شب های پیشاور 17
2- طبري كه يكي از علماء اهل تسنن است در كتاب تاريخش نوشته است : در آن شب ابوبكر با پيامبر كاري داشت به نزد علي رفت و او نيز گفت كه پيامبر (ص) به غار رفته اند او نيز به غار رفت بنابراين پيامبر (ص) ابوبكر را با خود به غارنبرده بود بلكه در بين راه ابوبكر پيامبر را ديد و با هم به غار رفتند و حتي در بعضي خبر ها آمده است كه پيامبر (ص) از ترس اينكه مبادا ابوبكر جايشان را به ديگران خبر دهد او رابا خود به غار بردند و اين مطلب در كتب اهل تسنن نيز آمده است .
3-اساساً همراهي با رسول خدا (ص) نمي تواند دليلي بر اثبات خلافت ابوبكر باشد .
4- هيچ گاه مصاحبت با نيكان دليل برتري و فضيلت نيست كما اينكه همسران دو پيامبر لوط و نوح از كفار بودند و همسري بالاتر از مصاحبت است .
5-در سوره مباركه يوسف (ع) آمده است كه حضرت يوسف (ع) به دو نفر از زندانياني كه براي تعبير خواب به نزد شان آمده بودند فرمود : يا صاحبي السجن … آيا آن دو نفر كه در زندان با حضرت يوسف بودند از برتر ين هاي جامعه بودند ؟ در حاليكه پس از 5 سال هم نشيني با يوسف (ع) باز با همان حالت كفر اوليه از او جدا شدند و يا در سوره مباركه كهف آيه 35 آمده است : قال له صاحبه و هو يحاوره …كه داستان صحبت دو برادر يكي به نام يهودا كه مومن بود و ديگري براطوس كه كافر بود را بيان مي كند كه برادر مومن بر برادر كافرش نصيحت ميكند كه خدا را بپرستد و اين داستان را فخر رازي كه اهل تسن نيز هست بيان مي كند ولي به هر حال برادر كافر مومن نشد ،بنابراين مصاحبت و همراهي دال بر فضيلت وبرتري نيست.
اهل تسنن معتقدند به دليل اينكه پيامبر (ص) به ابوبكر در غار گفت : انّ الله معنا ، اين دليل بر برتری ابوبكر است .
پاسخ :1-آيا جايي وجود دارد كه خدا درآن نباشد و كسي هست كه خدا با او نباشد ؟ زيرا خداوند رحمان است و رحمت عامه دارد پس خدا با همه هست وامّا اگر منظور شما نظر و رحمت خاص خداوند است كه با آنان بوده باز هم حرف شما كامل در نمي آيد زيرا چه بسا بنده اي زماني كارهاي خوب انجام ميدهد ومورد عنايت خداوند قرار ميگيرد و زماني كارهاي بدي انجام ميدهد و مبغوض درگاه الهي ميشود مانند ابليس كه هزاران سال عبادت كرد ولي بالاخره دچار گناه شد و از در گاه الهي رانده شد و يا بلعم عورا كه در زمان حضرت موسي (ع) آنقدر مقرب درگاه الهي بود كه اسم اعظم به او عطا شد ولي بر اثر حبّ جاه ورياست طلبي به مخالفت با خداوند وپيروي از شيطان دچار گرديد و جهنمي شد و ماجرايش در كتب اهل تسنن نيز آمده است . وهمين طور در آيه 174اعراف آمده كه خداوند ميفرمايد : وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ
ويا بر عابد كه آنقدر عبادت كرد تا مستجاب الدعوه شد ولي عاقبت با دختري زنا كرد وبه دار آويخته شد و آخرتش را نيز خراب كرد و در سوره مباركه حشر آيه 16 داستانش آمده است : كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ …ذلك جزاء الظالمين . بنابراين اگر زماني كاري نيك از يك انسان سر زد دليل بر عاقبت به خيري او نيست.
استناد اهل تسنن براي اثبات افضليت ابوبكر به قسمت ديگر اين آيه شريفه : فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ
پاسخ : ضمير عليه به پيامبر (ص) ميرسد نه به ابوبكر به قرينه جمله بعد كه ميفرمايد وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا و مسلم است كه خداوند رسولش را با لشكرياني كه ديده نميشوند ياري كرده است نه ابوبكر را زيرا اگر هر دو مشمول مفاد اين قسمت آيه ميشدند بايد ضمير تثنيه به كار برده مي شد نه مفرد.
اشكال : رسول خدا (ص)بي نياز از نزول سكينه بر قلبش بوده است پس سكينه به ابوبكر نازل شده است .
پاسخ : 1- هيچ موجودي بي نياز از رحمت الهي که يكي از مصاديقش سكينه مي باشد، نيست حتي اگر پيامبر باشد. زيرا در آيه 26 سوره مباركه توبه خداوند مي فرمايد : ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ اين مطلب در آيه 26 سوره مباركه فتح نيز آمده است و اساساً علماء منصف اهل تسنن نيز معتقدند ضمير در آيه مورد بحث به رسول اكرم (ص) بر مي گردد نه به ابوبكر .
2- در همين آيه آمده است كه رسول اكرم (ص) به ابوبكر ميفرمايد : لا تحزن اگرحزن كار خوبي است كه ابوبكر دچارش شده است كه پيامبر از كار خوب نهي نمي كند و اگر كار بدي است پس دال بر شرافت ابوبكر نيست ونمي تواند مورد رحمت خاص خداوند و محل سكينه باشد و از طرف ديگر آيات زيادي از قرآن آمده است كه : أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ . بنابراين اگر ابوبكر انساني مومن واز اولياء خداوند بود هيچ گاه محزون نمي شد .
صفحات: 1· 2