نكات تفسيري جزء بيستم
نكات تفسيري جزءبيستم قرآن مجيد
ang="FA">تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۱۶﴾ سجده
از علامات مومنين حقيقي اين است كه در دل شب به پا ميخيزند و رو به سوي پروردگار خود ميكنند و او را با بيم و اميد ميخوانند و از آنچه روزيشان كردهايم انفاق ميكنند و براي ديگران كانوني از خير و بركت هستند.
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ﴿۲۲﴾ روم
مراد از آيه بودنِ خلقت زمين و آسمانها، آيه بودنِ خلقتي است كه سازگار با زندگي بشر است و نه اصل خلقت آنها. يعني آسمانها و زمين را بگونهاي خلق كرده كه هر آنچه را انسان براي بقا و رشد خود لازم دارد در اختيار او ميگذارند نكته ديگر اينكه شناسايي انسان نسبت به انسان ديگر يا از طريق چشم است يا بوسيله گوش. خدا براي تشخيص چشم رنگها و صورتهاي مختلف را آفريد و براي تشخيص گوش اختلاف زبانها و لهجهها و گويش ها را آفريد. عالماني كه پيرامون نظام هستي تحقيق ميكنند به آياتي برميخورند كه بر وجود خالقي توانا دلالت ميكند و ثابت ميكند كه در نهايت همه چيز به او ختم ميگردد.
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۳۱﴾ روم
حال كه سرشت انسان توحيدي است پس هر زمان كه از مسير توحيد خارج شديد بايد به سوي او باز گرديد و آنقدر اين كار را تكرار كنيد كه پايه هاي فطرتتان محكم گردد و همواره در جبهه توحيد باقي بمانيد. علاوه بر بازگشت به سوي خدا از مخالفت با اوامر او بپرهيزيد و خصوصا نماز را بپا داريد و از مشركان نباشيد معلوم مي شود نماز در ميان اوامر الهي و شرك در بيبن نواهي الهي بيش از همه اهميت دارد.
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿۳﴾ عنكبوت
اساساً آزمايش يكي از سنتهاي الهي است كه به هيچ وجه درباره كسي استثنا نميشود و همانطور كه شامل امتهاي قبل شد در امتهاي حاضر و آينده نيز جريان خواهد داشت. آيا خدا بداند؟يعني خدا چيزهايي را نمي داند ؟ در جواب دو احتمال وجود دارد:
بوسيله امتحان آثار صدق و كذب در عمل ظاهر گردد
علم ذاتي خدا تحقق عيني و وجود خارجي بيابد
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۴۱﴾ عنكبوت
خانه عنكبوت سست ترين خانه هاست چون عليرغم نظم و هماهنگي ظاهري نميتواند عنكبوت را از سرما و گرما و خطرات ديگر محفوظ كند و در واقع از آثار خانه فقط اسم آنرا دارد اوليا مشركين نيز چنين هستند و تنها اسمي از ولايت را دارند چون نه ميتوانند خيري را جلب و شري را دفع كنند و نه ميتوانند آنها را شفاعت نمايند و خلاصه هيچ امري از امور آنها را تدبير نميكنند عبارت اگر مي دانستيد يعني اگر آنها از سستي تكيه گاههاي خود با خبر بودند بخوبي ميفهميدند در سستي مانند خانه عنكبوت هستند البته روي سخن به سوي هر كسي است كه جز خدا سرپرستي را انتخاب ميكنند و آنرا مستقل در اثر ميبينند لذا شامل ولايت پيامبر با ائمه نميشود چون برگشت ولايت ايشان به دست خداست.
وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾ عنكبوت
لهو هركاريست كه انسان را به خود مشغول سازد و از كارهاي مفيد باز دارد و لعب به معناي كارهايي است كه داراي يك نوع نظم خيالي است براي يك هدف بي فايده است. ميفرمايد: زندگي دنيا سرگرمي و بازيست، مردمي جمع ميشوند و به اوهامي دل ميبندند و بعد از چند روزي پراكنده ميشوند و زير خاك پنهان ميگردند و سپس همه چيز به دست فراموشي سپرده ميشود اما آخرت جايي است كه انسان با كمالات واقعي كه از راه ايمان و عمل صالح بدست ميآورد زندگي كند زندگي كه درد و فنا و شقاوت درآن راه ندارد.