نكات تفسيري جزء هفدهم
نكات تفسيري جزء هفدهم
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ ﴿۱﴾انبياء
هشداري تكان دهنده به همه مردم مي دهد انسان يك حسابگري فوق العاده در پيش دارد اما بخاطر دلبستگي به دنيا از قيامت غافل مي شود و همين غفلت سبب مي شود تا از حقايق اعراض كنند و از ايات حق رويگردان شوند.
وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿۸۳﴾ انبياء
صبر ايوب در مقابل حوادث ناگواري مثل از دست دادن اموال و اولاد و سلامتي اش خيلي عجيب بود و اين را در دعايش نيز نشان داد و با نهايت ادب فقط گفت : من گرفتارم و تو ارحم الراحميني حتي نميگويد مشكلم را حل نما، زيرا به بزرگي خدا و لطف و مرحمت او آگاه است مردان حق هيچگاه با دگرگون شدن نعمتها افكار و عقايدشان دگرگون نميشود و در همه حال متوجه پروردگارند و از حوادث تلخ مايوس نميشوند بلكه صبر و استقامت ميكنند.
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾ انبيا
لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾انبيا
چهار نعمت بزرگ را كه شامل مومنين مي شود بيان مي كند :
آنها از دوزخ دورند لذا صداي وحشتناك آتش را كه از سوزاندن و پيشروي ميخيزد نميشنوند
هر نعمت مادي و معنوي كه بخواهند در دسترس آنهاست و جاودانه از آن متنعم ميشوند
وحشت بزرگ روز قيامت كه از هر وحشتي بزرگتر است آنها را غمگين و آزرده نميكند
فرشتگان با بشارت به استقبال ايشان ميروند اين بود آن روزي كه وعده داده ميشديد
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳۵﴾حج
مخبتين كساني هستند كه:
وقتي نام خدا برده مي شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار ميگردد. البته نه به واسطه ترديد در رحمت خدا يا ترس بي مورد از غضب الهي، بلكه به جهت مسئوليتهايي كه احتمالاً در انجام آن كوتاهي كردهاند و يا درك مقام عظمت الهي دچار خوف مي شوند.
صابرند و به واسطه مشكلات هيچگاه از طريق حق منحرف نشده و دچار خشم و كفر و يأس و كفران و فرار از مسئوليت نميشوند
نماز را به پا ميدارند لذا ارتباط آنها با خالق محكم است
از روزي هاي خدا انفاق ميكنند و در نتيجه پيوندشان با خلق محكم است
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ ﴿۱۱۶﴾ مومنون
مي خواهد معاد را اثبات كند و خدا را از اين كه كار بيهوده اي انجام دهد تنزيه نمايد بزرگتر و برتر است خدايي كه:
فرمانروايي حقيقي عالم است كه هر حكمي براند چه براي ايجاد و چه براي برگرداندن و چه مرگ و حيات و رزق، حكمش نافذ است.
چون او حق است پس هر حكمي ميكند حق محض است و باطل و عبث در او راه ندارد.
معبودي جز او نيست فلذا هيچ خدايي نميتواند حكم او را باطل نمايد
پس مدبر عرش كريم است يعني چون معبودي غير او نيست پس تنها احكام عالم را صادر ميكند و نظام هستي را اداره مينمايد
با اين اوصاف آيا ممكن چنين خدايي كار بيهوده انجام دهد؟
وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۵﴾مومنون
كساني كه از حق كراهت دارند همانهايي هستند كه اگر ما به آنان رحم كنيم و گرفتاريشان را برطرف سازيم باز به ما رو نميآورند و با شكر خود نعمت ما را تلافي نميكنند بلكه بر طغيان خود اصرار ميكنند يعني رحمت ما اثر تربيتي بر ايشان ندارد.