مناجات شعبانیه
بسم الله الرحمن الرحيم
“مناجات شعبانیه”
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ
خداوندا! بر محمد وخاندان محمد درود فرست و دعایم را بشنو، هنگامی که تو را می خوانم
وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ، وَ أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
و صدایم را بشنو، آنگاه که تو را صدا می زنم
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ، مُسْتَكِينا لَكَ، مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ، رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
که اینک به سوی تو گریخته ام و در پیشگاه تو ایستاده ام؛ در حالی که خاکسار توام، و به درگاه تو زاری کننده ام و به آنچه نزد توست امیدوار پاداشم.
وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي، وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي، وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي، وَ لا يَخْفَي عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ، وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي، وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي، وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي
و آنچه را در دل دارم می دانی، و از حاجتم خبر داری، و از اندرونم آگاهی. و کار بازگشت و منزلگاهم بر تو پوشیده نیست. و آنچه می خواهم بدان سخن آغاز نمایم و به درخواستم لب گشایم، و برای عاقبتم بدان امیدوارم می دانی.
وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي، فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَي آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي
و ای آقای من! مقدّرات پنهان و آشکارم در آنچه تا آخر عمر از من سر می زند، از سوی تو بر من جاری گشته است.
وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي إ
زیادی و کاستی من، و سود و زیانم به دست توست، نه به دست دیگری.
الَهِي! إِنْ حَرَمْتَنِي، فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِي، فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي
معبود من! اگر مرا محروم کنی، پس کیست که روزی ام دهد؟ و اگر من را واگذاری، پس کیست که یاری ام نماید؟
إِلَهِي! أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ
معبود من! از خشم تو و فرود آمدن عذابت به تو پناه آورده ام.
إِلَهِي! إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ، فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ
معبود من! اگر شایستگی رحمت تو را ندارم، تو شایسته آنی که با فزونی بخششت بر من احسان نمایی.
إِلَهِي! كَأَنِّي بِنَفْسِي وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ
معبود من! چنانم که گویی در پیشگاه تو ایستاده ام، در حالی که توکل نیکویم بر تو، بر من سایه افکنده است.
فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ
پس تو چیزی گفته ای که شایسته آنی(بخشش گناهکاران)، و مرا در پرده عفو خویش پوشانده ای.
إِلَهِي! إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَي مِنْكَ بِذَلِكَ
معبود من! اگر درگذری، چه کسی بر این کار سزاوارتر از توست؟
وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي، وَ لَمْ يُدْنِنِي [يَدْنُ] مِنْكَ عَمَلِي، فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي
و اگر مرگم نزدیک شد، و عملم مرا به تو نزدیک نساخته، پس اقرار به گناه را وسیله به درگاهت قرار می دهم.
إِلَهِي! قَدْ جُرْتُ عَلَي نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا، فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
معبود من! در مهلت دادن به نفسم، بر آن ستم کرده ام؛ پس وای بر آن اگر نیامرزی اش.
إِلَهِي! لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي، فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي
معبود من! در دوران زندگی ام، همواره احسان تو بر من ریزان بوده است؛ پس احسان خود را در هنگام مرگم، از من قطع مفرما.
إِلَهِي، كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي، وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي [تُولِنِي] إِلا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي
معبود من! چگونه از حسن نظر تو پس از مرگم نا امید باشم، در حالی که در زنده بودنم جز به زیبایی سرپرستی ام نکرده ای؟
إِلَهِي! تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَي مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
معبود من! کارم را آنچنان که تو شایسته آنی سرپرستی کن؛ و به فضل خود بر گنهکاری که نادانی اش او را فراگرفته، بازگرد.
إِلَهِي، قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا، وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَي سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَي.
معبود من! در دنیا بر گناهانم پرده افکندی، و من در آخرت به پرده پوشی تو محتاج ترم.
[إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رُءُوسِ الْأَشْهَادِ
معبود من! همانگونه که (در دنیا) آن گناهان را برای هیچ یک از بندگان صالح خود آشکار نساختی، مرا در روز قیامت، در پیشگاه گواهان رسوا مساز.
إِلَهِي! جُودُكَ بَسَطَ أَمَلِي، وَ عَفْوُكَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِي
معبود من! بخشش تو دست آرزویم را گشوده، و چشم پوشی تو برتر از کردار من است.
إِلَهِي! فَسُرَّنِي بِلِقَائِكَ يَوْمَ تَقْضِي فِيهِ بَيْنَ عِبَادِكَ
معبود من! مرا در روزی که میان بندگانت داوری می کنی، به دیدار خود مسرور گردان.
إِلَهِي! اعْتِذَارِي إِلَيْكَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ
معبود من! عذرخواهی من در پیشگاه تو، عذرخواهی کسی است که از پذیرش عذرش بی نیاز نیست.
فَاقْبَلْ عُذْرِي يَا أَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ الْمُسِيئُونَ!
پس عذرم را بپذیر، ای کریم ترین کسی که بدکاران به درگاه او عذر آورده اند!
إِلَهِي! لا تَرُدَّ حَاجَتِي، وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعِي، وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجَائِي وَ أَمَلِي
معبود من! حاجتم را بازمگردان، و طمعم را نومید مساز، و امید و آرزویم را از درگاهت قطع مفرما.
إِلَهِي! لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِي لَمْ تَهْدِنِي، وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِيحَتِي لَمْ تُعَافِنِي
معبود من! اگر خواری ام را خواسته بودی، مرا هدایت نمی کردی؛ و اگر رسوایی ام را اراده کرده بودی، مرا عفو نمی کردی.
إِلَهِي! مَا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِي فِي حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي طَلَبِهَا مِنْكَ
معبود من! گمان نمی کنم درباره حاجتی که عمرم را درخواستن آن از تو سپری کرده ام، مرا بازگردانی.
إِلَهِي! فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا، يَزِيدُ وَ لا يَبِيدُ كَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَي
معبود من! ستایش مخصوص توست، ستایش ابدی ، دائمی، همیشگی؛ ستایشی که افزوده گردد و پایان نپذیرد؛ آن گونه که تو دوست می داری و می پسندی.
إِلَهِي! إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ، وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ
معبود من! اگر مرا به جرمم بگیری، تو را به عفوت می گیرم. و اگر به گناهانم بگیری، تو را به آمرزشت می گیرم. و اگر مرا در آتش وارد کنی، به اهل آن (دوزخیان) خبر می دهم که تو را دوست دارم.
إِلَهِي! إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي، فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي
معبود من! اگر عملم در کنار طاعت تو کوچک است، آرزویم در کنار امید به تو بزرگ است.
إِلَهِي! كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوما، وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما
معبود من! چگونه از پیشگاه تو، با نومیدی محروم بازگردم؟ در حالی که خوش¬گمانی¬ام به بخشش تو، چنان است که مرا مشمول رحمتت با نجات بازخواهی گرداند.
إِلَهِي! وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ، وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ.
معبود من! عمرم را در شرارت غفلت از تو سپری کرده ام، و جوانی ام را در مستی دوری از تو پیر کرده ام.
إِلَهِي! فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ أَيَّامَ اغْتِرَارِي بِكَ وَ رُكُونِي إِلَي سَبِيلِ سَخَطِكَ
معبود من! در روزگاری که به (کرم) تو مغرور، و به راه خشم تو متمایل بودم، بیدار نگشتم.
إِلَهِي! وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ، قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إِلَيْكَ
معبود من! من بنده تو و فرزند بنده تو ام، که در پیشگاهت به پا ایستاده ام، و با کرم تو به درگاهت توسل جسته ام.
إِلَهِي! أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ أُوَاجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيَائِي مِنْ نَظَرِكَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ
معبود من! من بنده ای هستم که به درگاهت آمده ام، تا از آلودگی هایی که بدان با تو روبرو شده ام، از بی خیالیم در محضر تو، خارج گردم، از تو عفو می طلبم که عفو، وصف کرم توست.
إِلَهِي! لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ، إِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ، وَ كَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ
معبود من! نیرویی ندارم که با آن از نافرمانی ات بیرون آیم؛ مگر وقتی که تو برای دوستی خود بیدارم سازی، و آنگونه که تو خواسته¬ای باشم.
فَشَكَرْتُكَ بِإِدْخَالِي فِي كَرَمِكَ، وَ لِتَطْهِيرِ قَلْبِي مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ
پس تو را سپاس می گویم که مرا در کرمت داخل کردی، و قلبم را از چرک های غفلت از خود پاک گردانیدی.
إِلَهِي! انْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ، وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ
معبود من! به من بنگر، نگریستن کسی که او را خوانده ای و تو را اجابت کرد؛ و به یاری خویش او را به کار واداشته ای، و تو را فرمان برده است.
يَا قَرِيبا لا يَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ! وَ يَا جَوَادا لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ
ای نزدیکی که از کسی که به او مغرور گشته، دور نگردد! و ای بخشنده ای که نسبت به کسی که امید به پاداش او دارد، بخل نمی¬ورزد.
إِلَهِي! هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ، وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ، وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ
معبود من! به من دلی ببخش، که اشتیاقش موجب نزدیکی اش به تو گردد؛ و زبانی ده که راستی گفتارش به سوی تو بالا رود؛ و دیده ای عنایت کن که حقیقت بینی اش او را به تو نزدیک سازد.
إِلَهِي! إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ، وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ، وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ [مَمْلُولٍ]
معبود من! به راستی هر کس که به وسیله تو شناخته شد، ناشناخته نمی ماند. و کسی که به درگاه تو پناهنده شد، تنها نمی گردد.
إِلَهِي! إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ
معبود من! همانا هر کس که به وسیله تو راه بجوید، راهش روشن گشته، و هر کس به ریسمان تو چنگ زند، پناه یافته است.
وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ يَا إِلَهِي! فَلا تُخَيِّبْ ظَنِّي مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لا تَحْجُبْنِي عَنْ رَأْفَتِكَ
به تو پناه آورده ام ای معبود من! پس گمانم را از رحمت خود نومید مگردان، و مرا از رأفت خویش بازمدار.
إِلَهِي! أَقِمْنِي فِي أَهْلِ وَلايَتِكَ، مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّيَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ
معبود من! مرا در میان دوست دارانت جای ده، در جایگاه کسانی که امید به افزایش دوستی تو دارند
إِلَهِي! وَ أَلْهِمْنِي وَلَها بِذِكْرِكَ إِلَي ذِكْرِكَ، وَ هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ
معبود من! شیفتگی یاد پی در پی خودت را به من الهام فرما، و همتم را در نشاط رسیدن به اسمائت و جایگاه قدست(افزون گردان)
إِلَهِي! بِكَ عَلَيْكَ إِلا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ، وَ الْمَثْوَي الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ، فَإِنِّي لا أَقْدِرُ لِنَفْسِي دَفْعا، وَ لا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا
معبود من! به حق خودت بر خودت! مرا به جایگاه فرمانبردارانت و منزلگاه نیکوی خوشنودی ات برسان؛ که من قادر بر دفع زیانی از خود، و مالک سودی برای خود نیستم.
إِلَهِي! أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ، وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ [الْمَعِيبُ]، فَلا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ، وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ
معبود من! من بنده ناتوان و گنهکار تو، و مملوک بازگشته به درگاه تو ام. پس مرا همچون کسی قرار نده که رویت را از او برگردانده ای، و غفلتش او را از عفو تو بازداشته است.
إِلَهِي! هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ، وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ، حَتَّي تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ إِلَي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ
معبود من! کمال انقطاع به سوی خودت را عطایم فرما، و دیدگان دل هایمان را به نور توجه به سوی خود روشن گردان؛ تا دیدگان دل¬ها، حجاب های نورانی را بدرند و به معدن عظمتت بار یابند، و ارواحمان آویخته به عزّت قدس تو گردد.
إِلَهِي! وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ، وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ، فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا
معبود من! و مرا از کسانی قرار ده که او را خوانده ای و اجابت کرده، و او را نگریسته ای و در برابر جلال تو مدهوش گشته؛ پس در نهان با او راز گفته ای، و او در عیان برای تو کار کرده است.
إِلَهِي! لَمْ أُسَلِّطْ عَلَي حُسْنِ ظَنِّي قُنُوطَ الْإِيَاسِ، وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِي مِنْ جَمِيلِ كَرَمِكَ
معبود من! بر خوش گمانی¬ام نومیدی و یأس را چیره مساز، و امیدم را از کرم زیبایت قطع مگردان.
إِلَهِي! إِنْ كَانَتِ الْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ، فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ
معبود من! اگر خطاها مرا از نظرگاه تو انداخته، به سبب توکل نیکویی که بر تو دارم، از من درگذر.
إِلَهِي! إِنْ حَطَّتْنِي الذُّنُوبُ مِنْ مَكَارِمِ لُطْفِكَ، فَقَدْ نَبَّهَنِي الْيَقِينُ إِلَي كَرَمِ عَطْفِكَ
معبود من! اگر گناهان، مرا از بهره مندی از الطاف نیکویت فرو افکنده، یقین به توجه کریمانه ات، مرا هشیار ساخته است.
إِلَهِي! إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ
معبود من!اگر غفلت مرا از آمادگی دیدارت به خواب فرو برده، شناخت نسبت به نعمت های کریمانه ات، بیدارم ساخته است.
إِلَهِي! إِنْ دَعَانِي إِلَي النَّارِ عَظِيمُ عِقَابِكَ، فَقَدْ دَعَانِي إِلَي الْجَنَّةِ جَزِيلُ ثَوَابِكَ
معبود من! اگر کیفر بزرگ تو مرا به سوی آتش خوانده، پاداش بزرگ تو مرا به سوی بهشت فراخوانده است.
إِلَهِي! فَلَكَ أَسْأَلُ، وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ
معبود من! از تو درخواست می کنم، و به درگاه تو زاری می کنم و (به تو) مشتاقم.
وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ، وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَكَ، وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ، وَ لا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ
و از تو می خواهم که بر محمّد(ص) و خاندان محمد(ص) درود فرستی، و مرا از کسانی قرار دهی که پیوسته به یاد تو¬اند و پیمانت را نمی شکنند، و از سپاس تو غفلت نمی ورزند، و فرمان تو را کوچک نمی شمرند.
إِلَهِي! وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ، فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا، وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا، وَ مِنْكَ خَائِفا مُرَاقِبا، يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ! وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيرا.
معبود من! مرا به نور روشن عزّتت ملحق گردان، تا شناسای تو باشم؛ و از غیر تو روگردان و از تو ترسان و نگران باشم. ای صاحب شکوه و کرامت! و درود خدا بر رسولش محمد(ص) و خاندان پاکیزه او، و سلام بسیار بر ایشان باد.
مناجات شعبانیه
مترجم: سرکار خانم احمدی