستقيم از تلويزيون پخش مي‌شد، نظاميان با يورش به اين سازمان از ادامه پخش آن ممانعت كردند.

  • عده‌اي از مردم با قطع جريان پخش مستقيم ورود حضرت امام از تلويزيون به علت هجوم مأمورين نظامي، از عصبانيت تلويزيون‌هاي خود را به خيابان پرت كردند.

  • در پي درخواست مجدد بختيار براي ملاقات با حضرت امام خميني، ايشان گفتند: ملاقات با بختيار را در صورت استعفاي وي مي‌پذيرم.

  • دكتر علي آبادي ، عضو شوراي سلطنت، از عضويت اين شورا كناره‌گيري كرد.

  • آمريكا مقداري از دستگاه‌هاي الکترونيكي محرمانه خود را از ايران خارج كرد.  نيروي هوايي سيستم‌هاي محرمانه جنگنده‌هاي اف چهارده را مخفي كرد. گفتني است كه يكي از وظايف هايزر در ايران، انجام همين مأموريت بوده است.

  • بانك‌هاي سوئيس گفتند كه پول‌هاي ايران را پس نمي‌دهند.

  • راديو كويت: وزير انرژي آمريكا اعلام كرد در صورت ادامه عدم صدور نفت ايران، كشورش مجبور به جيره‌بندي نفت خواهد بود. اوضاع ايران باعث شديدترين بحران نفتي از زمان تحريم نفت توسط كشورهاي عربي از سال 1352 تاكنون شده است.

  • سازمان چريك‌هاي فدايي خلق ورود حضرت امام را تبريك گفت.
 نظر دهید »

دهه فجر مبارک

12 بهمن 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبري

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و نهم

08 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء بيست و نهم قرآن مجيد

وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ﴿۲۴﴾ معارج

لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵﴾ معارج

مومنين آنهايي هستند كه علاوه بر پيوند با خدا ارتباطي محكم با خلق دارند و در اموالشان حقي معلوم براي سائل و مرحوم است. سائل كسي است كه حاجت خود را مي‌گويد اما محروم شرم مي‌كند و تقاضا نمي‌كند مومنين با اين كار از يك سو با فقر مبارزه مي‌كنند و از سويي ديگر مانع آن مي شوند كه حرص دنيوي مانع از بجاي حرص معقول آنها بنشيند.

ان نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ﴿۶﴾مزمل

اگر شب را براي تلاوت قرآن برگزيديم براي اين بود كه تلاوت قرآن و خواندن نماز در دل شب بيش از هر عمل ديگري بر صفاي نفس موثر است و بيش از هر چيز نفس آدمي را كه بر اثر مشغوليت روزانه دچار كدورت شده حفظ مي كند.

فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ ﴿۴۰﴾ عَنِ الْمُجْرِمِينَ(41) مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ(42)قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43)

وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ﴿۴۴﴾وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ﴿۴۵﴾ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46) مدثر

اصحاب يمين همانطور كه در باغها تردد مي‌كنند از مجرمان مي‌پرسند كه چه چيزي شما را به دوزخ فرستاد؟ و آنها به 4 گناه خود اعتراف مي كنند.

ما از نمازگزاران نبوديم اگر نماز مي‌خوانديم ما را به ياد خدا انداخته و از فحشا و منكر نهي مي‌كرد.

ديگر اينكه به مسكين اطعام نمي‌كرديم و حوائج تهيدستان را رفع نمي‌كرديم.

در جاهايي كه آيات خدا را استهزا مي‌كردند شركت كرده و با آنها همراهي مي‌كرديم.

همواره روز جزا را تكذيب مي‌كرديم و همين تكذيب منشاء تمام گناهان ما شد تا زماني كه مرگ ما فرا رسيد

هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ ﴿۳۸﴾ مرسلات

روز قيامت از اين جهت يوم الفصل است كه خدا با داوري خود ميان حق و باطل جدايي مي اندازد و همه انسانها بدون استثنا در اين روز گرد هم جمع مي شوند تا به حسابشان رسيدگي شود.

 

 1 نظر

نكات تفسيري جزء بيست و هشتم

07 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء بيست و هشتم قرآن مجيد

إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿۱﴾منافقون

مهم‌ترين نشانه منافق اينست كه ظاهر و باطنش دوگانه است موكدا اظهار ايمان مي كند در حاليكه در دلش مطلقاً اثري از ايمان نيست منافقين به نبوت پيامبر خبر مي‌دهند اما به آن اعتقادي ندارند.

يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۴﴾ سوره ملك

منكرين معاد مي‌گويند چگونه ممكن است موجودات متلاشي شده دوباره زنده شوند و از آنها حسابكشي شود با اينكه بعضي از اعمال و حوادث و صفات ظاهرند و بعضي پنهاني بعضي به چشم مي‌آيند و بعضي از ديده پنهاند .

خدا آنچه را كه در آسمانها و زمين است مي داند

او به همه اعمال انسان چه پنهاني و چه آشكارا آگاه است

حتي از عقايد باطني و نيتها نيز مطلع است و آن اسراري را كه خود انسانها نيز به آن توجه ندارند از علم خدا بيرون نيست آيا با اين وضع معاد نشدني است و با چنين احاطه علمي خدا انسان مي تواند هر كاري بكند؟

يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۹﴾ سوره تغابن

تعبير روز تغابن مي فهماند، در روزي كه همه مردم در قيامت جمع مي شوند تا مورد داوري قرار گيرند همه احساس مي‌كنند كه مغبون شده‌اند كفار به اين دليل كه متوجه مي‌شوند در معامله‌شان سود اندك مادي بدست آورده‌اند و مومنان به اين جهت كه چرا براي جلب بيشتر پاداش‌هاي الهي عمل صالح بيشتري نكردند. به احتمال ديگر اهل بهشت اهل آتش را مغبون مي‌كنند چون منازل آنها را در بهشت صاحب مي شوند به هر حال فوز عظيم در گروي ايمان و عمل صالح است و با شعار به دست نمي‌آيد.

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۲﴾ ممتحنه

حكم بيعت زنان مومنه به رسول خدا را معين مي كند:

ترك هر شرك و بت پرستي

ترك سرقت از شوهران

ترك زنا چون در جاهليت انحراف از جاده عفت شايع بود

عدم قتل اولاد خواه به صورت سقط جنين و خواه زنده به گور كردن

ترك بهتان و افترا چون فرزندان مشكوك و حرام زاده را به شوهر نسبت مي دادند.

عدم سرپيچي از دستورات سازنده رسول خدا چون آنچه كه او در جامعه اسلامي باب مي‌كند عملي است معروف و پسنديده.

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾ حشر

دو دستور به مومنين مي دهد:

امر به تقوي مي كند يعني انجام واجبات و ترك محرمات و اين تقواي عمل است.

امر به نظر كردن در اعمال مي‌كند كه آدمي براي فردايش چه مي‌فرستد و اين معني تقواي عمل است و مربوط به تقواي محاسبه است.

رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا ﴿۲۸﴾ نوح

نوح در پايان براي چند نفر طلب آمرزش مي كند

براي خودش مبادا قصور و ترك اولايي از او سرزده باشد

براي پدر و مادرش به عنوان قدرداني از آنها

براي تمام افرادي كه به او ايمان آوردند و همراه او سواركشتي شدند.

تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾ ملك

هر موجودي اگر به اندازه ظرفيتش داراي قدرت است هم خودش و هم قدرتش در قبضه قدرت الهي است، به طوري كه خدا به هر نحوي كه بخواهد مي‌تواند در آن تصرف كند و قدرتش نيز محدود به هيچ حد و نهايتي نيست.

قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ﴿۲۳﴾ ملك

خدا تمام ابزار لازم براي آگاهي به علوم نقلي و عقلي را در اختيار انسان قرار داد اما كمتر كسي سپاس اين همه نعمت را بجا مي‌آورد زيرا شكر به معناي استفاده از هر نعمت جهت هدفي است كه براي آن آفريده شده است .

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و هفتم

05 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

َبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۱۳﴾ الرحمن

جن و انس را خطاب مي‌كند و درصدد اقرار گرفتن از آنهاست كه پيرامون نعمتهاي الهي بينديشند و ولي نعمت خود و لطف و كرم او را درك كنند و شكرش را به جا آورند.

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ﴿۱﴾ سوره قمر

اشاره به دو حادثه مهم دارد يكي نزديك شدن قيامت كه عظيم ترين دگرگوني را در عالم آفرينش به همراه دارد و سرآغازي براي زندگي نوين درجهان ديگر است و حادثه ديگر شق القمر است كه به پيشنهاد مشركين مكه و قبل از هجرت به وقوع پيوست كه هم دليلي بر قدرت و عظمت خدا و هم نشانه اي از صدق دعوت پيامبر گرامي است. ذكر اين دو حادثه توام با هم بخاطر آنست كه اصولا ظهور پيامبر اسلام خود نشانه اي از نزديكي قيامت است بعلاوه آنكه شكافتن ماه دليلي است بر امكان به هم ريختن نظام كواكب و نمونه كوچكي از حوادث عظيمي كه در آستانه قيامت رخ مي دهد.

فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ ﴿۵۵﴾ سوره قمر

متقين علاوه بر مواهب و پاداشهاي مادي از پاداشهاي معنوي بهرمندند و آن جايگاه صدق است كه هيچگونه باطل و بيهودگي در آن راه ندارد و سراسر حق است و تمام وعده‌هاي خدا درباره بهشت در آنجا تحقق مي‌يابد و صدقشان آشكار مي شود بعلاوه جايگاه آنها در جوار قرب خداست، آن هم خداي مالك و مقتدر كه هر گونه نعمت و موهبتي در قبضه قدرت اوست و نهايت پذيرايي را از مهمانش مي‌كند.

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (19) مجادله

منافقان مغرور و دروغگو كه همه همتشان دنياست دربست تحت اختيار شيطانند و بكلي خدا را فراموش كرده‌اند، لذا نه تنها منحرف مي‌شوند بلكه در زمره شياطين در مي‌آيند و به گمراه ساختن ديگران همت مي‌گمارند.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و ششم

05 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> idden="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

َلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ﴿۱۴﴾ سوره محمد(ص)

مومنان در مسير شناخت صحيح از دلايل قطعي برخوردارند دليلي كه راه و روش صحيح زندگي را براي آنها بيان مي‌كند چون عقلشان را بكار بسته و حق را پيروي مي‌كنند. اما كافران دچار سوء تشخيص و عدم درك واقعيت و تاريكي هدف و مسير شده‌اند. لذا به اعمال زشت خود دل بسته اند چون شيطان اعمالشان را در نظر آنها جلوه داد و پرده‌اي بر روي عقل آنها انداخته و پيرو نفسشان شده اند.

فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۸﴾ حجرات

اگر خدا ايمان را محبوب دل مومنين كرد و كفر و فسق و عصيان را مورد نفرتشان ساخت، صرفاً فضل و نعمتي است كه به ايشان ارزاني داشت. البته چون عليم است مي‌داند اين عطيه را به چه كسي بدهد و چون حكيم است آن را بيهوده و بي هدف انجام نمي‌دهد بلكه به خاطر رشد و پرورش بنده اش آنرا مي‌دهد .

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾ حجرات

هيچكس نمي تواند بگويد من بهتر از ديگري هستم و بر اين اساس او را استهزاء كند چون معيار برتري تقواست و اين را تنها خدا مي‌داند

عيوب شخصي را كه از عيبش نا آگاه است فاش نكنيد و اگر فرمود عيب خودتان براي اينست كه در اجتماع اسلامي همه از هم هستند و فاش كردن عيب يك نفر در واقع فاش كردن عيب خودتان است.

به يكديگر لقب زشت ندهيد و با القاب ناپسند همديگر را صدا نزنيد زيرا بسيار بد است كه بعد از ايمان آوردن يكديگر را به فسق و بدي ياد كنيد. مومن به خاطر ايمانش همواره سزاوار است كه به نيكي ياد شود. افرادي كه توبه نكنند ظالمند چون هم به خود و هم به جامعه اسلامي ظلم كرده‌اند.

َيا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۲﴾ حجرات

از بسياري از گمانها بپرهيزيد زيرا بعضي گمانها گناه هستند پس مراد اينست كه به سوء ظن ها ترتيب اثر ندهيد چون در بعضي موارد گناه هستند و منظورش اين نيست كه از گمان اجتناب كنيد

تجسس نكنيد د نبال اموري كه صاحبانش مي خواهند پوشيده بماند نگرديد و آن را فاش نسازيد

هيچيك از شما ديگري را غيبت نكنيد.

وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴿۲۱﴾ ق

هر فردي در روز قيامت در حالي به محضر خدا حاضر مي‌شود كه سوق دهنده‌اي اورا از پشت سر مي‌راند و شاهدي همراه دارد كه به آنچه وي كرده گواهي مي دهد.

قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾ ق

شيطاني كه يك عمر همنشين او بود و گمراهش مي‌كرد مي‌گويد: اي پروردگار ما اين انسان كه من قرينش بودم او را مجبور بر طغيان نكردم بلكه خودش آماده بود دعوتهاي مرا بپذيرد هرچه به او پيشنهاد مي‌كردم او به اختيار خودش قبول مي‌كرد پس من مسئول گناهان و طغيان او نيستم.

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي المَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۹﴾ سوره شوري

براي اثبات ولايت خدا سه استدلال مي آورد:

عزيز و حكيم و مالك و علي عظيم است پس بر همه واجب است او را ولي خود بگيرند

اوست كه مردگان را حيات مي بخشد يعني قيامت به دست اوست و بندگان را به جزاي اعمالشان مي‌رساند پس واجب است تنها او را ولي خود بگيرند تا از عذاب دوزخ رها شده و به رستگاري برسند.

اوست كه بر هر چيزي تواناست لذا تنها اوست كه قدرت ولايت و عهده داري بندگانش را دارد و مي‌تواند امور آنها را اداره نمايد و ديگران صاحب هيچ قدرتي نيستند مگر به همان اندازه كه خدا به ايشان داده پس واجب است غير او را ولي خود نگيرند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و پنجم

05 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

le="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">

قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُالرَّازِقِينَ ﴿۳۹﴾ سبا

تنگي و گشايش روزي به دست خداست، خدايي كه اگر روزي را زياد كند خزينه اش كم نمي‌شود و اگر روزي را كم كند خزينه‌اش كم نمي‌شود. حال كه روزي بندگان به دست خداست پس در انفاق پيشي گيريد و بدانيد هر آنچه انفاق مي‌كنيد چه كم و چه زياد پر مي‌كند و عوض آنرا مي‌دهد. خواه در دنيا و خواه در آخرت. زيرا او بهترين روزي رسان است، براي اينكه او روزي مي‌دهد بلا عوض و بخاطر جود و سخايش و بعلاوه رازق حقيقي اوست و ديگران واسطه وصول رزق هستند.

اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي المَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۹﴾ سوره شوري

براي اثبات ولايت خدا سه استدلال مي آورد:

عزيز و حكيم و مالك و علي عظيم است پس بر همه واجب است او را ولي خود بگيرند

اوست كه مردگان را حيات مي بخشد يعني قيامت به دست اوست و بندگان را به جزاي اعمالشان مي‌رساند پس واجب است تنها او را ولي خود بگيرند تا از عذاب دوزخ رها شده و به رستگاري برسند.

اوست كه بر هر چيزي تواناست لذا تنها اوست كه قدرت ولايت و عهده داري بندگانش را دارد و مي‌تواند امور آنها را اداره نمايد و ديگران صاحب هيچ قدرتي نيستند مگر به همان اندازه كه خدا به ايشان داده پس واجب است غير او را ولي خود نگيرند.

وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ ﴿۳۷﴾ شوري

از اينجا صفات مومنين و نشانه هاي ايمان و توكل را روشن مي سازد.

از گناهان كبيره مانند زنا پرهيز دارند

نه تنها موقع غضب زمام اختيار از كفشان ربوده نمي شود و دست به اعمال زشت و جنايت نمي زنند بلكه با آب عفو و غفران قلب خود و ديگران را از كينه ها پاك مي‌كنند لذا بايد گفت اين ويژگي از اخص صفات مومنين است .

وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِّن بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِّن سَبِيلٍ ﴿۴۴﴾ شوري

كسي كه خدا به واسطه گناهانش او را گمراه مي سازد بعد از خدا ديگر هيچ ولي و ياوري نخواهد يافت زيرا ولي واقعي تنها خداست و لاغير و بهمين جهت از هدايت و زرق كريم محروم خواهد شد. تو اي رسول و همه بينندگان ستمكاران را خواهيد ديد كه وقتي عذاب را مشاهده مي‌كنند و از سعادت خود نوميد مي‌شوند آرزوي برگشتن به دنيا را مي‌كنند اما اگر بتوان از پيري به جواني بازگشت از قيامت به دنيا نيز مي‌توان بازگشت لذا پاسخ آنها منفي است.

وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ﴿۱۴﴾ زخرف

مومنان راستين به دنبال درك اين كه خداوند همه امور را به خوبي تدبير مي‌كند تا سعادت آدمي تامين و زمينه رشد و كمال او فراهم گردد به معاد شهادت مي‌دهند يعني اعتقاد به توحيد را با اعتقاد به معاد تمام مي كنند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و چهارم

05 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

e="color: #339966;">تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۲﴾ فصلت

رحمان اسمي است كه از لطف عامه خدا نسبت به مومن و كافر حكايت مي‌كند و رحيم به رحمت خاصه الهي كه تنها شامل مومنين مي‌شود اشاره مي‌كند اگر از ميان صفات الهي به اين دو صفت اشاره كرد براي اين بود كه بفهماند اين تنزيل مايه اصلاح دنيا و آخرت همه مردم است.

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾ سوره زمر

در صحنه مخاصمه قيامت مردم به دو گروه مكذبان و مخصمان تقسيم مي شوند. گروه اول داراي دو وصفند:

بزرگترين ظلم را مرتكب شده‌اند و آنان ظلم به خدا و قائل شدن شركايي به دروغ براي او مي‌باشد.

دين الهي را كه رسولان خدا آورده‌اند و وحي آسماني و سخن صدق بود تكذيب كردند. در آخر آنها را با عبارت كافران وصف كرد شايد به اين جهت كه كفر و ظلم و تكذيب ملازم و همراه هم هستند.

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ زمر

مشركين با سه گام به رحمت خدا مي رسند:

توبه

تسليم در برابر فرامين الهي كه شايد اشاره به كالبد اعمال داشته باشد

عنايت به محتواي اعمال و اخلاص در دين

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ زمر

فرشتگان عذاب از ميان تمام اوصاف رذيله مشركين روي تكبر تكيه مي‌كنند زيرا عامل اصلي تكديب و عناد و كفر همين كبر و غرور است. در روايتي از امام باقر -عليه السلام- آمده كسي كه ذره‌اي كِبر در دلش باشد وارد بهشت نمي شود.

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ ﴿۴۳﴾ زمر

از معتقدات مشركين در پرستش بتها اين بود كه مي گفتند شفيعان ما در نزد خدايند. خداوند به دو دليل آن را رد مي كند:

شفيع بايد مالك بوده و داراي چنين اختياري باشد و يا مقام بالاتر به او اجازه شفاعت داده باشد و مي‌دانيم غير از خدا كسي مالك چيزي نيست مگر آنچه را كه باز خدا به كسي تمليك كند و اجازه تصرف در آن چيز را به او بدهد .

شفيع بايد علم به حال بنده داشته باشد تا بداند از مقام بالاتر چه چيزي را براي چه كسي بخواهد آيا يك مشت سنگ مي نتواند شفيع باشد ؟

فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﴿۱۴﴾ غافر

وقتي همه آيات بر يگانگي خدا دلالت مي‌كند پس تنها خدا را بخوانيد و در پرستش او با اخلاص باشيد و كفار را به حال خود رها كنيد . چون آنها از اين دين كراهت دارند و اميدي به آنها نيست قاطعانه پيش رويد و بي اعتنا به كفار پرچم توحيد را در همه جا به اهتزاز در آوريد.

الْيَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۷﴾ غافر

در آن روز به هر كسي همان عملش را به عنوان جزا ميدهند و وقتي بنا باشد عين عمل انسان را به عنوان جزا به او بدهند ديگر هيچ ظلمي به كسي نخواهد شد. در عين حال هيچ اشتباهي هم در حسابرسي رخ نخواهد داد چون خدا سريع الحساب است و حسابكشي از يك نفر او را از حسابكشي سايرين باز نمي دارد در نتيجه جزاي اين را به آن نمي دهد.

هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۶۵﴾ غافر

فقط خداوند زنده‌اي است كه دستخوش مرگ و زوال نمي‌شود و اگر موجودي حياتي دارد اين حيات را از او دارد. اگر او ذاتاً داراي حيات است پس فقط او مستحق پرستش است و هيچ معبودي جز او وجود ندارد اكنون كه جنين است پس تنها او را بخوانيد و دين خود را براي او خالص كنيد و هر چه غير اوست را كنار بگذاريد چون همه فاني هستند.

فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ ﴿۸۵﴾ غافر

سنت الهي اين است كه توبه و ايمان را بعد از ديدن عذاب قبول نكند چون اين ايمان اختياري نبوده و فاقد ارزش است اينجاست كه كفار زيانكار مي شوند چون در ازاي بهره مندي كوتاه از لذات زود گذر دنيوي تمام سرمايه هاي وجودي خود را از دست دادند و هيچ سرمايه‌اي ندارند كه با آن وارد صحنه قيامت شوند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و سوم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء بيست و سوم قرآن مجيد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

e-height: normal;">وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ﴿۱﴾ صافات

فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ﴿۲﴾

از ابتداي قرآن تا به اين جا هيچ سوره‌اي با سوگند آغاز نشده و اين اولين سوره است. سوگند خوردن خداوند اثبات مي‌كند هم چيزي كه به آن سوگند خورده شريف است  و هم به امري كه برايش سوگند خورده تاكيد مي‌كند. بعلاوه مهم‌ترين اثر سوگند اين است كه شنونده را از نظر رواني نسبت به موضوع حساس‌تر مي‌كند. با توجه به مطلق بودن مضامين مفسران معاني مختلفي براي آيه ذكر كرده‌اند. عده‌اي گفته‌اند منظور مجاهدان صدر اسلام است و بعضي اين سه را سه گروه متفاوت دانسته‌اند و هر كدام را به نحوي تعريف كرده‌اند. مثلاً آنها كه صف بسته‌اند فرشتگان در آسمان يا مومنين به هنگام نماز ايستاده‌اند و آنان كه زاجر هستند ملائكه‌اي هستند كه بندگان را از معاصي نهي مي‌كنند.

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۱۵۹﴾

إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿۱۶۰﴾ صافات

خدا از آنچه كفار درباره‌اش مي‌گويند و اوصافي كه برايش ذكر ميكنند مانند ولادت يا نسب با جن پاك و منزه است اما بندگان پاك و مخلص خدا را با اوصافي وصف مي‌كنند كه لايق ساحت مقدس اوست.

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿۲۷﴾ ص

اگر امر به خلقت باطل و بيهوده باشد و موجودات يكي پس از ديگري خلق و سپس فاني شوند و هيچ هدفي در كار نباشد آنوقت نمي‌توان اعتقادي به روز جزا و ارزش‌هايي همچون حق و عدل داشت اما خلقت هدفدار است و براي همين روز حسابي در كار است فقط كساني كه كافر شده‌اند چنين پنداري دارند كه خدا عالم را باطل و بي هدف خلق كرده است.

نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ ﴿۲۸﴾ ص

استدلال ديگري را براي اثبات معاد ذكر مي‌كند اگر زندگي منحصر به همين دنيا باشد و حيات ديگري نباشد تا مناسب حال متقين و فجار با آنها رفتار شود معنايش اين است كه خدا نخواسته حق را به صاحبش بدهد و اين خلاف عدلت اوست.

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾ سوره زمر

در صحنه مخاصمه قيامت مردم به دو گروه مكذبان و مخصمان تقسيم مي شوند. گروه اول داراي دو وصفند:

بزرگترين ظلم را مرتكب شده‌اند و آنان ظلم به خدا و قائل شدن شركايي به دروغ براي او مي‌باشد.

دين الهي را كه رسولان خدا آورده‌اند و وحي آسماني و سخن صدق بود تكذيب كردند. در آخر آنها را با عبارت كافران وصف كرد شايد به اين جهت كه كفر و ظلم و تكذيب ملازم و همراه هم هستند.

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ زمر

مشركين با سه گام به رحمت خدا مي رسند:

توبه تسليم در برابر فرامين الهي كه شايد اشاره به كالبد اعمال داشته باشد

عنايت به محتواي اعمال و اخلاص در دين

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ زمر

فرشتگان عذاب از ميان تمام اوصاف رذيله مشركين روي تكبر تكيه مي‌كنند زيرا عامل اصلي تكديب و عناد و كفر همين كبر و غرور است. در روايتي از امام باقر -عليه السلام- آمده كسي كه ذره‌اي كِبر در دلش باشد وارد بهشت نمي شود.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و دوم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء بيست و دوم قرآن مجيد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾ سوره زمر

در صحنه مخاصمه قيامت مردم به دو گروه مكذبان و مخصمان تقسيم مي شوند. گروه اول داراي دو وصفند:

بزرگترين ظلم را مرتكب شده‌اند و آنان ظلم به خدا و قائل شدن شركايي به دروغ براي او مي‌باشد.

دين الهي را كه رسولان خدا آورده‌اند و وحي آسماني و سخن صدق بود تكذيب كردند. در آخر آنها را با عبارت كافران وصف كرد شايد به اين جهت كه كفر و ظلم و تكذيب ملازم و همراه هم هستند.

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ زمر

مشركين با سه گام به رحمت خدا مي رسند:

توبه

تسليم در برابر فرامين الهي كه شايد اشاره به كالبد اعمال داشته باشد

عنايت به محتواي اعمال و اخلاص در دين

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ زمر

فرشتگان عذاب از ميان تمام اوصاف رذيله مشركين روي تكبر تكيه مي‌كنند زيرا عامل اصلي تكديب و عناد و كفر همين كبر و غرور است. در روايتي از امام باقر عليه السلام آمده كسي كه ذره‌اي كِبر در دلش باشد وارد بهشت نمي شود.

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ﴿۶۰غافر)

همه بندگان را به دعا دعوت مي كند معلوم مي شود.

دعا كردن را دوست دارد.

دعا نوعي عبادتست

اگرشرايط دعا جمع باشد حتما مستجاب مي شود.

مانع دعا كردن كبر است يعني انسان براي خود موجوديت و استقلالي قايل مي شود.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيست و يكم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء بيست و يكم قرآن مجيد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

red;” lang="FA">۱۳۲﴾ شعرا

از خدايي بپرهيزيد كه با نعمتهايي كه خودتان مي‌دانيد مدد مي‌دهد پس بر شما واجب است شكرش را به جا آوريد و نعمتهايش را در جاي مناسب مصرف كنيد؛ نه اينكه با اسراف و استكبار كفران نعمت كنيد زيرا مستوجب عذاب مي‌شويد. مي‌گويد نعمتهايي كه خودتان مي‌دانيد تا بفهماند خودشان هم مي‌دانند اين نعمتها از امداد خداست و احدي غير از خدا در ايجاد آنها و امدادش شركت نداشته است .

وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۵۱﴾ سوره شعرا

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾ شعرا

مسرف كسي است كه از مرز حق تصرف كرده و از حد اعتدال بيرون آمده پس درحقيقت مي‌فرمايد كه از خدا بپرهيزيد و از مسرفان پيروي نكنيد چون اينها از حد اعتدال خارج هستنددرنتيجه هرچه انجام مي‌دهند فساد است و كاري براي اصلاح نمي‌كند و معلوم است كسي كه اينچنين باشد از عذاب الهي در امان نيست.

بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۵﴾ روم

نصرت و پيروزي به دست خداست چون عزيز است، لذا با ياري خود عزت مي‌دهد و كسي مانع او نمي‌شود و چون رحيم است ياريش را به مومنين اختصاص مي‌دهد.

وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶﴾ روم

خلف وعده را به كلي از خدا نفي مي‌كند زيرا خلف وعده يا بخاطر جهل است يا به جهت ناتواني است يعني نمي تواند وعده خود را عملي سازد. اكثر مردم چون خدا و قدرت او را به درستي نمي شناسند. لذا او را مثل خود مي‌دانند كه وعده مي‌دهد و گاهي تخلف مي‌كند.

وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ ﴿۱۸﴾ روم

نه تنها خدا منزه است بلكه به خاطر آفرينش حكيمانه و متقن عالم هستي و برگرداندن موجودات در قيامت و جداسازي مومنان و كفار و دادن پاداش و كيفر كه حاكي از حاكميت تدبيري حساب شده در جهان است شايسته هر حمدي است موقعي كه عصر مي‌كنيد و موقعي كه ظهر مي‌كنيد. نبايد فراموش كرد كه تسبيح براي منزه نگه داشتن خدا از نقايص است و حمد در مقابل كمالات خدا صورت مي‌گيرد.

وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾ روم

چون خدا خالق موجودات است و تدبير آنها را بر عهده دارد پس خدا ملك اصلي و حقيقي تمام آن چيزها و كساني است كه در آسمانها و زمين است هستند و يعني مي‌توانند هر طور كه خواست در موجودات تصرف كند و آنها نيز همگي در برابر او تسليم و خاضعند بنابراين مي‌تواند همه را به عالم آخرت بوده و معاد را برپا دارد.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۱۸﴾ لقمان

با بي اعتنايي و تكبر از مردم روي نگردان و با غرور و مستي

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء بيستم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزءبيستم قرآن مجيد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ang="FA">تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۱۶﴾ سجده

از علامات مومنين حقيقي اين است كه در دل شب به پا مي‌خيزند و رو به سوي پروردگار خود مي‌كنند و او را با بيم و اميد مي‌خوانند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم انفاق مي‌كنند و براي ديگران كانوني از خير و بركت هستند.

وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ﴿۲۲﴾ روم

مراد از آيه بودنِ خلقت زمين و آسمانها، آيه بودنِ خلقتي است كه سازگار با زندگي بشر است و نه اصل خلقت آنها. يعني آسمانها و زمين را بگونه‌اي خلق كرده كه هر آنچه را انسان براي بقا و رشد خود لازم دارد در اختيار او مي‌گذارند نكته ديگر اينكه شناسايي انسان نسبت به انسان ديگر يا از طريق چشم است يا بوسيله گوش. خدا براي تشخيص چشم رنگها و صورتهاي مختلف را آفريد و براي تشخيص گوش اختلاف زبانها و لهجه‌ها و گويش ها را آفريد. عالماني كه پيرامون نظام هستي تحقيق مي‌كنند به آياتي برمي‌خورند كه بر وجود خالقي توانا دلالت مي‌كند و ثابت مي‌كند كه در نهايت همه چيز به او ختم مي‌گردد.

مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۳۱﴾ روم

حال كه سرشت انسان توحيدي است پس هر زمان كه از مسير توحيد خارج شديد بايد به سوي او باز گرديد و آنقدر اين كار را تكرار كنيد كه پايه هاي فطرتتان محكم گردد و همواره در جبهه توحيد باقي بمانيد. علاوه بر بازگشت به سوي خدا از مخالفت با اوامر او بپرهيزيد و خصوصا نماز را بپا داريد و از مشركان نباشيد معلوم مي شود نماز در ميان اوامر الهي و شرك در بيبن نواهي الهي بيش از همه اهميت دارد.

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿۳﴾ عنكبوت

اساساً آزمايش يكي از سنتهاي الهي است كه به هيچ وجه درباره كسي استثنا نمي‌شود و همانطور كه شامل امتهاي قبل شد در امتهاي حاضر و آينده نيز جريان خواهد داشت. آيا خدا بداند؟يعني خدا چيزهايي را نمي داند ؟ در جواب دو احتمال وجود دارد:

بوسيله امتحان آثار صدق و كذب در عمل ظاهر گردد

علم ذاتي خدا تحقق عيني و وجود خارجي بيابد

مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۴۱﴾ عنكبوت

خانه عنكبوت سست ترين خانه هاست چون عليرغم نظم و هماهنگي ظاهري نمي‌تواند عنكبوت را از سرما و گرما و خطرات ديگر محفوظ كند و در واقع از آثار خانه فقط اسم آنرا دارد اوليا مشركين نيز چنين هستند و تنها اسمي از ولايت را دارند چون نه مي‌توانند خيري را جلب و شري را دفع كنند و نه مي‌توانند آنها را شفاعت نمايند و خلاصه هيچ امري از امور آنها را تدبير نمي‌كنند عبارت اگر مي دانستيد يعني اگر آنها از سستي تكيه گاههاي خود با خبر بودند بخوبي مي‌فهميدند در سستي مانند خانه عنكبوت هستند البته روي سخن به سوي هر كسي است كه جز خدا سرپرستي را انتخاب مي‌كنند و آنرا مستقل در اثر مي‌بينند لذا شامل ولايت پيامبر با ائمه نمي‌شود چون برگشت ولايت ايشان به دست خداست.

وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾ عنكبوت

لهو هركاريست كه انسان را به خود مشغول سازد و از كارهاي مفيد باز دارد و لعب به معناي كارهايي است كه داراي يك نوع نظم خيالي است براي يك هدف بي فايده است. مي‌فرمايد: زندگي دنيا سرگرمي و بازيست، مردمي جمع مي‌شوند و به اوهامي دل مي‌بندند و بعد از چند روزي پراكنده مي‌شوند و زير خاك پنهان مي‌گردند و سپس همه چيز به دست فراموشي سپرده مي‌شود اما آخرت جايي است كه انسان با كمالات واقعي كه از راه ايمان و عمل صالح بدست مي‌آورد زندگي كند زندگي كه درد و فنا و شقاوت درآن راه ندارد.


 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء نوزدهم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران


نكات تفسيري جزء نوزدهم قرآن مجيد

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

: red;” lang="FA">﴿70﴾ سوره قصص

خداي سبحان كه گفته شد مختار است و همه اختيارات متعلق به اوست يگانه معبودي است كه كه مستحق عبادتست به سه دليل:

1.همه نعمتهايي كه در اين جهان و آن جهان است همه از آن خداست زيرا خالق مطلق تنها اوست پس اگر هر نعمتي بواسطه كمال و جمالش ستايش مي‌شود و در واقع اين ستايش منتهي به خدا مي شود

2.خدا مالك مطلق تمام عالم است و حاكميت تكوين و تشريع در اختيار اوست و يكي از آثار مالكيت خدا اينست كه حكم كند مملوكين و بندگانش كسي را جز او نپرستند

3.رجوع همه شما بسوي اوست تا به حساب و جزاي افراد رسيدگي كند و كسي غير از او محاسبه و جزا دهنده نيست و تنها اوست كه بايد پرستش شود ولاغير.

مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۸۴﴾قصص

خدا در مقابل كار نيك بندگانش با كمال فضل خويش عمل مي كند اما به بندگان بدكارش با كمال عدلش رفتار مي‌كند و بر آنچه مرتكب شده‌اند چيزي اضافه نمي‌كند و همان عمل بدشان كيفر آنهاست كه مجسم مي‌شود و آنها را معذب مي‌سازد. البته منظور آيه از بدكاران كساني است كه زياد معصيت مي كنند و الّا درباره كساني كه هم حسنه دارند و هم سئيه اميد آمرزش است.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء هجدهم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء هجدهم قرآن مجيد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

فرقان

ملك و حكم در روز قيامت از آن خداي رحمان است و بر  همه معلوم مي‌شود كه تمام اسبابي كه مردم آنها را صاحب اثر مي پنداشتند هيچ استقلال و اثري ندارند. گرچه در دنيا نيز ملك و حكومت از آن خداست اما در قيامت همه حقيقت را مي‌دانند به همين جهت كفار كه در دنيا فقط به اسباب مادي تكيه داشتند وقتي بي‌اثر بودن اين اسباب را در قيامت درك مي كنند، روز دشواري پيدا مي‌كنند چون مي‌فهمند هيچ تكيه‌گاه و شفيع و خلاصه هيچ چيزي ندارند.

وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۳۲﴾ شعرا

از خدايي بپرهيزيد كه با نعمتهايي كه خودتان مي‌دانيد مدد مي‌دهد پس بر شما واجب است شكرش را به جا آوريد و نعمتهايش را در جاي مناسب مصرف كنيد؛ نه اينكه با اسراف و استكبار كفران نعمت كنيد زيرا مستوجب عذاب مي‌شويد. مي‌گويد نعمتهايي كه خودتان مي‌دانيد تا بفهماند خودشان هم مي‌دانند اين نعمتها از امداد خداست و احدي غير از خدا در ايجاد آنها و امدادش شركت نداشته است .

وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۵۱﴾ سوره شعرا

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾ شعرا

مسرف كسي است كه از مرز حق تصرف كرده و از حد اعتدال بيرون آمده پس در حقيقت مي‌فرمايد كه از خدا بپرهيزيد و از مسرفان پيروي نكنيد چون اينها از حد اعتدال خارج هستند در نتيجه هرچه انجام مي‌دهند فساد است و كاري براي اصلاح نمي‌كند و معلوم است كسي كه اينچنين باشد از عذاب الهي در امان نيست.

وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸﴾ فرقان

عباد الرحمن آنهايي هستند كه نور خدا سراسر قلب و زندگيشان را روشن ساخته و از ظلمت شرك بدورند آنها اصلاً انساني را كه خدا خونش را حرام كرده و بي گناه است نمي‌كشند مگر در يك حال و آن موقعي است كه كشتن وي حق باشد، مانند قصاص يا حد.آنها دامان عفتشان را هرگز به زنا آلوده نكرده‌اند و هركس اين كار را انجام دهد، يعني مرتكب شرك، قتل ناحق و زنا شود مجازاتش را خواهد ديد.

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۳۱﴾ نور

آنچه براي مردان جايز نيست براي زنان نيز جايز نيست لذا سه دستور به زنان داده مي شود:

چشم هاي خود را فرو گيرند حتي از عورت زنان ديگر

دامان خود را حفظ كنند و خود را بپوشانند

زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند

عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۹۲﴾ مومنون

استدلال جداگانه‌اي بر نفي شركا مي‌كند خود خدا كه آگاه  پنهان و آشكار است شهادت مي‌دهد كه هيچ شريكي براي خود سراغ ندارم پس او برتر است از آنچه  آنها مي‌گويند و براي او شريك قايل مي‌شوند. به احتمال دوم اگر در عالم خداي ديگري باشد و شما از آن آگاه باشيد آيا ممكن است خدايي كه خالق شماست به آن معتقديد و از غيب و شهود جهان اگاه است از آن بي خبر باشد؟

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء هفدهم

01 شهریور 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء هفدهم

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ ﴿۱﴾انبياء

هشداري تكان دهنده به همه مردم مي دهد انسان يك حسابگري فوق العاده در پيش دارد اما بخاطر دلبستگي به دنيا از قيامت غافل مي شود و همين غفلت سبب مي شود تا از حقايق اعراض كنند و از ايات حق رويگردان شوند.

وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿۸۳﴾ انبياء

صبر ايوب در مقابل حوادث ناگواري مثل از دست دادن اموال و اولاد و سلامتي اش خيلي عجيب بود و اين را در دعايش نيز نشان داد و با نهايت ادب فقط گفت : من گرفتارم و تو ارحم الراحميني حتي نمي‌گويد مشكلم را حل نما، زيرا به بزرگي خدا و لطف و مرحمت او آگاه است مردان حق هيچگاه با دگرگون شدن نعمتها افكار و عقايدشان دگرگون نمي‌شود و در همه حال متوجه پروردگارند و از حوادث تلخ مايوس نمي‌شوند بلكه صبر و استقامت مي‌كنند.

لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾ انبيا

لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾انبيا

چهار نعمت بزرگ را كه شامل مومنين مي شود بيان مي كند :

آنها از دوزخ دورند لذا صداي وحشتناك آتش را كه از سوزاندن و پيشروي مي‌خيزد نمي‌شنوند

هر نعمت مادي و معنوي كه بخواهند در دسترس آنهاست و جاودانه از آن متنعم مي‌شوند

وحشت بزرگ روز قيامت كه از هر وحشتي بزرگتر است آنها را غمگين و آزرده نمي‌كند

فرشتگان با بشارت به استقبال ايشان مي‌روند اين بود آن روزي كه وعده داده مي‌شديد

الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳۵﴾حج

مخبتين كساني هستند كه:

وقتي نام خدا برده مي شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مي‌گردد. البته نه به واسطه ترديد در رحمت خدا يا ترس بي مورد از غضب الهي، بلكه به جهت مسئوليتهايي كه احتمالاً در انجام آن كوتاهي كرده‌اند و يا درك مقام عظمت الهي دچار خوف مي شوند.

صابرند و به واسطه مشكلات هيچگاه از طريق حق منحرف نشده و دچار خشم و كفر و يأس و كفران و فرار از مسئوليت نمي‌شوند

نماز را به پا مي‌دارند لذا ارتباط آنها با خالق محكم است

از روزي هاي خدا انفاق مي‌كنند  و در نتيجه پيوندشان با خلق محكم است

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ ﴿۱۱۶﴾ مومنون

مي خواهد معاد را اثبات كند و خدا را از اين كه كار بيهوده اي انجام دهد تنزيه نمايد  بزرگتر و برتر است خدايي كه:

فرمانروايي حقيقي عالم است كه هر حكمي براند چه براي ايجاد و چه براي برگرداندن و چه مرگ و حيات و رزق، حكمش نافذ است.

چون او حق است پس هر حكمي مي‌كند حق محض است و باطل و عبث در او راه ندارد.

معبودي جز او نيست فلذا هيچ خدايي نمي‌تواند حكم او را باطل نمايد

پس مدبر عرش كريم است يعني چون معبودي غير او نيست پس تنها احكام عالم را صادر مي‌كند و نظام هستي را اداره مي‌نمايد

با اين اوصاف آيا ممكن چنين خدايي كار بيهوده انجام دهد؟

وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۵﴾مومنون

كساني كه از حق كراهت دارند همانهايي هستند كه اگر ما به آنان رحم كنيم و گرفتاريشان را برطرف سازيم باز به ما رو نمي‌آورند و با شكر خود نعمت ما را تلافي نمي‌كنند بلكه بر طغيان خود اصرار مي‌كنند يعني رحمت ما اثر تربيتي بر ايشان ندارد.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء شانزدهم

26 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا ﴿۱۰۱﴾ كهف

انسان يا از روي چشم و ديدن آيات الهي به حق مي‌رسد يا از طريق شنيدن حكمت و موعظه و قصص، حقايق را در مي‌يابد اما اين كافران نه چشم داشتند و نه گوش چشم وگوش از كار افتاده هيچ‌گاه متوجه حقايق خدا نمي شود.

وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿۵۱﴾ مريم

مخلص يعني كسي كه خدا او را براي خود خالص قرار داده و غير از خدا كسي در او نصيبي ندارد نه او و نه عمل او و اين مقام بلندترين مقام عبوديت است مسلماً كسي كه به چنين مقامي مي‌رسد از خط انحراف و آلودگي مصون مي‌ماند و شيطان به اعتراف خويش قدرت بر گمراه كردن او ندارد.

فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿۹۷﴾ مريم

ما قرآن را براي تو آسان ساختيم چند تفسير دارد:

قرآن به زبان عربي كه زبان مادري رسول خدا (ص) بود نازل شد تا تلاوت آن آسان باشد

خدا چنان تسلطي به پيامبرش داده بود كه به آساني مي‌توانست در هر موقعيتي از آيات قرآن براي رفع مشكل استفاده كند

با اينكه از نظر محتوا عميق است اما درك آنها سهل و ساده است.

الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿۵﴾ طه

اين عبارت كنايه از  تدبير و احاطه كامل خدا نسبت به جهان هستي و نفوذ فرمان او در سراسر عالم دارد اما چرا از ميان صفات خدا به رحمان اشاره كرد؟ چون آنچه با اين تدبير سازگار است صفت رحمان است كه به معني مبالغه در رحمت است و مي فهماند تدابير و اومر خدا در اداره هستي از رحمتش كه همه  جا را گرفته است سرچشمه مي‌گيرد.

إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾ طه

اگر فرمود كفشهايت را درآور به خاطر احترام آن سرزمين و تقدس اين سرزمين نيز به اين دليل بود كه محل حضور و مناجات به درگاه خداست طبق همين ملاك هر مكان و زماني مانند كعبه، مسجدالحرام، مساجد، ‌اعياد و غيره تقدس مي‌يابند.

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿۱۴﴾ طه

اگر نفرمود الله منم و بجايش گفت يقينا من الله هستم براي اينست كه موسي به مقتضاي حضور خود با مشاهده ذات به وصف ذات آشنا شد نه اينكه به وسيله وصف ذات به ذات آشنا گردد . همانطور كه برادران يوسف وقتي يوسف را شناختند در محضر او گفتند: يقينا تو يوسفي ، نگفتند يوسف تويي . وقتي خدايي جز من وجود ندارد پس مرا عبادت كن عبادتي خالص از هر گونه شرك، اگر پس از عبادت كه شامل نماز هم مي شود ، نماز را مجددا ذكر كرد براي تاكيد اهميت نماز است و اينكه بفهماند نماز بهتر از هر عملي خضوع عبوديت را مجسم مي‌سازد. اگر اين آيه را در كنار آيه 28 رعد و 27 تا 30 فجر بگذاريم مي فهميم نماز خدا را به ياد انسان مي‌آورد و ياد خدا نفس مطمئنه به او مي دهد و آرامش و نفس مطمئنه او را به مقام بندگان خالص مي رساند.

قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿۱۸﴾ طه

اگر موسي در پاسخ پرگويي كرد و به ذكر اوصاف و خواص عصايش پرداخت به دو احتمال است:

موسي در مقام خلوت و راز گفتن دل با محبوب است، با محبوب سخن گفتن شيرين است. لذا نخست جواب مي‌دهد كه اين  عصاي من است و سپس منافع عمومي آن را بيان مي‌دارد .

سوال خدا براي اطلاع يافتن از اسم و حقيقت عصا نبود بلكه به اين منظور بود كه اوصاف و خواص آن ذكر شود لذا موسي در پاسخ به ذكر اوصاف و خواص عصا پرداخت.

خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاء لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿۱۰۱﴾ طه

از روشنترين آيات است كه به بر تجسم اعمال دلالت دارد : انسان در قيامت با عمل خودش معذب است و همواره در ميان اعمالش خواهد ماند چه بد حِملي براي آنان است. حِمل به معني بار ظاهري و يعني گناه يك موجود خارجي و بار ظاهري است كه بر دوش قرار مي گيرد گرچه در دنيا محسوس نيست .

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾ طه

همان كسي كه از ياد خدا اعراض مي‌كند وقتي كور محشور مي‌شود مي‌پرسد چرا كور محشور كردي با اينكه در دنيا چشم داشتم يعني اين كوري همان كوري چشم ظاهر است.

قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴿۱۲۶﴾ طه

اين كوري بخاطر آنست كه در دنيا وقتي آيات ما به تو رسيد آنها را فراموش كردي و مانند كوران از هدايت ما چشم پوشيدي امروز نيز تو فراموش خواهي شد يعني مانند آنچه در دنيا كردي مجازاتت مي‌كنيم و كورت مي‌سازيم.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء پانزدهم

25 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

دهيم بلكه به هر فرد كه خواستيم مي‌دهيم. سپس دوزخ را براي او قرار مي دهيم كه در آن بسوزد در حالي كه مذموم و رانده شده‌ي درگاه خداست يعني آنچه حاكميت دارد تنها اراده خداست و اين هشداري است كه به همه دنيا پرستان، كه خيال نكنند با فروختن آخرت به دنيا به هر چه خواستند مي‌رسند.

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ﴿۲۶﴾ اسرا

مبذر كسي است كه مال را مي‌پاشد و ضايع مي‌كند پس تبذير مخصوص مواردي است كه انسان اموال خود را ريخت و پاش كند بعبارت ديگر تبذير آنست كه مال در غير موردش مصرف شود هر چند كم باشد و اگر به جا مصرف شود تبذير نيست هر چند زياد باشد نهي از تبذير پس از دستور به اداي خويشان و مستمندان و در راه ماندگان آمده چون ممكن است انسان تحت تاثير عواطف فاميلي و نوع دوستي بيش از استحقاق آنها به ايشان انفاق كند.

إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَالشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ﴿۲۷﴾ اسراء

علت تبذير اسراف را بيان مي‌كند: تبذير نكن اگر بكني از برادران شيطان خواهي بود. همو كه كفور بود و نعمتهاي خدادادي را در راه گمراه ساختن بندگان خدا و دعوتشان به نافرماني مصرف كرد، تبذير كنندگان نيز چنين هستند چون نعمتهاي الهي را كفران مي‌كنند و يا به اين جهت است كه در دوزخ قرين شياطين هستند مانند برادراني كه يكسان عمل مي‌كنند و يا به اين جهت است كه در آخرت قرين و هم نشين شياطين هستند.

وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِالْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۳۵﴾ اسراء

اگر مردم به اين دو وظيفه عمل نكنند يعني كم نفروشند و چه با پيمانه چه با وزن كردن و زياد نخرند، اقتصاد و زندگي اجتماعي به رشد استقامت مي‌رسد، زيرا مردم از يك طرف مي‌دانند چه چيزي و به چه مقدار احتياج دارند، لذا سعي مي‌كنند جنس مورد نياز خود را تهيه كنند و از طرف ديگر مي‌دانند كه چقدر امكانات زائد بر نيازشان دارند پس آنرا مي‌فروشند. اگر اين دو جريان ادامه يابد هركس مي‌تواند به آن مقدار كه نياز دارد برسد به اين ترتيب نيازهاي عمومي مردم به درستي رفع مي‌گردد بعلاوه اطمينان و امنيت عمومي حاكم مي‌گردد.

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿۸۲﴾ اسراء

شفا و رحمت همان قرآن است كه براي مومنان شفاست و آنها را از انواع بيماريهاي فكري و اخلاقي پاك مي‌كند و براي آنها رحمت است و پس از آن پاكسازي، شكوفه هاي فضايل انساني را در آنها مي‌روياند. اما براي ظالمين چطور؟ درست بر عكس مومنين زيرا فقط بر خسران و زيان آنها مي‌افزايد آنها بواسطه اصرار بر گناه، روحشان چنان آلوده شده كه فقط متمايل به آلودگي‌هاست و از هر چه بوي حقيققت مي‌دهد، گريزانند لذا در برخورد با قرآن نه تنها هدايت نمي‌شوند بلكه دشمني آنها نيز بيشتر مي‌گردد.

إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾ كهف

قرآن آموزش مي دهد كه همه موجودات و آثار و افعال آنها مُلك خدايند و هيچ استقلالي ندارند انسان خدا شناس نيز بايد در هيچ كاري خود را مستقل نبيند و لحظه اي خود را از خدا بي نياز نداند و بداند كه اگر مالك آن عمل و قادر به انجام آن است بخاطر آنست كه خدا خواسته تا او قادر بر انجام آن باشد بدين ترتيب بايد عزم خود را توام با توكل كند. اما اگر در اثر غفلت فراموش كرد كه ان شاء الله بگويد به محض اينكه به يادش آمد بايد مجدداً پروردگار را به ياد بياورد و قدرت و ملك خود را تسليم او كند و كارهاي خود را مشروط به اذن او سازد و بگويد اميدوارم پروردگارم مرا به امري هدايت كند كه رشدش بيش از ذكر خدا بعد از فراموشي باشد و آن هم ذكر دائمي و بدون فراموشي.

أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا ﴿۵۱﴾ كهف

به دو علت شيطان و دار و دسته اش لياقت ولايت و پيروي و پرستش را ندارند :

ولي و سرپرست و بايد احاطه علمي به زير دستانش داشته باشد اما ابليس و ذريه اش كه از مبدا خلقت آسمانها و حتي از خلقت خودشان نيز بي اطلاعند چگونه مي توانند ولي باشند ؟

سنت خدا اين است كه مجموعه خلقت را بر اساس هدايت عمومي به كمال برساند در حالي كه شيطان كارش عكس اين است و برنامه او اضلال و افساد است . پس او چگونه مي‌تواند ولي انسانها قرار گيرد در حالي كه در جهت مخالف نظام هستي حركت مي‌كند و بدين دليل مي‌فرمايد: هرگز گمراهان را به دستياري خود نگرفتم تا امور بندگانم را تدبير كنند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء چهاردهم

23 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

/span>

وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ﴿۱۳﴾ نحل

چون مجموعه گياهان و حيوانات يك امر واحد هستند لذا فرموده در آنها نشانه اي است و نه نشانه هايي. اما  تفاوت تفكر تعقل و تذكر در چيست؟ در تفكر براي رسيدن به نتيجه فقط مقدمات ساده احتياج است در حالي كه در تعقل مقدمات علمي لازمست و در تذكر نياز به مقدمات فلسفي و كلي نيز وجود دارد .

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۳۲﴾ نحل

متقين كساني هستند كه ملائك در حالي آنها را قبض روح مي‌كنند كه پاك و از هر ظلم و آلودگي به دور هستند فرشتگان به ايشان مي‌گويند سلامت و امنيت و آرامش كامل براي شما باد و به پاداش آنچه كرديد به بهشت درآييد.

وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ ﴿۶۵﴾ نحل

براي كسي كه قابليت پذيرش حق را داشته باشد فرستادن باران و زنده كردن زمين و رشد و نمو گياهانش بعد از آنكه مرده بود دليلي است بر مساله رستاخيز و مي‌فهمد كسي كه به اين وسيله زمين مرده را زنده مي‌كند مي‌تواند مردگان را زنده كند با آنكه باران از ابرها مي‌بارد ولي قرآن اين آموزش را به مومنين مي‌دهد كه براي شناخت و تحليل دقيق پديده ها نبايد در نظام طبيعي و مادي بمانند بلكه بايد نگاه ها به پشت پديده ها منتقل شده و خداي متعال را مشاهده كنند.

وأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۹۱﴾ نحل

وقتي با خدا عهدي مي‌بنديد كه مثلاً اين كار را بكنيد يا نكنيد به آن وفادار باشيد و آنرا نشكنيد همينطور سوگندهايتان را بعد از تاكيد نقض نكنيد چون خدا را ضامن خود گرفته‌ايد گرچه شكستن عهد و سوگند هر دو زشت است و به معناي جدا شدن از خداست.

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ ﴿۱۱۶﴾ نحل

چيزي از حلال و حرام را داخل در دين خدا نكنيد و چيزي كه توسط وحي نيامده را در جامعه باب نكنيد چه اين كار افترا به خداست هر چند كه باب كننده اش انرا به خدا نسبت ندهد تنها دين خداست كه بايد در جامعه عملي شود چون حق قانونگذاري فقط براي اوست و هر چه غير از آن رواج يابد حكم دورغ بستن به به خدا را دارد حتي اگر فرد آنرا به خدا نسبت ندهد و يا به زبان انكار نمايد افرادي كه به خدا دروغ و افترا مي بندند هيچگاه رستگار نمي شوند.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء سيزدهم

23 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء سيزدهم قرآن مجيد

وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ﴿۲۵﴾

رعد اشاره دارد به 3 صفت از صفات غير مومنين: عهد الهي را پس از محكم كردن مي‌شكنند و 2. پيوندهايي را كه خدا به برقراري آنها امر كرده قطع مي‌كنند و3. در روي زمين فساد مي‌نمايند. از مقابله اين صفات با صفات مومنين بدست مي‌آيد كه اعمال صالحي مانند انفاق و نماز و صبر باعث اصلاح زمين و آباداني آن مي شود، آباداني كه به سعادت نوع انسان و رشد مجتمع بشري منتهي مي‌گردد.

يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ﴿۴۸﴾

ابراهيم مجازات خدا در روزي است كه اين زمين به زمين ديگري و آسمانها به آسمان ديگري مبدل مي‌شوند و انسان در عالم جديدي گام مي‌نهد كه شباهتي به نظام دنيوي ندارد آنها در نزد خداي واحد قهار يعني خدايي كه بر همه چيز مسلط و سيطره دارد ظاهر مي‌گردند. انتقام خدا را به روز قيامت اختصاص داد با اينكه خدا داراي انتقام است، براي اينكه در آن روز عالي ترين جلوه انتقام الهي ظاهر مي شود.

لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۵۱﴾

ابراهيم انتقام خدا را در آخرت معنا مي كند: پاداش و كيفرها همان اعمال نيك و بد اوست يعني تجسم اعمال هر كس جزاي او مي شود لذا فرمود: خدا سريع الحساب است چون خود اعمال به سراغ انسان مي آيند آيا هيچ حسابرسي از اين سريعتر خواهد بود؟

الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ ﴿۲۰﴾

رعد كساني كه حق در دلشان جاي گرفت و بصيرت و تذكر يافتند بر وفاي عهد خود پايدارند. منظور آن عهدي است كه به زبان فطرت خود با پروردگار بستند تا او را يگانه بدانند و فقط او را عبادت نمايند. چون آدمي بر فطرت توحيدي خلق شده و اين عهدي است كه انسان در فطرت خود با خدا بسته است. عهد و ميثاقي هم كه توسط انبيا گرفته مي شود تا به احكام الهي عمل كنند شامل عهد فطري مي شود.

اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقَدِرُ وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ ﴿۲۶﴾

رعد رزق و روزي بدست خداست پس بهشت را روزي افرادي مي كند كه اعتقاد حق و اعمال صالح دارند و جهنم را روزي كسي مي‌كند كه اعتقاد باطل داشته و اهل فساد باشد. بعلاوه مردم گمان نكنند كه با فساد و قطع پيوندها و شكستن عهد الهي مي‌توانند درآمد و روزي بيشتر كسب كنند، زيرا اين خداست كه روزيها را طبق مشيتش تقسيم مي‌كند. در حالي كه رزق حقيقي همانا رزق آخرت است اما غير مومنين به زندگي دنيا و لذتهاي آن دل بسته‌اند و از زندگي آخرت غافل شده‌اند با اينكه زندگي دنيا در برابر حيات آخرت وسيله و متاعي ناچيز بيش نيست.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء دوازده قرآن

23 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۴﴾ هود

علت ترس از روز بزرگ را بيان مي كند اگر از عبادت خدا روي برگردانيد بدانيد كه بازگشتتان به سوي خداست و به حسابتان رسيدگي خواهد كرد فكر نكنيد كه خدا از زنده كردن شما عاجز است و رجوع شما غير ممكن است چون خدا بر همه چيز قادر و تواناست.

وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُوسٌ كَفُورٌ ﴿۹﴾ هود

اگر به انسان تربيت نشده از رحتمان بچشانيم و آنگاه آنرا باز پس گيريم به حدي مايوس و ناميد مي‌گردد كه فكر مي‌كند باز اين امكان هست كه نعمات به سويش باز گردانده شود. لذا به كفران و ناسپاسي بسيار بر مي خيزد و حرفهايي مانند اينكه خدا ما را فراموش كرده مي زند در اين آيه به جاي نعمت، رحمت آمده كه بفماند خدا اگر به انسان نعمتي مي هد به خاطر رحمتش است نه آنكه انسانها استحقاق آن را داشته باشند.

إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۱۱﴾ هود

اگر انسانهاي تربيت نشده كوته بين وكوته نظر هستند و به هنگام سختي دچار نوميدي و ناشكري مي شوند و موقع نعمت دچار شادي و فخر فروشي مي‌گردند، انسان‌هاي تربيت شده جور ديگر عمل مي‌كنند آنان موقع بلا و سختي صبر مي‌كنند و بي تابي موجب نمي‌شود كه نوميد و ناسپاس شوند و به هنگام گشايش خدا را سپاس مي‌گويند و با انجام عمل صالح نعمت الهي را در جايي كه سبب رضايت خداست مصرف مي‌كنند اينها افراد بزرگي هستند كه هم سختيها و هم گشايش را در خود هضم مي‌كنند و از ياد خدا غافل نمي‌شوند لذا خدا نيز آنها را فراموش نمي‌كند و مي آمرزد يعني خصلتهاي بد را از وجود آنها پاك مي‌كند و به جايش خصلت پسنديده مي‌گذارد بعلاوه پاداش بزرگي نيز خواهند داشت.

مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ ﴿۱۵﴾ هود

سنت الهي اين است كه نتيجه اعمال آدمي هيچوقت از بين نرود حال اگر اعمال براي حيات دنيوي باشد به همان نتيجه مي رسد و اگر عمل براي حيات اخروي باشد به همان نتيجه خواهد رسيد. مهم آن است كه خدا نتايج و آثار اعمال را بر اساس نظام اسباب به طور كامل مي دهد نه آنكه حتماً آرزو و هدف اشخاص را كاملاً محقق سازد. زيرا براي محقق شدن هدف و اسباب و عوامل مختلفي در كار است كه اگر همه آنها فراهم شود هدف به دست مي آيد.

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۶﴾ هود

كساني كه فقط اهداف مادي را دنبال مي‌كنند تنها به نتيجه اعمالشان در دنيا مي‌رسند اما در آخرت بهره‌اي جز آتش ندارند و تمام آنچه را در دنيا با دقت و محكمي انجام داده‌اند بي اثر شده و اعمالشان بي پاداش و باطل است چون نيت اخروي نداشتند .

يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ ﴿۱۰۵﴾ هود

سراي آخرت جاي پاداش است و نه عمل . لذا خبري از اختيار انسان و سخن گفتن به اراده خويش نيست بلكه همه چيز به اذن خداست.

وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ ﴿۱۱۴﴾ هود

تاكيد بر نماز مي‌كند زيرا حسنات، سئيات را از ميان مي برند اعمالي كه از انگيزه الهي سرچشمه مي‌گيرد به روح آدمي لطافتي مي بخشد كه آثار گناه را از بين مي برد و تاريكي هاي ناشي از آن را به روشنايي مبدل مي‌كند اگر نماز با تمام شرايطش انجام شود انسان را در عالمي از روحانيت فرو مي برد كه تمام آلودگيها را پاك مي كند اين حقيقت براي كساني كه به ياد خدا هستند مايه‌ي توبه و تذكر است.

وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۱۵﴾ هود

نماز همراه با صبر براي انسان امكاني را فراهم مي‌آورد كه بتواند بر تمام مصائب و ناملايمات غلبه پيدا كند زيرا صبر انسان را از هيجان و هر عكس العمل شتابزده باز مي‌دارد و نماز انسان را متوجه خدا كرده به او اطمينان و قوت قلب مي‌دهد، لذا ناملايمات فراموش مي‌شوند و به اين ترتيب حاصل نماز و صبر تصميم درست و نيكوكاري است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء يازده قرآن

22 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء يازدهم قرآن

وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۰۲﴾توبه البته آنهايي كه به گناهان خود اعتراف دارند و اعمالشان آميزه اي از نيك و بد است نبايد از رحمت خدا مايوس باشند چون اميد مي‌رود كه خدا توبه آنها را بپذيرد زيرا خدا غفور و رحيم است.

أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۰۴﴾ توبه صدقه خاصيت توبه را دارد و هر دو پاك كننده‌اند بعلاوه اين خداست كه صدقه را مي‌گيرد و نيازمندان در حقيقت نمايندگان پروردگارند و اين همه‌ي مردم را تحريك مي‌كند كه با شور بيشتري صدقه بدهند و هم تشويق مي‌كند كه در پرداخت آن نهايت ادب را و احترام را به كار برند.

وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۱۵﴾ توبه خدا مومنين را تهديد مي‌كند اگر از كارهايي كه خدا بيان نموده نپرهيزند آنها را پس از هدايت گمراهشان خواهد كرد زيرا خدا بر هر چيزي داناست.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۱۹﴾ توبه با صادقان باشيد يعني ايشان را در گفتار و كردارشان پيروي كنيد. منظور از صادقان كساني هستند كه عملشان مطابق اعتقادشان و اعتقادشان مطابق حق است و بين رفتار و ايمان آنها به خدا هيچ ناسازگاري نيست. طبق رويات مراد از صادقان معصومين هستند زيرا فقط آنها شايستگي دارند كه انسان را از خطا و انحراف بازدارند.

إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿۷﴾ يونس كساني كه منكر معاد هستند الزاماً به دنيا راضي شده و به آن اتكا مي‌كنند و فقط در طلب آن بر مي‌آيند لزومي ندارد كه افراد با زبانشان معاد را انكار كنند بلكه همين كه به دنيا چسبيده‌اند نشان مي‌دهد كه آخرت را منكرند. اينها كساني هستند كه از آيات خدا غافلند و از ياد او روي برمي‌گردانند يعني فراموشي آخرت و غفلت از ياد خدا هميشه توام با هم هستند. از اين رو شرط اصلاح جوامع و افراد موكول به تقويت ايمان انها به معاد و مبدا مي باشد.

وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۲﴾ يونس وقتي به انسان آسيبي برسد پيوسته ما را مي‌خواند تا آنرا برطرف كند اما وقتي آسيبش رفع مي شود چنان ما را فراموش مي كند كه گويي اصلاً ما را براي دفع رنجش نخوانده است علت اينكه پس از ياد خدا مجددا غفلت مي كنند اينست كه اسرافكاران اعمال زشتشان زينت داده شده لذا اين كارها همچنان جذبشان مي‌كند و از خدا غافل مي شوند.

قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿۶۲﴾ يونس آگاه باشيد اوليا خدا كساني هستند كه بين آنان و خدا حجابي نيست و به اين يقين رسيده‌اند كه علم و قدرت و مال و هر كمالي از آن خداست. لذا براي خود هيچ ملك وحقي نمي پذيرند به همين علت هيچوقت نمي‌ترسند كه در آينده آنچه را كه دارند از دست بدهند يا غمگين باشند كه چرا چيزي را در گذشته از دست داده اند چون ترس و غم در صورتي است كه انسان اولاد و مال و مقام و.. را از خود بداند.

ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَآئِمٌ وَحَصِيدٌ ﴿۱۰۰﴾ يونس قانون الهي اين است كه انسانها فقط با اجازه خدا مي توانند ايمان بياورند اما خدا بي حساب اجازه نمي‌دهد آنهايي كه عاقل نيستند لياقت آنرا ندارند كه اذان الهي را بدست بياورند و بلكه براي اينها پليدي و گمراهي بيشتر است پس آنها كه عقل خود را بكار اندازند خدا توفيق ايمان آوردن را به آنها مي دهد .

وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ ﴿۱۰۱﴾ يونس يكي از راههاي كسب ايمان مطالعه جهان آفرينش است. هر يك از مخلوقات آيه‌اي از آيات خداوندند كه مردم را به ايمان فرا مي‌خوانند با اين همه باز جاي تعجب نيست كه گروهي ايمان نياورند زيرا آيات و نشانه هاي و انذارها و اخطارها تنها به درد كسي مي‌خورد كه آمادگي پذيرش حق را دارد اما آنهايي كه تصميم گرفته‌اند هرگز ايمان نياوردند اين امور هيچ اثري بر آنها ندارد.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء ده قرآن

22 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزه دهم قرآن

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ ﴿۴۵﴾ انفال دو دستور مهم جنگي را به مومنين مي دهد: هنگامي كه با دشمن روبه رو مي شويد ثابت قدم باشيد يعني ترس شما را فرا نگيرد و آنجايي كه عجله شايسته نيست، شتاب ننماييد. خدا را فراوان ياد كنيد كه ثبات قدم را بيشتر و هوسها را دور مي كند.

وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۴۰﴾ انفال مولي كسي است كه امور انسان را تدبير مي‌كند و چون تدبير صحيح محتاج علم و حكمت و قدرت ورحمت است، پس خدا بهترين مولي است لذا پيروزي براي شما و شكست براي دشمنان است.

وَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَمَا هُم مِّنكُمْ وَلَكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ ﴿۵۶﴾توبه . منافقين يك تفاوت عمده با مومنين دارند لذا نمي‌توانند جزء آنها باشند. اگر مومنين واقعي در سايه خداترسي و ايمان به خدا داراي آرامش و شهامت هستند، منافق چون تكيه گاه خود را گم كرده و ترسي از خدا ندارد در همه حال و از همه چيز مي ترسد.

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۷۱﴾ توبه به صفات مومنين اشاره مي‌كند كه درست مقابل صفات منافقين است: ايشان ولي و ياور يكديگرند به همين دليل هر كدام ديگري را امر بمعروف و نهي از منكر مي‌كنند و نماز را به پا داشته و زكات مي‌هند. اگر منافقين فاسق بودند و خارج از فرمان خدا رفتار مي‌كردند مومنان اطاعت خدا و پيامبرش را مي‌كنند و خدا نيز آنها را فراموش نكرده و مورد رحمتش قرار مي‌دهد چون خدا عزيز است و مي‌تواند رحمتش را شامل حال همه بكند و چون حكيم است پس همان كاري را كه بايد بكند، مي‌كند لذا آنها مشمول رحمت خدا مي‌شوند.

يَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤْمِنِينَ ﴿۶۲﴾ توبه از نشانه هاي منافقان آنست كه براي پوشاندن چهره خود بسياري از خلافهاي خود را با توسل به سوگندهاي دروغين انكار مي‌كنند تا مردم را فريب داده و راضيشان سازند، در حالي كه شايسته تر اين است كه اگر ايمان دارند خدا و رسولش را راضي سازند و در مقام سرپيچي از فرمان خدا و رسولش برنيايند ولي آنها با اعمالشان خدا و پيامبر را بشدت ناراضي مي كنند.

فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ ﴿۵۵﴾ توبه پس كثرت اموال و اولاد منافقيت باعث سعادتشان نمي گردد بلكه خدا اين نعمتها را به ايشان داده تا به اين وسيله آنها را در زندگي دنيا عذاب كند و جان آنان را در حال كفر بگيرد زيرا كسي كه به دنيا مشغول شد از خدا دورتر و به عذاب روحي نزديكتر مي شود.

ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۲۷﴾ توبه خدا به طور احتمالي و نه قطعي به مومنين و كفار وعده آمرزش مي‌دهد تا هم فضيلت خوف از دلشان بيرون نرود و هم صفت اميد از دلشان زايل نگردد و همواره بين دو صفت خوف و رجا بمانند تا آماده تربيت صحيح باشند. اما اينكه توبه شامل مومنين است براي اينست كه آنها به غير خدا تكيه كردند و با فراركردن از ميدان مرتكب معصيت شدند و اگر شامل كفار مي شود براي اينست كه آنها مرتكب خطاي كفر شدند .

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء نه قرآن

19 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء نهم قرآن

أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹۹﴾ اعراف وقتي خدا تمام مشركان را با نقشه هاي قاطع دچار بلاهاي ناگهاني مي‌كند پس شايسته نيست كسي خود را از مكر الهي در امان ببيند همانطور كه انبياء نيز هيچگاه خود را از مكر الهي در امان نمي‌ديدند. لذا همواره مراقب اعمال خويش و ترسناك از كوتاهي در انجام وظايفشان بودند. فقط زيانكاران هستند كه عذاب الهي را فراموش كرده و خود را در نهايت امنيت مي بينند يعني ايمن دانستن خود از مكر خدا، در حقيقت مكر الهي است كه به دنبالش عذاب و زيانكاري است.

إِنَّ هَؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۹﴾ اعراف غرض از عبادت اين است كه انسان به سعادت و خيرحقيقي و هميشگي هدايت شود اما بت پرستي و سرانجام بت پرستان نابودي است و همه اعمالشان باطل است.

قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۵۸﴾ اعراف وقتي حكومت مطلقه از آن خداست و نظام حيات و مرگ به فرمان اوست پس تنها او مي تواند هر حكمي را صادر كند. از جمله اينكه رسولي را بسوي مردم گسيل دارد و آنها را به حيات طيب زنده كند پس به فرستاده او ايمان آوريد همان پيامبر درس ناخوانده‌اي كه ايمان به خدا و كلمات او دارد و از او پيروي كنيد تا هدايت يابيد.

سَاء مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ ﴿۱۷۷﴾ اعراف هر كس آيات ما را تكذيب كند فقط در حق خويش ظلم مي‌كند چون سرمايه‌هاي معنوي خود را سبب سربلندي اش در دو دنيا مي‌شد به بهاي ناچيزي فروخت. يعني مواهب ابدي آخرت را با مواهب زودگذر دنيوي عوض كرد اين معامله چه بد معامله اي است.

مَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۷۸﴾ اعراف هدايت، وقتي حقيقتاً هدايت است و آثار هدايت بر آن مترتب است، كه از جانب خدا باشد و همينطور است گمراهي واقعي؛ البته اين انسانها هستند كه با اعمال نيك و بد، خود را شايسته هدايت و اضلال الهي مي‌كنند و خدا نيز متناسب با اعمالشان زمينه هدايت و پيروزي يا گمراهي و شكستشان را فراهم مي آورد.

وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ ﴿۲۰۵﴾ اعراف ذكر پروردگار را دو قسم كرده يكي در دل و يكي به زبان آهسته و به هر دو امر كرده اما اگر امر به ذكر به صداي بلند نكرده و بلكه از آن اعراض نموده به خاطر اين ست كه چنين ذكري با ادب عبوديت منافات دارد زيرا خداوند نه دور است و نه غائب. انسان بايد به ساعت و دقيقه به ياد پروردگارش باشد و اگر احياناً غفلتي دست داد بايد مجدداً مبادرت به ذكر كند و نگذارد غفلت در دلش استوار گردد.

لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸﴾ انفال هدف اصلي از درگيري مسلمانان با لشگر دشمن اين است كه خدا مي‌خواهد توحيد و عدالت تثبيت شود و شرك و كفر و ظلم ابطال گردد و هر چند كفار نخواسته باشند و بلكه كراهت داشته باشند.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾ انفال از نظر قرآن اگر انسان در مسير حق قرار نگيرد مرده است و اگر اعضا و جوارحش در خدمت حق نباشد همانند آنست كه آنها را ندارد و بديهي است كه انسان منهاي تعقل و قدرت بينايي يا شنوايي جنبنده اي بيش نيست و اين يك ترسيم واقعي است.

يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۲۹﴾ انفال بكاربستن دستورات حيات بخش اسلام جز در سايه تقوي امكانپذير نيست لذا آيه به اهميت تقوا و چهار نتيجه‌اي كه از عمل صالح براي پرهيزكاران پيش مي آيد اشاره مي‌كند: براي شما روشن بيني خاصي قرار مي‌دهد تا بتوانيد حق را از باطل تميز دهيد و بتوانيد راه سعادت را از راه شقاوت بشناسيد با پرهيز از گناه و كنترل هوسها و تعصبات نيروي عقل آزاد مي‌گردد و امكان درك حقايق فراهم مي‌گردد بعلاوه با هر نزديكي به خدا سهم بيشتري از علم و حكمت الهي نصيب انسان مي شود و انسان راحت تر چهره حقيقت را مي بيند آثار رواني گناهان شما را پاك مي‌كند شما را مشمول آمرزش خود و رهايي از مجازات قرار مي دهد پاداشهاي فراوان را براي شما مقرر مي دارد چون فضل و بخشش خدا عظيم است.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز نهم ماه مبارك رمضان

19 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز نهم ماه مبارك رمضان

در سالروز شهادت حضرت خديجه(سلام الله) هستيم اين روز را تسليت عرض مي كنم. ايشان نه تنها اولين زني بودند كه به اسلام گرويدند بلكه اولين انساني بودند كه اسلام آوردند. عشق پيامبر و حضرت خديجه آنقدر زياد بود كه حتي با اين وجود كه ايشان به مدت 4 سال صاحب فرزند نشدند اما هيچ يك از اهالي مكه و حتي بستگان ايشان به خود جرات ندادند كه به پيامبر پيشنهاد ازدواج دهند.

عشق آن دو آنقدر عميق بود كه گاهي حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) در غار حراء معتكف مي شدند به مدت يك ماه يا حتي چهل روز، حضرت خديجه(سلام الله عليها) انتظار ايشان را مي كشيدند.

آيت الله مكارم شيرازي در رابطه با عشق، عشق زليخا به حضرت يوسف را مثال مي زنند كه آيا ما حجت خدا را مي خواهيم براي تعالي خودمان يا تعالي دين. زليخا يوسف را براي خود مي خواست و چون يوسف براي او نبود در بندش انداخت، تهمت زد و… .

ما ادعاي عشق خدا و محبت خدا را داريم ولي طاقت زحمت كشيدن براي خدا را نداريم. من عاشق صاحب الزمان هستم كه وقتي ايشان آمدند درمحضر ايشان نماز بخوانم، ولي مگر عبادت در غيبت ارزشش هفتاد برابر بيشتر از حضور نيست، مي خواهم در محضر ايشان نماز بخوانم حالا مي خوانم.

عرفا سه نوع انتظار را مطرح مي كنند:

1.انتظار و دلتنگي يعني به ياد معشوق بودن. از افضل عبادات انتظار فرج است.

2. وقتي دلتنگي و ياد بالا مي رود سراغ گرفتن است. اگر شر در كارها باشد امام نظر نمي كنند بنابراين انسان منتظر مشتاق خير مي شود. به سمت خير رفتن سراغ گرفتن از امام است.

3.غيبت عين شهود مي شود و به مرتبه اي مي رسد كه گويا دائم در محضر امام است.

امام سجاد(عليه السلام) مي فرمايند: اهل آخرالزمان افضل كل زمانها هستند با سه چيز: تفكر، تعقل و فهم. جايگاه اينها درون انسان است در جاني است كه از خطا پاك شود.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: وقتي خدا اراده كند به بنده اش خير كثير بدهد به او فهم دين و الهام يقين مي دهد. براي اينكه نصيب اين خير را داشته باشيم چه كنيم؟ خانه دل را از غير خالي كنيم صاحبخانه خود وارد مي شود.

ما بايد ايمان و اعتقاد به معاد و مجاهده در عمل و تلاش داشته باشيم اگر اينها را نداشته باشيم پس سه مشكل وجود دارد: 1. نفس،‌2. خوي، 3. دل.

سه چيز باعت تهذيب در نفس مي شود:

1. شكايت را به مدح برگردانيم. نفس شاكي نفسي است كه زود به زود خسته مي شود.

2. گزاف را به هشياري تبديل كنيم. بايد نفس را از لاابالي گري خارج كرد و هشيار كرد.

3. غفلت را به بيداري تبديل كنيم.

سه چيز بايد در خوي تهذيب شود:

1. از ناله كردن بپرهيز و صبوري كن.امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: از دو چيز برحذر باشد ضجر وكسالت.

2. بخل را به بذل تبديل كن.

3. مكافات را به عفو تبديل كن. حضرت علي(عليه السلام) مي فرمايند: هر كه در اطراف توست ازدو حال خارج نيست يا مسلمان است يا در خلقت هم طبيعت توست پس از همه درگذر.

سه چيز بايد در دل تهذيب شود:

1. از هلاك امن به حيات ترس برس. خيالات امنيت ما را هلاك كرده و ديگر نگران باطل نيستيم.

2. از بين بردن شومي نا اميدي به بركتِ آمدن اميد. امام خميني(ره) فرمودند: شيطان دو كار مي كند گناهانمان را در نظرمان كوچك جلوه مي دهد و كار خيري را كه انجام داده ايم در نظرمان بزرگ جلوه مي دهد علاج اين حربه شيطان اين است كه هر روز كه بلند مي شويم، از خدا بخواهيم كه يك روز بندگي كنيم.

3. از محنت پراكندگي دل به آزادي برس. امام سجاد عليه السلام در دعاي وداع فرصت هايي را كه خدا در ماه رمضان فراهم مي كند برمي شمارد.

خداوند در قرآن سوره فرقان آيه 71 مي فرمايد: وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد در حقيقت به سوى خدا بازمى‏گردد.

پيامبر فرمودند: توبه چهار علامت دارد: 1. براي خدا از عملش نصيحت مي كند(توبه نصوح) 2. ترك باطل مي كند 3.همراه حق مي شود 3. حريص به خير مي گردد .

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء هشت قرآن

18 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري جزء هشتم قرآن مجيد

وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾ انعام ما از تبليغات و تلقينات شياطين جلوگيري نمي‌كنيم تا افرادي كه به روز آخرت ايمان ندارند به سخنان شياطين گوش فرا دهند و دلهايشان به آنان مايل گردد و به اين ترتيب به برنامه‌هاي شياطين راضي شده و و آنچه از كارهاي زشت است بكنند تا به منتهاي درجه شقاوت كه استعداد آنرا دارند برسند. يعني همانطور كه خدا اهل سعادت را در راه رسيدن به هدف ياري مي‌كند اهل شقاوت را نيز در رسيدن به كمال شقاوت ياري مي دهد.

ادامه »

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روزهشتم ماه مبارك رمضان

18 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز هشتم ماه مبارك رمضان
معضلي كه در آخر زمان بسيار ديده مي شود ظلالت است، در اين زمان با وجود اينكه مي دانيم عملي گناه است انجام مي دهيم و توان مقاومت در برابر گناه را نداريم. نمي دانيم، نمي توانم و چه كنم ظلالت مي آورد. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) از خدا درخواست مي كند مقيم مصيبت دين نباشد.
وقتي انسان ضربه اي خورد و مصيبت به او وارد شد، اعتقاد به توحيد موجب نجاتش مي شود.
موحد در هر شرايطي و در برابر هر غم و مصيبتي مي گويد: وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ ؛بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست ‏خارج ساز(اسرا،81).
مومن عافيت طلب است و براي رسيدن به عافيت بايد به خدا نزديك شود و به درجه قرب برسد. اولين قدم هاي نزديك شدن به خدا نزديك شدن به صفات الهي است، مسير رسيدن به قرب بندگي است.
ولي مي بينيم به جاي خدا ديدن خودبين سپس خودخواه، خودپسند و بعد خودفروش شده ايم يعني همه جا خود را مي بينيم. وقتي انسان به اين حالت رسيد به غير از اينكه حجابي دارد كه نمي تواند خدا را ببيند؛
براي ديگران حجابي مي شود كه آنها هم نتوانند خدا را ببينند.
ولي با الله اكبر مي توان نفس را درست كرد. امام خميني(ره) مي فرمايند: با در نظر گرفتن دو مسئله بالا  توحيد در تو تقويت مي شود كه بداني: 1. عزت از خداست ؛ 2. قوت هم از خداست و براي تقويت اين دو اگر اعتقاد توحيدي داشته باشي عزت بالا مي رود، اگر اعتقاد به معاد داشته باشي قوت بالا مي رود.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء هفت قرآن

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء هفتم

وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾ مائده نه تنها حلال خدا را نبايد حرام كرد بلكه مجاز هستيد از نعمتهاي حلال و پاكيزه‌اي كه خدا به شما روزي داده بهره برداري كنيد به شرطي كه از مخالفت با خدايي كه به او ايمان داريد پرهيز نموده و اعتدال را رعايت كنيد.

لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۸۹﴾ مائده سوگندها دو قسم است يكي آنها كه لغو است يعني از روي اراده نيست و يا در حال هيجان با غضب طبق عادت بيان مي‌شود و حتي قسم هايي كه محتوايش كارهاي نامشروع يا مكروه است يا براساس اطلاعات غلط مي‌باشد، شكستن اينها كفاره ندارد. اما قسم هايي كه ارادي و محتوايش مباح است اگر عمل نشود كفاره دارد. براي آنكه تصور نشود مي‌توان سوگندها را شكست و به طور مرتب كفاره داد مي‌فرمايد سوگندهاي خود را حفظ كنيد چون شكستن آن حرام است، مراد از شكرگزاري عمل كردن به اين دستورات است.

لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۲۰﴾ مائده خدا بر سراسر هستي حكومت و مالكيت دارد و قادر است هر تصرفي را در ملك خود بكند و به هر نحو كه مصلحت ديد امور بندگانش را تدبير كند و در آخرت هم آنچه لازم است به آنها بدهد و خشنودشان گرداند پس فقط چنين كسي شايسته پرستش است.

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾ انعام ترس از آينده و اندوه نسبت به گذشته منشاء تمام اختلالات رواني است اما كسي كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد از اين اختلافات بركنار مي‌ماند.

وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾ انعام كساني كه فاسقند و از مسير عبوديت خدا خارج شده‌اند و تسليم حقايق اسلام نمي‌شوند همواره دچار عذابند . حالا مشركين بايد فكر كنند و ببينند از كدام طايفه هستند از طايفه مومنين يا فاسقين.

وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ ﴿۵۳﴾ انعام به ثروتمندان هشدار مي دهد كه خدا با نعمتها امتيازات ظاهري و فاصله‌اي كه بين طبقات مردم است فقرا را با اغنيا آزمايش كند و بردن از آداب اشرافي و پيوستن به فقراي مومن آزمايش براي آنها بود كه البته در آن مردود شدند در واقع شكرگذاران نعمتهاي خدا همان افراد مومن فقير هستند و نه كفار و اشراف و اين بر خدا كه عالم بر همه چيز است پوشيده نيست.

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾ انعام مراقبان هم حساب اعمال شما را دقيقاً نگه مي‌دارند و هم مامورند شما را از گزند حوادث حفظ كنند تا اينكه اجلتان فرا رسد در اين هنگام فرستادگان ما كه مامور قبض ارواحند، روح شما را مي‌گيرند بدون اينكه لحظه‌اي تاخير يا تعجيل كنند همانطور كه فرشتگان مراقب در نگهداري حساب اعمال مرتكب كوچكترين كوتاهي نمي شوند .

وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۲﴾ انعام به مصداق ديگري از هدايت الهي اشاره مي كند با اينكه در تقوا همه عبادات نهفته است اما به خاطر عنايت ويژه خدا به نماز، جداگانه از آن نام مي برد. در آخر علت تسليم شدن و پذيرش فرامين الهي را ذكر مي‌كند چون همه به سوي او بازگشت كرده و حساب جزاي شما به دست اوست.

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۹۷﴾ انعام به يكي ديگر از نشانه‌هاي تدبير پروردگار اشاره مي‌كند معلوم مي‌شود غايت و نتيجه خلقت و به گردش درآوردن ستارگان تامين مصالح و سعادت زندگي دنيوي انسان است. از طريق اهل بيت آمده كه نجوم، هاديان راه سعادت يعني امامان مي باشند تا بواسطه آنها، مردم گرفتار در تاريكي‌هاي زندگي از گمراهي نجات يابند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روزهفتم ماه مبارك رمضان

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز هفتم ماه مبارك رمضان

خداوند در سوره اسراء آيه 84 مي فرمايد: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ،يعني بگو هر كس بر حسب ساختار خود عمل مي كند. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايد: آن حال دروني شخصيت انساني است كه انسان را سمت عمل مي برد.
ما گناه را مي دانيم چيست و انجام مي دهيم، بنابراين دل ما سالم نيست و مسموم است.
حضرت علي (ع) مي فرمايند: اگر مي خواهيد از گناه خلاص شويد به دنبال حسن خلق برويد، حسن خلق در سه چيز است: 1. اجتناب از محارم، 2. طلب رزق حلال، 3. توسعه دادن براي خانواده.
اگر مي خواهيد از رحمت خاص خدا بهره مند شويد به خلق خدا نيكي كنيد و عائله و خانواده نزديكترين خلق خدا هستند.
انسان دو منزلگاه دارد: يكي منزلگاه گذرا و ديگري دار آخرت.
آقاي فاطمي نيا مي فرمايند: از مقدمات تعالي اخلاق، تواضع است.
ريشه بلاهاي دنيايي سوء خلق است.
امام صادق(ع) فرمودند: بيشتر مردم با گناهانشان مي ميرند نه با عملشان.
بركت عمر به نيكي و احسان است و كوتاهي عمر به گناه.
امام صادق(ع) مي فرمايند: بلا در اثر گناه به وجود مي آيد.
اگر انسان ها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركت به دست مي آورند.
لا خير عمل الّا باليقين والورع، خير و بركتي كه از عمل به دست مي آيد اول يقين است و بعد تقوا و ورع.
سختي به دو دليل به وجود مي آيد يا عقوبت است يا امتحان.
علامه طباطبايي براي تشخيص عقوبت يا امتحان مي گويد بايد ببينيد اگر در مسير شريعت است، امتحان است اما اگر از قالب شريعت درآمده باشد عقوبت است.

سختي چه عقوبت باشد چه امتحان در هر دو خير است، ناملايمات پله كمال است. اگر عقوبت باشد، حساب آسان مي شود و اگر امتحان باشد راه باز مي شود.

حضرت ابراهيم(ع) مي فرمايند خدايا من را به خواري روز قيامت مبتلا نكن.امام خميني مي فرمايند: خوارترين كسان در روز قيامت اهل ريا و تكبر هستند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روزششم ماه مبارك رمضان

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز ششم ماه مبارك رمضان

اخلاق تاثيرات متعددي دارد: 1. تقويت ايمان، 2. بصيرت باطني

يكي از مهمترين عنايات الهي و همچنين يكي از جلوه هاي بصيرت، تفقه در دين است. يك ساعت تفكر بهتر از هزار سال عبادت است. يك ساعت تفكر بهتر از هزار سال عبادت است. در عبادت كميت مطرح نيست، كيفيت مطرح است. اينكه از اين آداب چقدر ارتباط دروني بين انسان و خدا برقرار شود. اقامه كننده نماز همراه با تفكر، عملي را كه مردم از آن اكره دارند انجام نمي دهد چه برسد به ذنوب و معصيت ها.

افكار شيطاني جان و دل را وسوسه مي كند در نتيجه نظر ملكوتي نمي شود. چيزهايي كه دل را پر كرده و نظر را از خدا برگردانده، هم و غم و آرزوست. اگر نظر، نظر زميني باشد و در مدار خيار ، شياطين امكان عمل پيدا مي كنند.

عقل انسان قوه تمايز او از حيوانات است، پس شيوه زندگي انسان بايد با حيوان متفاوت باشد. انسان اختيار دارد و مي تواند آگاهانه زندگي كند. علامه جعفري مي فرمايند: كسي مي تواند آگاهانه زندگي كند كه: معلومات(دانايي)، انديشه و تكفر و بينش(قدرت تشخيص) و عمل داشته باشد.

البته معلومات به دو صورت است: 1. معلومات دنيايي كه از كتاب و تجربه حاصل مي شود 2. معلومات غير مادي كه خداوند آن را به انسان عطا مي كند و نام آن حكمت است. حاصل علم لدني به جايي مي رسد كه انسان به يقين دوزخ را مي بيند: كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (آيات5 -6 سوره تكاثر) با علم لدني انسان جهنم و عذاب را مي بيند بهشت را هم مي بيند ولي بايد به مراتبي برسد چون علم لدني مراتب و درجات دارد. انسان با علم لدني قبل از آنكه جهنم حقيقي را ببيند قباحت و زشتي گناه را مي بيند و تعفن گناه را استشمام مي كند.

پس با استفاده از معلومات مي توانيم قبل از عمل تفكر كنيم و اصلا به علت انجام عمل فكر كنيم، چون بيشتر مواقع عمل ما نيت ندارد. ما اول به صورت ظاهري عمل مي پردازيم ولي سالك اول بايد مواظب نيتش باشد.

مومن واقعي ريشه در زمين دارد و شاخه هايش در آسمان است يعني در كنار شخص مومن همه بايد احساس امنيت كنند چون وجود مومن آرامش و سكينه است. مومن اهل جدل نيست. نمي خواهد خودش را ثابت كند. مومن فقط وظيفه اش را انجام مي دهد. اگر هم جدال مي كند جدال احسن است.

سكوت مي كند، صبر مي كند مشتاق حرف زدن نيست. امام صادق(ع) مي فرمايد: لقمان از سكوتش به حكمت رسيد.

در مرحله بعد قلبتان را چراگاه حيوانات نكنيد، دچار شك و شبهه نشويد. بهترين شيوه سيرو سلوك اين است كه حلالي كه از نبي اكرم به ما رسيده حرام نشود و حرامي كه به ما رسيده حلال نشود.

آنچه كه در سينه است و آشكار نيست براي خدا معلوم است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء شش قرآن

16 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء ششم

لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا ﴿۱۴۸﴾ نساء همانطور كه خداي مهربان پوشاننده عيوب است دوست دارد افراد بشر هم عيوب يكديگر را فاش نكنند و آبروي يكديگر را نبرند. تمام انسانها عيوبي دارند كه اگر برملا شود يك روحيه بدبيني عجيب سراسر جامعه را فرا مي‌گيرد به طوري كه همكاري و تعاون را مشكل ساخته و استحكام جامعه را از بين مي‌برد. استثنا در جايي است كه يك مظلوم بخواهد ظلم‌هاي مربوط به كسي را كه به او ظلم كرده بيان كند البته اين آيه اجازه نمي‌دهد كه مظلوم هرچه خواست بگويد و چيزهايي را كه در ظالم نيست يا مربوط به ظلم او نمي‌شود را بيان نمايد چون خدا شنوا و داناست.

وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴿۱۰﴾ مائده اينكه كفر و تكذيب با هم آمده براي اين است كه منظور كفر افرادي است كه از روي علم و عناد به حقايق كافر مي شوند و آنها را تكذيب مي كنند و نه آنهايي كه به واسطه جهل و ناتواني فكري كفر مي‌ورزند.

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ ﴿۲۰﴾ مائده نعمات الهي را متذكر مي شود تا روح حق شناسي در يهود زنده و وجدان آنها در مقابل خطاهايي كه در گذشته مرتكب شده‌اند بيدار شود: اين آيه نعمتها را به سه دسته تقسيم مي‌كند: به نعمت وجود پيامبران كه بزرگترين نعمت الهي است اشاره مي‌كند مانند ابراهيم و يعقوب سپس نعمت استقلال و نجات از مذلت بردگي فراعنه را متذكر مي شود. به معجزات و نعمتهايي اشاره مي‌كند كه پي در پي در بني اسرائيل رسيد و به هيچيك از امتهاي قبل از موسي نرسيده بود.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۳۵﴾ مائده اي مومنان سه دستور تقوا انتخاب وسيله و جهاد در راه خدا را در پيش گيريد شايد رستگار شويد. مراد از وسيله رابط است، مانند انبيا و امامان حتي عمل به دستورات ديني، جهاد در راه خدا نيز اعم است چه مبارزه با هواي نفساني و چه مبارزه با كفار.

وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾ مائده هر كس ولايت خدا و رسولش و افراد با ايماني را كه در حال ركوع زكات مي‌دهند را بپذيرد پيروز است چون از حزب خدا مي‌شود و حزب خدا نيز هميشه غالب است. پيروزيشان دراين دنيا به اينست كه اجتماعي صالح و با تقوي هستند كه شيطان و حكومتهاي باطل درآن هيچ نفوذ و تسلطي پيدا نمي‌كنند و در آخرت نيز چون در جوار رحمت حق قرار مي گيرند غالبند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾ مائده بارديگر به مومنين هشدار مي دهد اهل كتاب و كفار را به دوستي نگيريد زيرا آنها دينشان را به استهزا و بازي مي‌گيرند دوستي دو گروه كه يكي مقدسات ديگري را به مسخره مي‌گيرد، دوام نمي‌آورد مگر به قيمت سست شدن اعتقادات مومنان لذا مي‌فرمايد: از خدا بپرهيزيد، اگر مومن هستيد يعني كسي كه واقعاً به خدا و اسلام ايمان آورده هرگز راضي نمي شود ديگران دين او را مسخره كنند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز پنجم ماه مبارك رمضان

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز پنجم ماه مبارك رمضان

اگر با تمام وجود به قرآن رو كنيم و پذيراي قرآن باشيم، فوايد و بركات نصيب انسان مي شود كه يكي از اين بركات اخلاق قرآني است. در روايت نبوي اخلاق عبارت از ظرف دين است. ظرف هرچه بزرگتر مظروف بيشتر، اگر بخواهيم ببينيم سهم ما از دين به چه ميزان است بايد به اخلاقمان مراجعه كنيم.

امام سجاد(عليه السلام ) در مورد آثار اخلاق مي فرمايند: خوش خلق كسي است كه برخورد نرم دارد، خوشروست و خوش گفتار است.

در شريعت مي فرمايند: خوش خلق كسي است كه وجودش مزين به فضائل اخلاقي باشد و از رذائل اخلاقي به دور باشد.

كسيكه وجودش مزين به فضائل اخلاقي مي شود:

1. ايمان دروجودش قوي مي شود. رذائل اخلاقي ظلمت آور است جايي كه ظلمت است نور نيست پس ايمان نيست. ايمان به نظر حضرت علي(عليه السلام) همان تسليم است. حسن خلق تقويت ايمان مي كند چون تيرگي از وجود انسان برطرف مي شود.تمام رذائل اخلاقي خواستگاهش من است و اصل ظلمت ها دروني هستند. علامه طباطبايي مي فرمايند: ولايت الهي نصيب مقربان است. كساني كه حجاب ها بين ايشان و خدا برطرف شده است.

2.بصيرت باطني پيدا مي كند. فقط باچشم سر و گوش سر و زبان سر زندگي نمي كندف با چشم دل وزبان دل و گوش دل زندگي مي كند. مومن مثل ظرف آب كر است آب كري كه ماده دارد و از منبع و سرچشمه اي تقويت مي شود آب قليل نيست كه به ذره اي نجاست نجس شود. اميرالمومنين فرمودند: بي بصيرت ترين افراد كساني بودند كه نتوانستند برتري من(امام) را ببينند.

پس بنابراين تيرگي قلب مانع از ديدن و شنيدن است.آيت الله جوادي آملي مي فرمايند: مي خواهي چشم دلت ببيند چشم سرت را ببند.

حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) از خدا پرسيدند: افضل كارهاي بنده چيست؟ خداوند فرمود وقتي روزه مي گيرد و صامت است. من به اين بنده ام در پاداش حكمت ياد مي دهم. بين او و شيطان حائل مي شوم و نمي گذارم شيطان فريبش دهد، آنقدر بر عيوب خودش آگاه مي شود كه به عيوب ديگران غافل است.

كسي كه خوش خلق باشد بصيرت پيدا مي كند و مي تواند:

1. تشخيص بايدها و نبايدها را در حوزه عملي بدهد(عقل عملي)

2. تشخيص هستي ها و نيستي ها را مي دهد(عقل نظري)

علامه جعفري مي فرمايند: انسان شريف است به شرف انسانيت. انساني كه شرافت انسانيت خود را بشناسد راضي نمي شود در ديگران جستجو كند و عيبها و رذائل ديگران را پيدا كند. وقتي انسان خوش خلق به كاربرد فضائل اخلاقي در وجودش عادت كند حجابها كنار مي رود.

علامه طباطبايي مي فرمايند: علم لدني نه درمنطق است و نه در فلسفه بلكه علم لدني آگاهي به حقايق است كه در اثر پاكي و تزكيه به دست مي آيد.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: اباذر صديق بالاترين عبادتهايش تفكر بود. كه در اثر حسن خلق و تزكيه و تهذيب نفس به وجود آمده بود.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء چهار قرآن

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري

نكات تفسيري جزء چهارم

لن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۹۲﴾ انسان زماني داراي ايمان واقعي و شخصيت نيكو كار مي شود كه بخاطر خدا از علاقه شديد و عشق خود صرفنظر كند تاكيد آيه بر انفاق نشان مي دهد كه براي رسيدن به “برّ” انفاق مهمترين ركن است . آنوقت براي ايجاد اخلاص در انفاق فرمود: خدا عليم است و هر چيزي را كه در راه خدا انفاق مي كنيد چه كم و چه زياد خواه مورد علاقه باشد يا نه همه را خدا آگاه است و پاداش مناسب مي دهد.

تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۸﴾ وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ﴿۱۰۹﴾ سه دليل براي عدم صدور ظلم از خدا ذكر مي كند 1- ظلم يعني تصرف در ملكديگران اما هر آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست . 2- كسي بهديگري ستم مي كند كه محتاج چيزي باشد كه ندارد اما خدا غني و بالذات و مالك همه هستي است . 3- ظلم درباره كسي مفهوم داردكه بخواهند بدون رضايت او كاري را انجام دهند و او نيز در مقام مقابله و انتقام مرتكب ستمي بشود اما وقتي تمام امور هستي از آغاز تا پايان به او بر مي گردد و كسي نمي تواند بدون اجازه اش كاري صورت دهد پس صدور ظلم از ناحيه او ممكن نيست.

بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ ﴿۱۲۵﴾ اين سنت خداست كساني را كه به او توكل مي كنند ياري دهد. لازمه توكل اول صبر كردن بر خواهشهاي نفس است و دوم تبعيت از فرمان خدا پس اگر الان (جنگ احد) نيز صبر پيشه كنيد و تقوي بورزيد و دشمنان بظاهر قوي هم با شتاب بر شمابتازند تا هر چه زودتر نابود تان كنند باز خدا شمارا با پنج هزار فرشته كه نشانه مخصوصي دارند ياري خواهد كرد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾ روش آموزش قرآن در موضوعات مختلف : اول اصول عملي را با بيان كوتاه و رسا بيان مي كند دوم امر مي كند طبق آن اصول عمل شو.د سوم اعمال را تجزيه و تحليل كرده ،موارد نقص و اشتباه و نيز صحيح و كامل را نشان مي دهد و چهارم نسبت به اشتباهات پند و اندرز داده و اعمال درست را مورد تمجيد و تشويق قرار مي دهد. از طرف ديگر در مبارزه با انحرافات ريشه دار اجتماعي ، روش تدريج توام با زمينه سازي را به كار مي گيردبنحوي كه پس از بوجودآمدن آمادگي قانون بصورت صريح بيان مي شود . تحريم ربا طي چهار مرحله عمل شد 1- در آيه 39 روم فرمود ممكن است از ديدگاه افراد كوته بين، ثروت ربا خواران را از راه ربا افزايش يابد اما در نزد خدا چيزي بر آن افزوده نمي شود بلكه زكات و انفاق خالصانه است كه سبب افزايش سرمايه ها مي شود 2- در نساء161 ضمن انتقاد از عادات زشت يهود رباخواري را از عادات ناپسند آنها معرفي مي كند 3- در اين آيه بطورصريح نوعي از ربا را تحريم مي كند 4- سرانجام در سوره بقره آيات 278و275 هر گونه ربا خواري را بشدت ممنوع مي كند و آن را در حكم جنگ با خدا ذكر مي كند

آَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۶۲﴾ قرآن بسياري از حقايق ديني اخلاقي و اجتماعي را در قالب سئوال مطرح ميكند تا شنونده با اختيار خود پاسخ را از بين طرفين مسئله برگزيند . اين روش اثر عميقي در برنامه هاي تربيتي دارد زيرا معمولاً انسان به افكار و برداشتهاي خويش نسبت به مسائلمختلف بيش از هر چيز اهميت مي دهد. هنگامي كه مسئله اي بصورتقطعي طرح مي شود انسان مقابل آن مقاومت مي كند چون آن را افكار بيگانه مي‌داند اما اگر بصورت سئوالي مطرح شود و پاسخ از درون فرد بيرون بيايد آن وقت آنرا خودي دانسته و هيچ مقاومتي در پذيرش آن به خرج نمي دهد . اين طرز تعليم مخصوصاًدر برابر افرادلجوج و كودكان موثرتر است آيه با طرح اين سئوال مي خواهد مومنين را به پيروي از رضايت خود و پرهيز از آنچهموجب غضبش است دعوت كند.

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۶۵﴾ براي تسكين اندوه مسلمانان بعد از جنگ احد سه نكته راگوشزد مي كند 1- اگر به شما در جنگ احد مصيبتي رسيد نبايد نگران باشيد زيرا در مجموع دو جنگ بدر و احد، شما دو برابر به آنها مصيبت وارد ساختيد 2- گفتيد از كجا اين مصيبت دامن ما را گرفت؟بگو علل اين مصيبت را در وجود خودتان جستجو نماييد اگر با فرمان پيامبر مخالفت نمي‌كرديدو سنگرهاي حساس را رها نمي ساختيد و سپس پا به فرار نمي گذاشتيد قطعاًبه اين مصيبت دچار نمي شديد. 3- شما نبايد از آينده نگران باشيد چون خدا بر هر چيزي تواناست و اگر نقاط ضعف خود را جبران كنيد مشول هدايت و حمايت او مي‌شويد

إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵﴾ آيه از معدود مواردي است كه كلمه شيطان را به انسان اطلاق مي كند يعني آنهايي كه مسلمانان را از لشگر قريش مي ترسانند شيطانندو كساني تحت تاثير قرار مي گيرند كه پيرو شيطان باشند و مومنان به هيچوجه متاثر نمي شوند زيرا اصولاًايمان به خدا با ترس از غير خدا ناسازگار است بعيارت ديگر هر جا ايمان نفوذ كند شجاعت نيز همراه آن نفوذ مي كند چون وقتي خدا ولي و سرپرست انسان شد هر نيروي ديگري در مقابلش به حبابي توخالي مبدل مي شود كه نمي تواند كمترين وحشتي را در دل مومنان ايجاد نمايد.

وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿۱۷۸﴾ اين همان آيه ايست كه زينب كبري (س) در شام به آن استدلال كرد و يزيد ملعون را رسوا ساخت. از قرآن استفاده مي شود خدا افراد گنهكاري را كه مرتكب خطاي زيادي نشده اند و شايستگي هدايت را دارند بوسيله زنگهاي خطر مشمول لطف خود مي كند اما آنهايي را كه غرق گناهند به حال خود رها مي سازد تا استحقاق حداكثر مجازات را پيدا كنند.

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹۹﴾ آيه از اقليتي از اهل كتاب سخن مي گويد كه واجد پنج ويژگي هستند 1- از جان و دل به خدا ايمان دارند 2- به آنچه بر مسلمانان نازل شده ايمان دارند 3- به آنچه كه بر خودشان نازل شده نيز ايمان دارند بهمين علت به پيامبر ايمان آوردند زيرا نشانه ها و بشارت ايشان را در كتاب خود خوانده بودند4- در برابر فرمان خدا خاشعند لذا اسير تعصبات جاهلانه يا نژاد پرستانه نيستند هرگز آيات الهي را به بهاي ناچيزي نمي فروشند و براي حفظ موقعيت و كسب درآمد آيات خدا را كتمان يا تحريف نمي كنند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۲۰۰﴾ يك برنامه چهار ماده اي را براي مومنين ارائه مي كند: 1- ايستادگي و صبر در برابر حوادث و صبر در طاعت خدا و صبر بر معصيت 2- در برابر دشمنان بطور جمعي صبر و. استقامت كنيد زيرا قدرت و نيروي اين صبر از صبر فردي بيشتر است 3- مسلمانان موظفند چه در حال رفاه و چه سختي خصوصاً در مقابل دشمنان نيروهاي خود را در پرتو تعاون و همكاري روي هم بريزند و به اين ترتيب نقائص جامعه را اصلاح كرده تا به سعادت دنيا و آخرت برسند 4- تقوي پيشكنيد چون مانند چتري صبر ،مصابره و مرابطه را در بر مي گيرد.

وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا ﴿۴﴾حق مسلم زن اينست كه مهريه اش را همانند يك بدهي بطور كامل بپردازيد . اما قرآن به حاكميت محبت در خانواده اهميت مي دهد و نمي خواهد در زندگي زنا شويي تنها مقررات خشك حاكم باشد لذا فرمود:اگر زنان با رضايت كامل و دلخواه خود خواستند مقداري از مهرشان را ببخشيد براي شما حلال و گوارا است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء سه

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ns-serif;">…إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴿۲22﴾

1- توبه حقيقي سه ركن دارد بداند خدا را نافرماني كرده دوم پشيماني سوم جبران گذشته و عدم تكرار در آينده

2- توبه اگر حقيقي با ايمان و عمل صالح همراه باشد سبب تبديل سيئات به حسنات مي شود

3- توبه بنده ميان دو توبه خداست اول خدا به بنده بر مي گردد و توفيق توبه را به او مي دهد دوم بنده توبه مي كند و سوم خدا باز برگشت كرده و توبه او را مي پذيرد

4- موقع يقين به مرگ توبه بي اثر است چون جنبه اجبار پيدا مي كند و با پشيماني همراه نيست اما اگر يقين به مرگ نباشد توبه‌اش مقبول است و مجال عمل هم پيدا نكند.

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾

هر يك از مومنين و كفار رهبر مخصوص به خود دارند خدا ولي مومنين است اما رهبر كفار طاغوت است تشبيه ايمان و كفر به نور و ظلمت رساترين تشبيه ممكن است زيرا نور منبع حيات ، بركت، و منشا رشد و كمال و تحرك و مايه آرامش و اطمينان و آگاه كنندگي است اما تاريكي رمز سكوت و مرگ و خواب و ناداني و اضطراب مي باشد  . نكته جالب آنست كه ظلمت بصورت جمع آمده تا بفهماند باطل و كفر منشا انواع اختلاف و پراكندگي است و اهل باطل  در باطل خود هماهنگ نيستند در حالي كه حق فقط يكي است بنابراين الهام بخش وحدت و يگانگي است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۶۲﴾

انفاق در صورتي مقبول خداست كه با منت و اذيت همراه نباشد زيرا كسي كه سرمايه اي را انفاق مي كند اما دلي را هم مي رنجاند در حقيقت چيزي به او نداده و چه بسا چيز بيشتري نيز گرفته است . براي اسلام سرمايه هاي روحي افراد مهمتر از سرمايه هاي مادي است بهمين جهت به انفاق كننده اجازه نمي دهد نه موقع پرداخت و نه پس از آن تحقيري را متوجه شخص مستمند كند و لطمه اي را به سرمايه معنوي او بزند.

بنابراين منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مودبانه و محترمانه باشد بلكه در زمانهاي بعد نيز نبايد با يادآوري آن منتي گذارده شود و اين نهايت دقت اسلام را در خدمات خالص انساني مي رساند البته منت و آزاري كه موجب عدم قبول انفاق مي شود اختصاص به بذل مال دارد نيز عبارت اين موضع لازم است .

…وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿۲۶۳﴾

غني و حليم بودن خدا مي فهماند كه 1- بي نيازي و ثروت بشر سرابي بيش نيست پس چرا نسبت به فقرا بي اعتنايي مي كنيد؟ و او حليم است و نسبت به ناسپاسي مردم بردبار مي باشد لذا مومنين و انفاق كننده ها نيز بايد در مقابل ناسپاسي احتمالي فقرا اينچنين باشند

2- خدا غني است و از انفاقهاي شما بي نياز است آنچه انجام مي دهبد بسود خود شماست پس بر كسي منت نگذاريد بعلاوه او در برابر حق ناشناسي شما بردبار و در عقوبت شما عجله نمي كند شايد بيدار شويد .

لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۷۳﴾

صدقات مخصوص  اين فقيران است 1- آنها كه جهاد در راه خدا ، تحصيل علوم مفيد، مرض، مالباختگي و … مانع از تامين هزينه زندگيشان شده است2-  آنها كه قادر به مسافرت نيستند و نمي توانند از اين راه تحصيل درآمد كنند3-  آنهاييكه در راه خدا تنگدست شده اما بخاطر عزت نفس شناخته نمي شوند و همه گمان مي كنند كه غني هستند ولي مي توان آنها را از چهره شان  شناخت زيرا درد درونشان نمايان است .

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۹﴾

بايد توجه داشت شعار لاتظلمون و لاتظلمون يك شعار پر مايه اسلامي در تمام زمينه هاست يعني نبايد تن به ظلم دادو نه به ديگران ستم كرد.

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾

تزيين در نظر مردم دو جور است .

1-بنده بوسيله دنيا به آخرت برسد و خشنودي خدا را با بكاربردن صحيح مال و جاه و اولاد و جان بدست آورد. اين تزيين كار پسنديده‌اي است و از ناحيه خداي سبحان است .

2- دنيا در نظر خلق زينت گري مي شود تا دلها شيفته دنيا شده و غافل از ذكر خدا گردد . اين قسم جلوه گري تصرفي است شيطاني و مذموم كه خداي سبحان آن را به شيطان نسبت داده و بندگان خود را از آن برحذر داشته است.

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾

پنج خصلت افراد با تقوا

1- صابرند و در برابر نفسانيات خويشتن دار هستند (صبر بر اطاعت ، صبر بر ترك معصيت ، صبر بر مصيبت )

2- صادق و راستگويند و به آنچه در باطن معتقدند در ظاهر عمل مي كنند و از نفاق و تقلب و خيانت بدورند

3- در راه بندگي و عبوديت خدا خاضعند و بر اين كار اصرار و مداومت دارند.

4- نه تنها از اموال بلكه از تمام مواهب مادي و معنوي كه در اختيار دارند در راه خدا انفاق مي كنندو به اين وسيله دردهاي اجتماع را درمان ساخته و روح خود را نيز جلا مي دهند

5- بهنگام سحر وقتي كه آرامش و صفاي خاصي همه جا را فراگرفته و غافلان در خوابند و غوغاي جهان مادي نشسته و آمادگي زيادي براي توجه به خدا در انسان ايجاد شده با ياد خدا برپاي مي خيزند و در پيشگاهش طلب آمرزش مي كنند . در ارزش اهميت سحر همين بس كه خدا بيش از ساير زمانها مانند شب روز عصر و غيره به وقت سحر قسم خورده است .

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ﴿۲۴﴾

چگونه انسان دروغي را مي گويد و سپس به آن مغرور شده و اطمينان مي يابد؟

1- تلقين مداوم هر چيزي حتي دروغها بتدريج آنها در دل حك كرده و موجب اطمينان قلبي ميشود حتي روانشناسان ثابت كرده‌اند كه تلقين كار عمل را مي كند و آثار علم را از بين مي برد.

2- بعضي تمايل دارند كه بعداز ارتكاب گناه براي آرام كردن خود مردم و ساير شرايط را مقصر قلمداد كنند و وقتي اين عادت شود فرد نسبت به ارتكاب گناهان جسور و مطمئن مي شود .

3- دروغها و افترائات را نسلهاي گذشته مي بافند و نسلهاي جديد كه از واقعيتها خبر ندارند آنها را بصورت عقيده مسلم مي‌پذيرند و به اين ترتيب براحتي منشا اعمال زشت آنها مي شود .

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾

به دو دليل خدا بودن عيسي را رد مي كند.1- عيسي را مثل آدم از خاك خلق مرد بديهي است كسي كه مخلوق باشد بناچار بنده خداست و نمي تواند خدا باشد

آفريدن عيسي از آفريدن آدم بالاتر نبود چون آدم بدون پدر و مادر خلق شد در حالي كه عيسي داراي مادر بود پس آدم بيشتر شايسته مقام خدايياست تا عيسي

قال له كن فيكون مطلب ديگري بدست مي آيد و آن اينكه خدا براي آفريدن نيازي به اسبابندارد تا بتوان گفت خلق كردن براي او محال سخت يا آسان است بلكه بمحض اراده كردن موجود خلق مي شود .

أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾

فرمان خدا به دو صورت در عالم هستي جاري مي شود يكي فرمان تكويني كه به صورت قوانين طبيعي و فوق طبيعي حاكم بر تمام موجودات است و سرپيچياز آنها به قيمت نابودي موجودات تمام مي شود مثلاً خورشيد مسلمان است چون مطابق وظيفه اي كه برايش مقرر شده عمل مي كند فرمان دوم فرمان تشريعي است كه بصورت وظايف و قوانين الهي نازل مي شود در مقابل اين نوع فرمان عده اي مانند مومنان از روي اختيار تسليم مي شوند و عده اي مانن كفار نافرماني مي كنند اما با وجودنافرماني آنها در برابر قوانين تشريعيجبرا در برابر قوانين تكويني تسليمند. … البته در مورد تسليم اختياري و اجباري موجودات احتمال ديگري هم مي توان داد مومنان از روي رغبت در تمام شرايط به فرمان خدايند اما كفار فقط بهنگام گرفتاري و بلاها از روي اجبار تسليم خدا مي شوند.

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء دو قرآن

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري

جزء دوم سوره بقره
سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۴۲﴾
خبر مي دهد با تغيير قبله مخالفان آسوده نمي نشينند و بزودي بعضي از سبك مغزان ايراد مي گيرند كه چرا مسلمين از قبله اي كه برآن بودند به كعبه روي آوردند؟ بگو نه تنها كعبه و بيت المقدس بلكه شرق و غرب عالم از آن خداست.  مهم آنست كه تسليم فرمان او باشيد و هر سو كه امر كرد نماز بخوانيد . تغيير قبله مصداقي از هدايت الهي است ، لذا مي فرمايد خدا هر كس را بخواهد به راه مستقيم هدايت مي كند البته نه بي حساب بلكه با توجه به لياقتهاي افراد. 
وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۵﴾
اين هشدارها كه به رسول داده مي شود و جنبه شرطي دارند سه هدف را دنبال مي كنند: اولاً اينكه در قوانين الهي هيچ تبعيضي بين پيامبران و ديگران نيست دوماً ساير مردم حساب كار خود را كرده و بيشتر مراقب اعمالشان باشند و تابع هوسهاي دشمن نشده و در گفتن حق قاطع باشند، سوماً اينكه به همه از جمله دشمنان بفهماند رسول نيز بنده مطيع خداست و اختيار هيچگونه تغييري در احكام الهي را ندارد.
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۵۱﴾
يكي از دلايل تغيير قبله تكميل نعمت و هدايت مي باشد  و همچنين فرستادن رسول از خودتان. بعد از ذكر اين نعمت به 4 نعمت ديگر از بركت اين پيامبر عايد مسلمين شده اشاره مي كند.
1-    پيامبر سخنان خدا را روي نظام صحيح پي در پي بر شما مي خواند تا قلوبتان را آماده پذيرش معاني آن كند
2-    با تلاوت در شما حساسيت ايجاد شد او با آيات خدا بر كمالات معنوي و مادي شما مي افزايد و روحتان را نمو مي دهد.
3-    گر چه تعليم بطور طبيعي مقدم بر تربيت است و هدف نهايي تربيت انسان است لذا غالبا بر تعليم مقدم مي شود .
فرق ميان كتاب و حكمت ممكن است كتاب اشاره به اصل دستورات باشد ولي حكمت شامل سخنان پيامبر و سنت ايشان است
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿۱۵۲﴾
“مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم “اشاره به يك اصل تربيتي مي كند . يعني به ياد ذات پاكي كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيهاست باشيد و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد تا در فعاليتهايتان مخلصتر و مصممتر و نيرومند تر و متحدتر شويد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۵۳﴾
البته صبر به معناي تحمل مشكلات نيست بلكه نفوذ ناپذيري و پايداري در مقابل انگيزه هاي نادرست و فشارهاي دروني است بعبارت ديگر مطابق عادات غلط تربيتي واكنش نشان ندادن يعني در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت خدا پيش مي آيد يا انگيزه هاي گناه و وقوع حوادث ناگوار عكس العمل خودآگانه و عقلي ابراز نمايد. تا انسان از قيد عادتهاي رفتاري غلط آزاد نشود به كمال نمي‌رسد وقتي انسان توانست با نيرو يصبر خود را از فشارهاي بازدارنده دروني خلاص كند آنوقت به مدد اقامه نماز فشار مثبتي را براي غلبه برمشكلات در درون خويش بوجودمي آورد.
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿۱۵۶﴾
توجه به اين واقعيت كه جايگاه واقعي ما سراي آخرت به ما اعلام مي كند كه دنيا فاني است و نعمتها و كمبودها و مصائب همه زود گذر بوده و تنها وسيله اي است براي پيمودن مراحل تكامل.
سبب توفيق در كارها دو چيز است: اول غلبه برفشارهاي منفي دروني و دوم استمداد از خدا و كسب نيروي الهي
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿۱۵۷﴾
هركس طالب هدايت است بايد طريق صابران را پيش بگيرد

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴿۱68﴾
اولاً آنچه روي زمين  است حلال بوده مگر فساد و زيانش با دليل اثبات گردد
ثانياً تعبير گامهاي شيطان را پيروي نكنيد يك اصل تربيتي مهم رابيان مي كندو آن اينكه تمام انحرافات بتدريج در انسان نفوذ مي كند نه بصورت يكباره لذا از همان گام اول بايد تسليم وسوسه نشد
ثالثاً خدا با بيان اين اصل كه آنچه در زمين است حلال است مگر خلافش ثابت شود مي خواهد راه نفوذ خدايان دروغين را در زندگي مردم ببندد
رابعاً جواز خوردن دو چيز است :1-حلال باشد يعني حق ديگران در آن نباشد  2-دلچسب و موافق طبع سالم باشد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾
احكامي مانند قصاص و وصيت چون موافق طبع آدمي هستند لذا قرآن در بيان آنها زمينه چيني نكرد اما حكمي مثل روزه كه لازمه اش محروم ماندن از چيزهايي است كه مورد علاقه نفس است و طبع آدمي اين محروميت را نمي پسندد محتاج زمينه چيني است .
از يكطرف با خطاب اي ايمان آورده ها و از طرف ديگر با بيان اينكه روزه اختصاص به شما ندارد مسلمانان را آماده پذيرش روزه مي كند
اما حكمت اصلي روزه متقي شدن مي باشد مي باشد و ساير آثار بدني و اجتماعي و اقتصادي همه فرع بر تقوي و براي رسيدن به آنست . هر كس بخواهد با عالم قدس ارتباط پيدا كند و به كمال برسد اول بايد نفسش را كنترل كند و اين همان تقوي است كه با روزه بدست مي آيد چون خودداري از شهوتهاي مشروع سبب تقويت اراده در روگرداندن از شهوتهاي نامشروع مي شود
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
دعا تسليم و رضا نيست بلكه نوعي آمادگي براي دريافت فيض الهي است . اما اگر بيشتر دعاها اجابت نمي شود بخاطر اين است كه
1.    حقيقتاً خدا را نمي خواند و هنوز از تمام اسباب نوميد نشده است.
2.    نيازش كاذب و مضر است و نه واقعي يعني اجابتش به صلاح بنده نيست
3.    از گناهان اجتناب نمي كند زيرا گناه پرده ضخيمي روي اجابت دعا است
4.    غذا از حرام است و پاك نيست زيرا حرام بر روح و ايمان انسان اثر ضايع كننده دارد
5.    در اجابت خدا شك داشته و يقين ندارد كه او مالك حقيقي تمام موجودات است لذا در آنها مي تواند تصرف بدون شرط داشته باشد
6.    فراموش مي كند قبل  و بعد از دعا تلاش نمايد .
دعا كردن تفاوت مهمي با سئوال كردن دارد و آن اينست كه دعا كردن تلاشي براي تغييردادن نظر خدا نسبت به بنده است در حاليكه در سئوال كردن چنين تلاشي نمي شود و فقط درخواست صورت مي گيرد.
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۹۳﴾
جهاد فقط براي خشنودي خدا و برقراري توحيد است  پس تا وقتي فتنه وجود دارد و بساط شرك از جامعه برچيده نشده بايدبه جهاد ادامه داد تا اينكه فقط دين خدا حاكم گردد پس اگر از كفردست برداشتند ديگر نبايد متعرض آنها شد البته به آنهايي كه هنوز ظلم مي‌كنند جايز است كه جواب قلطع داده شود.
در ظاهر سه هدف براي جهاد ذكر شده
•    از ميان بردن فتنه ها
•    محو شرك و بت پرستي
•     جلوگيري از ظلم
انواع جهاد در اسلام
1-    جهاد ابتدايي آزادي بخش يعني مقابله با آنهايي كه سرسختانه در راه تبليغ دستورات الهي مانع ايجاد مي كنند.
2-    جهاد دفاعي يا مقابله با آنهايي كه به مسلمين تجاوز كرده اند
3-    جهاد براي حمايت از مظلومان چون اسلام مبارزه  در راه خدا و جهاد براي دفاع از مستضعفان مظلوم را از هم جدا نمي داند حال اينكه اين مظلومان در هر نقطه از جهان باشند
4-    جهاد عليه شرك چون اسلام گرچه آزادي عقيده اهل كتاب را مي پذيرد اما شرك و بت پرستي را تحمل نمي كند.
جهاد در موقعي بر مسلمين واجب شدكه توانستند در مدينه حكومت مقتدر اسلامي تشكيل دهند
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۹۵﴾
جهاد بهمان اندازه كه محتاج مردان با اخلاص است به اموال و ثروت نيز محتاج است تا تجهيزات مناسب و ساير نيازمنديهاي مادي بر طرف گردد لذا امر به انفاق مي كند بالاترين مقام انسان مقام احسان است بعلاوه از اين تعبير مي توان برداشت كرد كه انفاق بايد معتدل و با مهرباني و نيكي همراه باشد و از هر منت و رنجشي بدور باشد. انفاق افراد جامعه را از هلاكت نجات مي دهد و بهمان اندازه كه براي محرومان مفيد است براي اغنياء نيز مفيد است زيرا جلوي انفجارات اجتماعي ناشي از دو قطبي شدن جامعه را مي گيرد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۲۰۸﴾
آرامش تنها در پرتو ايمان امكان پذير است و با تكيه بر قوانين بشري هر گز نمي توان نا امني ها را از ميان برد و صلح واقعي را حاكم كرد در وراي تمام ويژگيهاي نژادي اقتصادي فرهنگي و .. فقط عامل ايمان است كه مي تواند قلوب را به هم متصل و همگي را متحد سازد. البته اقتضاي ايمان اينست كه از گامهاي شيطان پيروي نشود. چون اطاعت از او به دشمني و اختلاف مي انجامد.
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۲۱۳﴾
1-    دين عبارت است از روش خاصي در زندگي دنيا كه هم صلاح زندگي دنيا را تامين مي كند و هم با كمال آخروي و زندگي دائمي و حقيقي در جوار خدا موافق است
2-    دين از همان روز اول براي رفع اختلافات فطري آمد اما بتدريج رو به استكمال گذاشت و در آخر رافع اختلافهاي فطري و غير فطري شد
3-    دين بطوردائم رو به كمال داشته تا آنجا كه واجد تمام قوانيني شد كه همه جهات احتياج بشر را در زندگي پاسخ مي دهد  در اين هنگام است كه دين ختم مي شود و ديگر ديني از ناحيه خدا نمي آيد .
4-     هر شريعتي لاحق  كامل تر از شريعت سابق است
5-    وقتي بشر همانطور كه به سوي تمدن مي رود به حسب فطرتش به سوي  اختلاف مي رود اختلاف از ناحيه خود او ميسر نمشود لاجرم بايد عاملي خارج از فطرت او عهده دار آن شود بهمين جهت خدا از راه بعثت انبياءو تشريع شرايع اين اختلاف را برطرف مي‌كند و انسان را به سوي كمال حقيقي اش هدايت مي نمايد.
6-    دين كه خاتم اديان است براي استكمال انسان حدي قائل است
7-    انبياء از هر خطايي معصومند .
8-    ارشاد مردم توسط وحي از طريق نبي و رسول انجام مي گيرد.
عصمت سه قسم است :
1-    عصمت از اينكه پيغمبر در گرفتن وحي دچار خطاگردد
2-     عصمت از اينكه در تبليغ و انجام رسالت خود دچار خطا سود
3-    اينكه از گناه معصوم باشد
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۱۵﴾
انفاق بايد از خير باشد يعني مفيد به حال مردم باشد مصرف انفاق نيز بايد خير باشد يعني قبل از همه به خويشان و نخست به والدين تعلق گيرد سپس يتيمان و مستمندان و در راه مانندگان را شامل مي شود
1-    تعديل ثروت2-پركردن شكاف طبقاتي 3-از بين بردن تمايلات مال پرستانه 4-اثر عميقي در تحكيم پيوند خويشاوندي دارد.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز دوم ماه مبارك رمضان

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان 12/5/90

روز دوم ماه مبارك رمضان

يكي از بركات ماه رمضان حيات نو پيدا كردن قرآن در وجود ما انسانهاست.قرآن مبين راه رسيدن به مقصود و محرك حركتي ما است كه ساكن نمانيم.

روح انسان نبايد محبوس شود و راضي به سكون گردد. چطور مي توانيم روح را آزاد و وادار به حركت كنيم و به سمت تعالي سوق دهيم؟

در پاسخ بايد گفت كه اولا درست به قرآن رو كنيم و ثانيا توان پذيرش قرآن را داشته باشيم. انسان اگر بخواهد شيوه عملكرد خود را تغيير دهد بايد اين سه حوزه را تغيير دهد: 1. عقايد(حوزه ايماني)، 2. اخلاق، 3. عمل.

ما به عنوان مسلمان ادعا داريم كه آثار زندگي ما گرفته شده از كتاب و سنت است و كتاب و سنت اعمال ما را تبيين مي كند و لي آيا اعمال ما همان چيزي است كه از كتاب و سنت برآمده است؟ امام(ره) مي فرمايند: عمل صحيح و پسنديده وقتي از جهت نيت خالص شود فضائل اخلاقي مي آورد. ثمره عمل خالص فضائل اخلاقي است. پس اگر نيت خالص شود فضائل اخلاقي حاصل مي شود و اعمال نيز منطبق با قرآن و سنت مي شود.

اگر توان بندگي و اطاعت داشته باشيم مسير آن سعه صدر مي دهد در حوزه اخلاق اگر فضائل اخلاقي رشد كند در عقايد سعه ايجاد مي شود.

امام سجاد(عليه السلام)مي فرمايند:چهار ستون مكارم اخلاق عبارتند از: 1. ايمان كامل 2. يقين افضل 3. نيت افضل 4. عمل احسن كه در آن صاحب اخلاق خود نمي بيند وايثار محض است.

هدف رسالت تمام كردن مكارم اخلاق است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: امت من از دو رفتار بيشتر وارد بهشت مي شوند: تقوا و حسن خلق.

در اينجا سوالات زير در ذهن ايجاد مي شود: 1. گرايش به اخلاق چه وقتي ممكن است؟ 2. بايد اين گرايش از عوامل بيروني ايجاد شود يا نه؟ 3. آيا انسان فطرتا گرايش به اخلاق دارد يا نه؟

آيات قرآن مي فرمايند كه انسان فطرتا اخلاق گرا است. فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله(سوره الروم/30) پس فطرت انسان گرايش به اخلاق دارد به شرط آن كه دل مشغول نباشد هرچند كه سر شلوغ باشد و با تمام وجود به دين رو كند.

به حضرت علي(عليه السلام) گفتند چه شد كه اين مقام را به دست آوردي؟ فرمودند: بر در خانه دل نشستم و غير را در آن راه ندادم. كسي يش پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و سوال كرد من گناه را از كجا بشناسم؟ حضرت فرمودند: به دل و عقلت مراجعه كن اگر آن عمل دل و عقلت را به هم ريخت گناه است و اگر به هم نريخت گناه نيست. يعني فكر گناه و عمل به آن مانند سم انسان را به هم مي ريزد و مسموم مي كند چرا چون فطرت انسان با گناه سنخيت ندارد و در برابر آن مسموم مي شود ولي اگر دل انسان با گناه عجين شده باشد ديگر وجود گناه را در آن حس نمي كند.

اگر دل مسموم نباشد و از گناه پاك باشد ديگر در برابر گناه حالش بد مي شود. اگر غيبت شنيد فرياد مي زند، استغفار مي كند و هرقدر دل و جان سالم تر باشد اين احساس عميق تر است پس بزرگ ترين دعايمان بايد اين باشد: اللهم عرّفني نفسك، معرفت از عبوديت و عمل بالاتر است.

حضرت ابراهيم از خداوند يك درخواست داشتند كه خداوند پيامبري بفرستد كه تلاوت قرآن كند، تعليم حكمت كند و تزكيه نفس كند و خداوند حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) را برانگيخت كه اين سه درخواست حضرت ابراهيم(عليه السلام) را اجابت كند. قرآن كتابي است كه خود دانايي و حكمتش توانايي مي دهد. بين دانايي و توانايي، تزكيه مي باشد. يعني بين تلاوت قرآن وتعليم حكمت تزكيه مي باشد.

در آيات سوره جمعه تقدم و تاخر به اين شكل صورت مي گيرد كه بدون تهذيب نفس انسان به كتاب و حكمت نمي رسد واين تهذيب نفس در سوره جمعه علم حقيقي است.

آيات قرآن مي گويند: انسان فطرتا به دنبال اخلاق است و اخلاق ظرف دين است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء يك قرآن

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

تفسير قرآننكات تفسيري جزء يك قرآن

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳﴾ انسان برحسب فطرت سالم خود در مي يابدكه مهمترين كار بنده دو چيز است يكي توجه به خدا و ديگري توجه به مردم و انفاق كردن در راه خدا.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾ جزا و پاداش عمل حتماً پس از انجام عمل باشد و تنها تصميم و يا آمادگي و زمينه هاي روحي و فكري براي اين كار كافي نيست بعلاوه پيامبران فقط براي هدايت اينها نيامده اند اينها در اقليتند، اكثريت توده هاي گمراه كساني هستند كه تحت تعليم و تربيت صحيح قابل هدايت مي باشند.

يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾ هدف منافقين اينست كه باطل را با لباس حق زنده نگهداشته و اشاعه دهند اما آنچه عايدشان مي شود آنست كه سرمايه‌هاي خدادادي مانند عقلشان را در زير بار معاصي مدفون ساخته و تمام قدرت تشخيص و دركشان را از دست مي دهند لذا هيچگاه به مقاصد شان نمي رسند . از نظر قرآن نفاق يكنوع بيماري است …سرمايه اصلي منافقين دورغ است .

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾ معلوم مي‌شود در منطق قرآن باطل همانند برقي است كه لحظه‌اي مي‌جهد و سپس خاموش مي شود و آنچه پايدار و پيروز مي گردد حق است.

يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۰﴾ منافقين غير از ترس و اضطراب دائمي گرفتار سرگرداني عجيبي نيز هستند. در واقع بواسطه لجاجت و كثرت گناهان قدرت تشخيص خود را از دست داده اند لذا نمي توانند قدمهاي صحيح بردارند. تقوا همان احساس مسئوليت و خود جوشي دروني است كه معيار ارزش انسان و ميزان سنجش شخصيت اوست… نعمت خلقت بزرگترين موهبت الهي است و انسان بايد با تفكر در آن از يكطرف به نياز و ناتواني خود آگاه شود و از طرف ديگر به قدرت و لطف بي پايان خدا پي ببرد تا وادار به خضوع و خشوع در برابر او شود.

وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۳﴾ قرآن از چند جهت معجزه محسوب مي شود 1. از نظر علمي و اينكه دست تكامل و تحول آن را بي رونق نمي سازد 2. از نظر شخصي كه قرآن بر او نازل شده زيرا قرآن بر فردي درس ناخوانده فرو فرستاده شد 3. از نظر خبر دادن از اخبار غيبي گذشتگان و آيندگان 4. از نظر وجود نداشتن اختلاف در آن با وجود اينكه در طي 23 سال نازل گرديده.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ شيطان انسان را مجبور به گناه نمي كند بلكه تنها راه يا راههايي را به انسان معرفي مي كند و اين خود انسان است كه انتخاب كننده نهايي است بعلاوه انسان بعد از يك مبارزه دايمي با شيطان چه قبل از ارتكاب گناه و چه بعد از ارتكاب آن امكان رشد و كمال واقعي را پيدا مي كند لذا وجود او از هر جهت براي حيات بشر ضروري است.

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾ .. سه دستور يادآوري نعمتهاي بزرگ خدا، وفاي به عهد پروردگار و ترس از نافرماني او اساس تمام برنامه هاي الهي را تشكيل مي دهد.

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾ هم كتمان حق جرم است و هم آميختن حق و باطل گناه است، چون هر دو از نظر نتيجه يكسانند. پس حق را بگوييد هر چند به زيان شما باشد و باطل را با آن نياميزيد هر چند منافع زودگذرتان به خطر بيفتد.

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾ اصولاً روش انبياء اين بوده كه هر گونه اختلاف و تشتّتي را از بين ببرند و همه را به سوي وحدت واقعي دعوت نمايند

وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿۴۸﴾ بسياري از گناهان بواسطه نوميدي انجام مي گيرد وشفاعت روزنه اميد است شفاعت در آخرت مرحله قيامت است و از دخول در آتش جلو گيري مي كند و يا فرد را از آتش خارج مي سازد شفاعت فقط به اذن خداست اين طور نيست كه شفيع جلوي اجراي مقررات الهي را بگيرد . شفاعت دو نوع است يكي تكويني و ديگري تشريعي . شفاعت سبب جسارت افراد برگناه نمي شود زيرا مشخص نيست چه كساني مشمول شفاعت شده و چه گناهاني مورد شفاعت قرار مي گيرند.

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۵۲﴾ شكر بر سه نوع است: شكرقلبي كه يادآوري نعمت است ، ديگري شكر زباني است كه ثنا گويي در برابر نعمت است و سرانجام شكر ساير اعضاء است كه بكار گيري نعمت در مسيري است كه براي آن خلق شده اند . خدا نيز شكرگزار بنده اش است به اين ترتيب كه به عمل صالح او پاداش مناسب مي دهد. شكر سبب مزيد نعمت و بالاتر از آن سبب وسعت خود انسان مي شود در روايات آمده كه در مقابل نعمت همين كه قلباً اقرار شود و با زبان سپاس گفته شود هنوز سخن تمام نشده فرمان زياد شدن نعمت صادر مي شود.

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۵۳﴾ براي رسيدن به سعادت واقعي به دو چيز احتياج است: اول بدانيم چه كارهايي انجام بدهيم يا ندهيم (كتاب) و دوم صاحب قدرت تشخيص باشيم يعني بدانيم در هر موقعيت چه كاري را بايد انجام دهيم ( فرقان)

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿۸۳﴾ در اين آيه در مورد پيماني كه از بني اسرائيل گرفته شده است سخن مي گويد: مواد اين پيمان اصول ثابت همه اديان الهي است و متضمن سعادت واقعي بشر است . 1. جز خداي يگانه را نپرستيد و به هيچ قدرت ديگر تكيه نكنيد و از هيچ نيرويي نهراسيد. 2. نسبت به والدين نيكي كنيد .مطمئناً اگر خانواده سالم و مستحكم بماند جامعه نيز كه از واحدهايي بنام خانواده تشكيل شده مهمترين شرط را براي سالم ومقاوم شدن پيدا مي كند. 3. نسبت به خويشان و يتيمان و مستمندان نيز احسان كنيد و با مردم سخنان نيكو بگوييد عمل به اين همبستگي خاصي را بين افراد جامعه پديد مي آورد و شرط ديگر براي استحكام جامعه تحقق مي يابد 4. نماز را برپا داريد اگر نماز بطور حقيقي ادا شود و همه مومنين به يك نيرو متصل گردند پيوندهاي چنين جامعه‌اي استحكام هميشگي خواهد داشت 5. زكات را بدهيد . تقويت توان مالي جامعه و از بين بردن فاصله طبقاتي شروط استحكام جوامع ديني را تكميل مي‌كند.

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۱۰﴾ با نماز ارتباط خود را با خدا محكم كنيد و با دادن زكات همبستگي اجتماعي خود را تقويت كنيد كه اين دو از شرائط اصلي پيروزي بر دشمن است . اما اگر خلوص كارها به حد لازم نرسد پيروزي و رستگاري بدست نمي آيد لذا براي محكم شدن ايمان مردم فرمود: آنچه از عمل خير براي خود مي فرستيد از بين نمي رود بلكه آنرا نزد خدا مي يابيد لذا پاداشش فراموش نمي شود. البته او به همه اعمال بصير است بنابراين برحسب خلوص نيتها پاداش مي دهد.

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴿۱۱۲﴾ اين سومين مرتبه اي است كه خدا در اين سوره منشا سعادت را اسم و نژاد و ملت خاص نمي داند بلكه آن را متكي بر ايمان و تسليم قرار مي دهد.

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾ قانون كلي اينست كه بهشت و دوزخ بر اساس معيني استوار هستند اولاً هر كس تسليم محض خدا باشد، ثانيا اين تسليم را با انجام اعمال نيك نشان دهد پس پاداشش در نزد پروردگارش خواهد بود. در اين صورت نه اضطراب و خوفي از آينده و نه حزن و غمي نسبت به گذشته دارد . اين آرامش و بهداشت واقعي رواني است كه تنها نصيب مومنان به خدا مي شود . امامت آخرين حد تكاملي انبياء است كه بعد از موفقيت در امتحانات لياقت آن را پيدا مي كنند (اول عبد سپس نبي و بعد رسول و بدنبالش خليل و در آخر امام ) مقام امامت مقام هدايت مخصوص و يك نوع ولايت بر اعمال مردم است كه مافوق مقام نبوت و رسالت است. مقام نبوت يعني دريافت وحي و چنانچه از او بخواهند انتقال دادن به ديگران و مقام رسالت يعني تبليغ و نشر احكام الهي به هر وسيله و تعليم و تربيت نفوس اما مقام امامت مقامي است كه مربوط به اجراي دستورات الهي است … امت برتر از نبوت و رسالت است و امام وظيفه تحقق بخشيدن به روح مذهب را دارد . مي توان نتيجه گرفت كه در هر زماني بايد امامي در ميان مردم باشد تا فيض الهي جاري مانده و احكام و دستوراتش پايدار بماند

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۲۶﴾ حضرت ابراهيم دو درخواست دارد يكي اينكه خانه خدا محل امني بشود و ديگر اينكه مومنين واقعي در اين سرزمين خشك از ثمرات بهره‌مند شوند. …تامين امنيت مقدم و مبناي رشد و پيشرفت اقتصادي است.

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾ مراتب اسلام 1)تسليم و اطاعت ظاهري كه ناشي از احساس ذلت و زبوني در مقابل حريف نيرومند است لذا تن به اطاعت مي دهد 2)تسليم عقل كه شخص مقابل دليل و منطق تسليم مي شود هر چند ممكن است قلباً تسليم نگردد آنچه مانع تسليم قلب بعد از تسليم عقل مي شود سه چيز است حرص ، تكبر، حسد كه اولي آدم را به خوردن شجره ممنوعه وادار كرد و دومي مانع سجده شيطان شد و سومي قابيل را بقتل برادر واداشت. 3)تسليم قلب كه مطيع بودن قلبي است و هميشه توام با ايمان و عمل صالح است و حد تمام و كمال آن هماني است كه دو بزرگوارخواستار آن شدند

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿۱۲۹﴾ هدف آفرينش تكامل انسان است …. سه روش اسلام در تربيت انسان وجود دارد: 1)توجه دادن به منافع و آثار دنيوي اعمال مانند اينكه حرص موجب خواري و تنگدستي مي‌شود در اين روش ستايش مردم و سعادت دنيوي محرك انسان است 2) توجه دادن به فوايد اخروي اعمال كه در اين مكتب محرك انسان سعادت اخروي است 3)طريقي كه مختص قرآنست به اين شكل كه آنچنان علوم و معارف در انسان مي پروراندكه ديگر جايي براي ارتكاب گناه باقي نمي ماند در روش قرآن محرك انسان نه سعادت دنيوي و نه سعادت آخروي بلكه محبت و عشق به خداست

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز اول ماه مبارك رمضان

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان (استاد حوزه )
مورخ: 90/5/11 روز اول ماه مبارك رمضان

در محضر قرآن قرار گرفتن به دو صورت است:
1. مواجهه و رو كردن تام به سمت قرآن
2. قابليت و قبول قرآن

ما رغبت به قرآن داريم اما اين رو كردن با تمام وجود نيست عقلي و فكري است اميد است كه با جان رو به قرآن بياوريم و براي به دست آوردن اين دو صورت از همين اولين روز ماه مبارك رمضان بايد متوجه باشيم.
رهبر معظم انقلاب فرمودند از اولين روز ماه مبارك رمضان دعاي وداع امام سجاد را بخوانيد.
براي رو كردن به قرآن بايد مراحل طهارت را گذراند. براي رسيدن به طهارت ابتدا بايد طهارت در سمت و سو و رو كردن باشد: اني وجهت وجهي للذي فطر السماوات والارض(انعام/79)
با بسم ا… الرحمن الرحيم در شروع قرآن ديد و نظر به عالم هستي طهارت مي يابد زيرا هرچيزي كه وجوديافته است هستش ازخداست و نشان از رحمانيت و رحيميت خداوند دارد.
در آيات شروع قرآن در سوره حمد از مبدا و معاد سخن به ميان آمده است و از حسرت هاي عظيم روز قيامت براي مسلمين حسرت سوره حمد است.
با تامل درمي يابيم كه ما بهره آدابي از دين گرفته ايم اما آيا 1. معرفت از قرآن داريم؟، 2. حيا از قرآن داريم؟، 3. ادب از قرآن داريم؟
براي رسيدن به اين سه چيز بايد به هويت انساني خود دست يابيم.
هويت انسان سه چيز است كه از انسان جدا نمي شود: 1. عقايد، 2.اخلاق، 3عمل.
در ماه رمضان مي توانيم به هويت انساني دست يابيم. خداوند تدارك ماه رجب و شعبان را براي ماه مبارك رمضان ديده است. در ماه رجب سبك مي شويم، در ماه شعبان آزاد مي شويم و در ماه رمضان اوج مي گيريم.
حمد خدا يكي از راههاي اوج گرفتن است.حمد وقتي از دل و جان صورت مي گيرد كه اولا نعمت حرام نشود، دوما نعمت را به قبول الحمدلله رب العالمين تمام كنيم.
حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) هر روز 360 مرتبه ذكر الحمدلله رب العالمين مي گفتندو امام سجاد(عليه السلام) در اين مورد مي فرمايند: حمد بايد به نفس و جان و عقل باشد.
حمد اگر از دل برآيد تواضع دروني ايجاد مي كند، اگر از زبان برآيد، ادب است و اگر از فكرو عقل برآيد معرفت پس بايد جميع نواقص را در خودمان ببينم كه دنبال كمال بگرديم و سپس حامد خدا شويم.

 نظر دهید »

برگزاري جلسات قرآني در روزهاي ماه مبارك رمضان

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

كانون قرآن مدرسه علميه حضرت خديجه(سلام الله عليها) در ماه مبارك رمضان جلسات زير را برگزار مي كند.
از علاقمندان دعوت مي شود تا در اين مجالس حضور بهم رسانند. حضور عموم بلا مانع است.
- قرائت يك جزء قرآن در محفل انس با قرآن
- سخنراني استاد گرامي: سركار خانم پناهيان(استاد حوزه و دانشگاه)
- آموزش قرائت و تجويد قرآن توسط استاد گرامي: سركار خانم تهراني (قاري برجسته قرآن)
تاريخ شروع: 10/5/1390
ساعت: 9-12
مكان: خيابان شهيد بهشتي، بالاتر از چهارراه شهيد قدوسي، خيابان شهيد محبي، پلاك 3، مدرسه علميه حضرت خديجه(سلام الله عليها)

 نظر دهید »

طلب عافيت با نماز

28 تیر 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

حضرت علي (ع) ميفرمايد : اگر بعد از گناه دو ركعت نماز بخوانيم و از خداوند طلب عافيت كنيد اثر آن گناه محو مي شود . از رسول اكرم روايت شده است گناهاني كه ميان 2 نماز واقع مي شود مورد عفو قرار مي گيرد. اينگونه
است كه گناه ( كه د راثر غفلت از ياد خدا سر مي زند .) با نماز و عبادت كه
انس و ارتباط با خداوند است زدوده مي شود و مغفرت , جاي معصيت را مي گيرد .

 نظر دهید »

نماز از ديدگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله)

07 خرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ht: 115%;">.

نماز گزارمورد محبت ملائکه است.

هدایت ایمان و نور معرفت ارزانی و هدیه به نماز گزار است.

نمازموجب برکت در روزی است.

نماز موجب راحتی بدن است.

نماز موجب راندن شیطان است.

نماز سلاح علیه کافران است.

نماز موجب اجابت دعا است.

نماز موجب قبولی سایر اعمال است.

نماز بهترین توشه مومن درسفرآخرت است.

نماز مونس انسان در قبر است.

نماز پاسخی به نکیر ومنکر است.

نماز در قیامت چون تاجی بر سر او است.

نماز لباس فاخری برتن اوست.

نماز مانعی میان او و آتش جهنم است.

نماز سند بزرگی میان او و خدا است.

نماز سبب نجات او از دوزخ است.

نماز جواز عبور از پل صراط است.

نماز کلید ورود به بهشت است.

نماز بهاء جنت است.

با نماز به درجه بلند عبودیت نایل میشود.

نماز سراسر تسبیح است اعتراف به وهدانیت است.

نماز تنذیه ذاتی خداوند است و نماز هم گفتار و هم دعوت است.

 نظر دهید »

بيانيه مدرسه علميه حضرت خديجه در اعتراض به تهاجم وحشيانه عليه ملت مسلمان بحرين

27 فروردین 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

و لمّا رأي المومنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الّا إيمانا  تسليما (سوره احزاب22)

مردم جهان در روزهاي اخير شاهد تهاجم وحشيانه و اعمال جنايت كارانه عليه مطالبات مسالمت آميز ملت مسلمان بحرين بوده اند.

مردم بحرين همچون ديگر مسلمانان كشورهاي عربي براي احقاق حقوق از دست رفته خود، صداي عدالت خواهي خود را از طريق تظاهرات مسالمت آميز و آرام به گوش حاكمان بحرين مي رسانند، ولي مردم آزاد انديش جهان شاهدند كه نيروهاي امنيتي دولت بحرين و همچنين نيروهاي نظامي اعزام شده از سوي برخي كشورهاي عربي حوزه همكاري خليج فارس با تهاجم وحشيانه و دست زدن به جنايات آشكار عليه ملت مسلمان بحرين و حمله به بيمارستانها، چگونه دست به كشتار جمعي مردم زده اند.

و اين در حالي است كه رسانه هاي غربي و عربي و نهادهاي مختلف حقوق بشر، عليرغم مشاهده اين جنايات آشكار عليه بشريت، سكوت اختيار كرده اند و هيچ مطلبي از مطالبات بر حق مردم مسلمان بحرين منعكس مي نمايند.

مدرسه علميه حضرت خديجه سلام الله عليها اين جنايت و تهاجم وحشيانه نيروهاي امنيتي بحرين و ديگر كشورهاي عربي عليه ملت مسلمان بحرين را كه ناقض ارزشها و قوانين اسلامي و حتي قوانين متمدن بشري است، محكوم نموده و اعلام مي داريم كه نيروهاي امنيتي و نظامي اشغالگر بايد هرچه سريعتر تهاجمات وحشيانه خود را به پايان برسانند و از علماء و انديشمندان جهان وجامعه بين المللي و نهادهاي اجتماعي آزاد انديش و سازمان كنفرانس اسلامي و همچنين اتحاديه كشورهاي عربي نيز درخواست مي نماييم تا خود را در برابر اين جنايات آشكار مسئول بدانند و براي جلوگيري از آن و حفظ سلامت ملت مسلمان بحرين به نيروهاي امنيتي بحرين و نيروهاي نظامي اشغالگر اعزامي از سوي برخي كشورهاي عربي فشار وارد آورند تا هرچه سريعتر به تهاجمات غير انساني خود پايان دهند.

مدرسه علميه حضرت خديجه(سلام الله عليها)

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علمیه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آغاز
  • مناسبت ها
  • معرفي مدرسه
  • پژوهش ساليانه
    • نماز
  • پيام رساني
  • شب های پیشاور
  • مرگ در نهج البلاغه سخنرانی سرکار خانم احمدی
  • خواندنی ها
  • در محضر ٱیت الله بهجت
  • اخبار پژوهشی
  • فعالیتهای پژوهشی
    • مثل و مثل واره هادر نهج البلاغه
      • مثل و مثل واره ها درنهج البلاغه-3
  • عاشوراییان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟


ساعت فلش



پیچک

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس