نكات تفسيري جزء هشت قرآن
نكات تفسيري جزء هشتم قرآن مجيد
وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾ انعام ما از تبليغات و تلقينات شياطين جلوگيري نميكنيم تا افرادي كه به روز آخرت ايمان ندارند به سخنان شياطين گوش فرا دهند و دلهايشان به آنان مايل گردد و به اين ترتيب به برنامههاي شياطين راضي شده و و آنچه از كارهاي زشت است بكنند تا به منتهاي درجه شقاوت كه استعداد آنرا دارند برسند. يعني همانطور كه خدا اهل سعادت را در راه رسيدن به هدف ياري ميكند اهل شقاوت را نيز در رسيدن به كمال شقاوت ياري مي دهد.
ادامه مطلب
وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾انعام گرچه انسان در زندگي دنياييش بر اساس حدس و گمان حركت ميكند اما در مورد معارف الهي و آنچه مربوط به سعادت حقيقي و زندگي اخروي است فقط ميتوان بر علم و يقين تكيه داشت والّا نتيجهاش گمراهي خواهد بود و خدا نيز به هيچ وجه از بندگان خود جز به علم راضي نمي شود.
أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَآئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ ﴿۱۵۶﴾ انعام ما قرآن را نازل كرديم تا مشركان نگويند كتاب آسماني جامع وكامل همان دو كتاب تورات و انجيل است كه بر يهود و نصاري نازل شد و بعد استدلال كنند كه چون آنها دور از دسترس ماست لذا ما از خواندن و آموختن آنها غفلت ورزيديم و بديهي است با وجود غفلت ديگر عيب و حرجي بر ما نيست.
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾ اعراف ملتها و تمدنها مانند افرادي داراي مرگ و حياتند و وقتي حكم مرگ آنها به جهت فساد و دشمني با حق و عدالت صادر شود حتي يكساعت هم نميتوانند پايههاي لرزان حكومت خود را نگه دارند بعضي از مذاهب ساختگي در قرون اخير براي توجيه خود به اين آيه متوسل شدند و نخست امت را به معناي مذهب ميگيرند و سپس ميگويند تمام مذاهب از جمله اسلام پاياني دارد در حالي كه هيچ جا امت به معناي مذهب بكار نرفته و همواره بمعني جمعيت و گروه است.
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ ﴿۴۰﴾ اعراف آنها كه از روي استكبار آيات ما را تكذيب ميكنند، درهاي آسمان برويشان گشوده نميشود و برخلاف مومنان كه ارواح و اعمالشان به سوي آسمانها بالا ميرود اعمال و ارواح اينها به سوي جهنم پايين ميرود . براي مايوس كردن دوزخيان ميفرمايد اين متكبرين وارد بهشت نميشوند همانطور كه محال است شتري از سوراخ سوزن عبوركند و به احتمال دوم وارد بهشت نميشوند، تا اينكه طناب كشتي از سوراخ سوزن بگذرد.
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ ﴿۴۶﴾ اعراف بين دوزخيان و اهل بهشت حجابي است كه در قسمت بالاي آن اهل اعراف قرار دارند كه به هر دو طرف يعني بهشتيان و جهنميان اشراف داشته و آنها را ميبينند و به قيافه و علامت مي شناسند آنها بهشتيان را صدا مي زنند كه سلام بر شما اما خودشان وارد بهشت نمي شوند گرچه بسيار اميد به ورود دارند.
الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ﴿۵۱﴾ اعراف حال دنيوي دوزخيان را به سه صورت وصف مي كند تا به سبب محروميت آنها از مواهب الهي اشاره كرده باشد: آنها كساني بودند كه دينشان را بازيچه گرفتند و به چيزهايي سرگرم شدند كه انسان را به نتايج خيالي و لذايذ مادي مي رساند در حقيقت زندگي مادي آنها را فريب داده بود لذا در لجنزار شهوات فرو رفتند. نتيجه فريب خوردن از دنيا اين شد كه روز ديدار خدا را فراموش كردند لذا ما نيز آنها را فراموش كرده و توجهي به نيازشان نميكنيم . با فراموش كردن معاد ديگر دليلي براي پذيرش آيات خدا نبود لذا گفتار پيامبران را از روي علم انكار كردند چون جحد به معني انكار كردن از روي علم است يعني عقل دليل را مي پذيرد اما قلب تسليم نمي شود.
ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿۵۵﴾ اعراف وقتي خدا در خلقت و تدبير شريكي نداشت پس لازم است انسان تنها او را بخواند آن هم با كمال خضوع و خشوع و در پنهان تا از هرشائبه، ريا و عدم حضور قلب به دور باشد. مراد از تجاوزكاران آنهايي است كه آداب صحيح دعا را به جا نميآورند و اهل تظاهر بوده و بدون توجه دعا ميخوانند.
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۵۶﴾ اعراف مسلما زماني دعا به درگاه خدا به اجابت نزديك خواهد بود كه شرايط لازم در آن رعايت شود. اولاً همراه با اصلاح امور مردم و ريشه كن ساختن ظلم باشد، ثانياً به ترس و اميد خدا را فرابخواند؛ زيرا اگر ترسان نباشد و از خودراضي باشد در واقع چيزي از خدا نميخواهد يا اگر هم بخواهد بر آن پافشاري نميكند و همينطور اگر اميدوار به عفو و بخشش خدا نباشد سرانجام دعا و عبادت را ترك خواهدكرد. محسنين همانهايي هستند كه شرايط دعا را مراعات ميكنند يعني با تضرع و در پنهان خدا را از روي بيم و اميد ميخوانند و مفاسد را از بين برده و به اصلاح اجتماعات همت ميگمارند.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۵۹﴾ اعراف مهم ترين مانع بر سر سعادت و رشد انسانها شرك است و هر پيامبري قبل از همه انسان را از شرك نهي ميكند مراد از عذاب روز بزرگ شايد طوفان نوح باشد و يا مجازات الهي در روز رستاخيز كه در صورت دوم نوح دو تا از اصول دين يعني توحيد و معاد را به مردم گوشزد مي كند.
برگرفته از: كتاب خلاصه تفسير قرآن مجيد(الميزان و نمونه با اضافات)، عباس پورسيف، نشر شاهد، تهران، 1385.