شب های پیشاور 3
نواب:جناب داعی چطور شد شما که از ذریه پیامبر و حجازی و هاشمی نسب هستید به ایران که مرکز مجوس هست مهاجرت کردید؟
پاسخ: اولین مهاجر از اجداد ما به ایران حضرت سید امیر محمد عابد فرزند امام موسی کاظم(ع)که کاتب قرآن بوده است می باشد که از درآمد این کار بردگان زیادی را خریداری نمود و آزاد کرد و مزار شریفش در شیراز می باشد. البته ایشان به قصد شیراز مهاجرت ننمودند بلکه برای دیدار برادر بزرگوارشان امام رضا(ع) در آخر قرن دوم هجری با امامزاده شاه چراغ(امیراحمد) و جمع دیگری از برادران و عموزادگان به سمت طوس حرکت کردند و مجبور بودند از طریق عراق و جنوب ایران وارد ایران شوند که در این راه نیز جمع کثیری از دوستداران امام(ع) به آنان ملحق شدندکه حدود 5ا هزار نفر زن و مرد شدند. وقتی هارون خبر رسیدن چنین کاروان بزرگی را شنید از ترس اینکه مبادا پایه های حکومتش توسط شیعیان به خطر بیفتد قتلغ خان حاکم شیراز را که مردی قوی و مقتدر بود را همراه40 هزار سرباز فرستاد تا آنها را برگرداندکه شاه چراغ فرمود ما فقط برای دیدن امام و با اجازه خلیفه آمده ایم ولی حاکم شیراز اجازه عبور نداد وکاروان زیارتی امام نیز راضی به بازگشت نشدند. بنابراین حاکم شیراز به آنها حمله کرد و شایع نمود که امام(ع) از دنیا رفته است. به همین دلیل تعداد زیادی از افراد این کاروان پراکنده شدند ولی امام زادگان شبانه با لباس مبدل به طرف شیراز به راه افتادند و جناب شاه چراغ فرمود پراکنده شوید و هرکدام از راهی بروید و ظاهرا دلیل اینکه در جای جای ایران امامزادگان فراوانی وجود دارد همین قضیه است. به هرحال جناب سید امیر احمد(شاه چراغ) و سید امیر محمد و سید علاء الدین وارد شیراز شده و از یکدیگر جدا شده و هرکدام درگوشه ای از شهرشروع به عبادت وگذران زندگی کردند . جناب شاه چراغ که پس از امام رضا(ع) در بین فرزندان امام موسی کاظم (ع)در زهد و تقوا سرآمد بود و از در آمد باغی که پدر بزرگوارشان به ایشان هدیه داده بودند در طول عمر شریفشان هزار برده خریداری و در راه خدا آزاد کردند ولی به هر حال یک سال بعد از ورودشان به شیراز و سکونت در منزل یکی از دوستداران اهل بیت خبر اقامتشان در آن جا به گوش حکومتیان رسید و ایشان را به شهادت رساندند .طی یک جنگ تن به تن که در طی جنگ شاه چراغ در خانه ای مقداری استراحت و تجدید قوا نموده ودوباره به جنگ ادامه می دادند در یکی از این لحظات استراحت از پشت شمشیری بر فرقشان وارد شد و از طرف دیگر عده ای مشغول خراب کردن خانه بودند و خانه خراب شد و بدن مبارکشان زیر توده ای از آوار ماند و چون مردم شیراز عمدتا از مخالفین بودند آن خانه را همانطور خرابه گذاشتند ماند و حتی تبدیل به زباله دان شد تا اینکه در قرن 7 هجری که پادشاهی فارس به ابوبکر بن مظفرالدین شاه رسید که پادشاهی عادل و صالح بود وعلما و روحانیون را طی 36سال سلطنتش اکرام می نمود و در تبلیغ دین اسلام و عمران و آبادی میل و سعی بسیاری داشت دستور داد آن خانه را که وسط شهر شیراز به صورت زباله دانی شده بود تبدیل به عمارت بزرگی کنند. در حین کارعمله ها بدنی تازه با فرق شکافته در آوار دیدند. پس از وارسیهای بسیار و با توجه به انگشتری که در دست شاه چراغ بود و روی آن نوشته شده بود العزة لله احمدبن موسی. مردم سینه به سینه ماجرای ایشان را نقل و شنیده بودند معلوم شد که جسد شاه چراغ است که پس از حدود400سال بدون هیچ گونه تغییری مانده بود که در همان زمان وزیر اعظم دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت درست کنند و قبری کندند و باحضور علما ایشان را به خاک سپردند و پس از آن نیز بانوی خیری که مادر شاه بود به نام تاشی خاتون بارگاه آن حضرت را توسعه بخشید و تعمیر نمود و روستای میمند را که در18کیلومتری شیراز است را وقف آن بارگاه مبارک نمود.(گلاب میمند در جهان معروف است). سیدعلاالدین برادر سید احمد نیز در گوشه دیگری از شهر شیراز اقامت کرده و مشغول زندگی وعبادت بودند که اتفاقا در جوار باغی بوده که متعلق به حاکم شیراز بود. روزی حاکم شیراز برای گردش به باغش رفته بودکه متوجه حضورآن حضرت شد و ایشان را همانطورکه قرآن در دستشان بود به شهادت رساند و در همانجا دفنشان کرد. سالها بعد در زمان دولت صفویه درآن باغ ساختمانی می ساختند که جسد خون آلود آن حضرت را پیدا کردند و پی به هویتشان بردند. باز در همانجا ایشان را دفن نموده و بارگاهی برایشان ساختند. پس از مدتی میرزا علی مدنی از مدینه به زیارت ایشان آمد و املاک و باغهای زیادی را خریداری کرد و برای آن حضرت وقف نمود و بارگاهش را وسعت بخشید.
شاه چراغ دارای دختر عفیفه ای بود ولی سیدعلاالدین ظاهرا فرزندی نداشته است. سید امیر محمد عابد نیز در گوشه دیگری از شیراز به سربرد تا به مرگ طبیعی از دنیا رفت. یکی از فرزندانش سیدابراهیم مجاب است و این لقب را به دلیل زهد فراوانش که باعث شد در بیداری جواب سلام حضرت علی(ع)را بشنود به اوداده اند. اوپس از فوت پدربزرگوارش جهت زیارت حضرت علی(ع)که درآن زمان قبر مطهرشان مشخص شده بود عازم نجف شد.