مدرسه علمیه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اخبار پژوهشی

                                                                                         

حوزه علمیه حضرت خدیجه (س) در راستای پژوهشهای سالانه خود, بیش از سه سال است که همت خود را روی نهج البلاغه گماشته است و هرساله از طریق پژوهش گروهی از آفتاب علوی , همه اعصار,نهج البلاغه این کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق بهره ها برده اند.لذا به حول و قوه الهی در سال 91توانستیم همایش اخلاق عملی در آیینه کلام علوی را برگزار نمود و اندکی به معرفت خویش بیفزاییم.
در سال 93 نیز همایش صدق در آیینه کلام علوی را برگزار و الحمدلله علاوه بر برگزاری همایش , با برگزاری کارگاهها و نشستهای مختلف در این زمینه نیز توانستیم از دریای بیکران نهج البلاغه و کلام حضرت,اندک بهره ای ببریم.گردهمایی محقین نهج البلاغه به طور ویژه و جستجوی صدق در کلام حضرت (نهج البلاغه)جهت تدوین فرهنگ نامه موضوعی صدق در نهج البلاغه نیز یکی از بهترین بهره ها بود که استفاده کردیم.
برگزاری کلاس های نهج البلاغه و مروری بر خطه غراء و نامه 31 نهج البلاغه از دیگر کارهایی است که در طول سال و هر هفته صورت گرفت.
در استمرار این پژوهش سالانه گروهی, امسال نیز برانیم تادر حرکتی فراگیر برای هر پایه یک موضوع کلی و برای هریک از طلاب یک موضوع اختصاصی در حوزه {حقوق فردی و اجتماعی} تعیین شد.تا همه طلبه ها در تلاش قلبی , معرفتی , در چشمه سار کلام مولا در منابع موجود جستجو کنندو یافته های مرواریدی خود را از دریای بیکران عشق و اندیشه , اول آویزه ی گوش خود نمود و سپس در قالب تعدادی فیش و تدوین یک مقاله به دیگران هدیه ای ارزشمند را به ارمغان ببرند.

نكات تفسيري جزء هفت قرآن

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء هفتم

وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾ مائده نه تنها حلال خدا را نبايد حرام كرد بلكه مجاز هستيد از نعمتهاي حلال و پاكيزه‌اي كه خدا به شما روزي داده بهره برداري كنيد به شرطي كه از مخالفت با خدايي كه به او ايمان داريد پرهيز نموده و اعتدال را رعايت كنيد.

لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۸۹﴾ مائده سوگندها دو قسم است يكي آنها كه لغو است يعني از روي اراده نيست و يا در حال هيجان با غضب طبق عادت بيان مي‌شود و حتي قسم هايي كه محتوايش كارهاي نامشروع يا مكروه است يا براساس اطلاعات غلط مي‌باشد، شكستن اينها كفاره ندارد. اما قسم هايي كه ارادي و محتوايش مباح است اگر عمل نشود كفاره دارد. براي آنكه تصور نشود مي‌توان سوگندها را شكست و به طور مرتب كفاره داد مي‌فرمايد سوگندهاي خود را حفظ كنيد چون شكستن آن حرام است، مراد از شكرگزاري عمل كردن به اين دستورات است.

لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۲۰﴾ مائده خدا بر سراسر هستي حكومت و مالكيت دارد و قادر است هر تصرفي را در ملك خود بكند و به هر نحو كه مصلحت ديد امور بندگانش را تدبير كند و در آخرت هم آنچه لازم است به آنها بدهد و خشنودشان گرداند پس فقط چنين كسي شايسته پرستش است.

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾ انعام ترس از آينده و اندوه نسبت به گذشته منشاء تمام اختلالات رواني است اما كسي كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد از اين اختلافات بركنار مي‌ماند.

وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾ انعام كساني كه فاسقند و از مسير عبوديت خدا خارج شده‌اند و تسليم حقايق اسلام نمي‌شوند همواره دچار عذابند . حالا مشركين بايد فكر كنند و ببينند از كدام طايفه هستند از طايفه مومنين يا فاسقين.

وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ ﴿۵۳﴾ انعام به ثروتمندان هشدار مي دهد كه خدا با نعمتها امتيازات ظاهري و فاصله‌اي كه بين طبقات مردم است فقرا را با اغنيا آزمايش كند و بردن از آداب اشرافي و پيوستن به فقراي مومن آزمايش براي آنها بود كه البته در آن مردود شدند در واقع شكرگذاران نعمتهاي خدا همان افراد مومن فقير هستند و نه كفار و اشراف و اين بر خدا كه عالم بر همه چيز است پوشيده نيست.

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾ انعام مراقبان هم حساب اعمال شما را دقيقاً نگه مي‌دارند و هم مامورند شما را از گزند حوادث حفظ كنند تا اينكه اجلتان فرا رسد در اين هنگام فرستادگان ما كه مامور قبض ارواحند، روح شما را مي‌گيرند بدون اينكه لحظه‌اي تاخير يا تعجيل كنند همانطور كه فرشتگان مراقب در نگهداري حساب اعمال مرتكب كوچكترين كوتاهي نمي شوند .

وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۲﴾ انعام به مصداق ديگري از هدايت الهي اشاره مي كند با اينكه در تقوا همه عبادات نهفته است اما به خاطر عنايت ويژه خدا به نماز، جداگانه از آن نام مي برد. در آخر علت تسليم شدن و پذيرش فرامين الهي را ذكر مي‌كند چون همه به سوي او بازگشت كرده و حساب جزاي شما به دست اوست.

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۹۷﴾ انعام به يكي ديگر از نشانه‌هاي تدبير پروردگار اشاره مي‌كند معلوم مي‌شود غايت و نتيجه خلقت و به گردش درآوردن ستارگان تامين مصالح و سعادت زندگي دنيوي انسان است. از طريق اهل بيت آمده كه نجوم، هاديان راه سعادت يعني امامان مي باشند تا بواسطه آنها، مردم گرفتار در تاريكي‌هاي زندگي از گمراهي نجات يابند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روزهفتم ماه مبارك رمضان

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز هفتم ماه مبارك رمضان

خداوند در سوره اسراء آيه 84 مي فرمايد: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ،يعني بگو هر كس بر حسب ساختار خود عمل مي كند. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايد: آن حال دروني شخصيت انساني است كه انسان را سمت عمل مي برد.
ما گناه را مي دانيم چيست و انجام مي دهيم، بنابراين دل ما سالم نيست و مسموم است.
حضرت علي (ع) مي فرمايند: اگر مي خواهيد از گناه خلاص شويد به دنبال حسن خلق برويد، حسن خلق در سه چيز است: 1. اجتناب از محارم، 2. طلب رزق حلال، 3. توسعه دادن براي خانواده.
اگر مي خواهيد از رحمت خاص خدا بهره مند شويد به خلق خدا نيكي كنيد و عائله و خانواده نزديكترين خلق خدا هستند.
انسان دو منزلگاه دارد: يكي منزلگاه گذرا و ديگري دار آخرت.
آقاي فاطمي نيا مي فرمايند: از مقدمات تعالي اخلاق، تواضع است.
ريشه بلاهاي دنيايي سوء خلق است.
امام صادق(ع) فرمودند: بيشتر مردم با گناهانشان مي ميرند نه با عملشان.
بركت عمر به نيكي و احسان است و كوتاهي عمر به گناه.
امام صادق(ع) مي فرمايند: بلا در اثر گناه به وجود مي آيد.
اگر انسان ها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركت به دست مي آورند.
لا خير عمل الّا باليقين والورع، خير و بركتي كه از عمل به دست مي آيد اول يقين است و بعد تقوا و ورع.
سختي به دو دليل به وجود مي آيد يا عقوبت است يا امتحان.
علامه طباطبايي براي تشخيص عقوبت يا امتحان مي گويد بايد ببينيد اگر در مسير شريعت است، امتحان است اما اگر از قالب شريعت درآمده باشد عقوبت است.

سختي چه عقوبت باشد چه امتحان در هر دو خير است، ناملايمات پله كمال است. اگر عقوبت باشد، حساب آسان مي شود و اگر امتحان باشد راه باز مي شود.

حضرت ابراهيم(ع) مي فرمايند خدايا من را به خواري روز قيامت مبتلا نكن.امام خميني مي فرمايند: خوارترين كسان در روز قيامت اهل ريا و تكبر هستند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روزششم ماه مبارك رمضان

17 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز ششم ماه مبارك رمضان

اخلاق تاثيرات متعددي دارد: 1. تقويت ايمان، 2. بصيرت باطني

يكي از مهمترين عنايات الهي و همچنين يكي از جلوه هاي بصيرت، تفقه در دين است. يك ساعت تفكر بهتر از هزار سال عبادت است. يك ساعت تفكر بهتر از هزار سال عبادت است. در عبادت كميت مطرح نيست، كيفيت مطرح است. اينكه از اين آداب چقدر ارتباط دروني بين انسان و خدا برقرار شود. اقامه كننده نماز همراه با تفكر، عملي را كه مردم از آن اكره دارند انجام نمي دهد چه برسد به ذنوب و معصيت ها.

افكار شيطاني جان و دل را وسوسه مي كند در نتيجه نظر ملكوتي نمي شود. چيزهايي كه دل را پر كرده و نظر را از خدا برگردانده، هم و غم و آرزوست. اگر نظر، نظر زميني باشد و در مدار خيار ، شياطين امكان عمل پيدا مي كنند.

عقل انسان قوه تمايز او از حيوانات است، پس شيوه زندگي انسان بايد با حيوان متفاوت باشد. انسان اختيار دارد و مي تواند آگاهانه زندگي كند. علامه جعفري مي فرمايند: كسي مي تواند آگاهانه زندگي كند كه: معلومات(دانايي)، انديشه و تكفر و بينش(قدرت تشخيص) و عمل داشته باشد.

البته معلومات به دو صورت است: 1. معلومات دنيايي كه از كتاب و تجربه حاصل مي شود 2. معلومات غير مادي كه خداوند آن را به انسان عطا مي كند و نام آن حكمت است. حاصل علم لدني به جايي مي رسد كه انسان به يقين دوزخ را مي بيند: كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (آيات5 -6 سوره تكاثر) با علم لدني انسان جهنم و عذاب را مي بيند بهشت را هم مي بيند ولي بايد به مراتبي برسد چون علم لدني مراتب و درجات دارد. انسان با علم لدني قبل از آنكه جهنم حقيقي را ببيند قباحت و زشتي گناه را مي بيند و تعفن گناه را استشمام مي كند.

پس با استفاده از معلومات مي توانيم قبل از عمل تفكر كنيم و اصلا به علت انجام عمل فكر كنيم، چون بيشتر مواقع عمل ما نيت ندارد. ما اول به صورت ظاهري عمل مي پردازيم ولي سالك اول بايد مواظب نيتش باشد.

مومن واقعي ريشه در زمين دارد و شاخه هايش در آسمان است يعني در كنار شخص مومن همه بايد احساس امنيت كنند چون وجود مومن آرامش و سكينه است. مومن اهل جدل نيست. نمي خواهد خودش را ثابت كند. مومن فقط وظيفه اش را انجام مي دهد. اگر هم جدال مي كند جدال احسن است.

سكوت مي كند، صبر مي كند مشتاق حرف زدن نيست. امام صادق(ع) مي فرمايد: لقمان از سكوتش به حكمت رسيد.

در مرحله بعد قلبتان را چراگاه حيوانات نكنيد، دچار شك و شبهه نشويد. بهترين شيوه سيرو سلوك اين است كه حلالي كه از نبي اكرم به ما رسيده حرام نشود و حرامي كه به ما رسيده حلال نشود.

آنچه كه در سينه است و آشكار نيست براي خدا معلوم است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء شش قرآن

16 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري جزء ششم

لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا ﴿۱۴۸﴾ نساء همانطور كه خداي مهربان پوشاننده عيوب است دوست دارد افراد بشر هم عيوب يكديگر را فاش نكنند و آبروي يكديگر را نبرند. تمام انسانها عيوبي دارند كه اگر برملا شود يك روحيه بدبيني عجيب سراسر جامعه را فرا مي‌گيرد به طوري كه همكاري و تعاون را مشكل ساخته و استحكام جامعه را از بين مي‌برد. استثنا در جايي است كه يك مظلوم بخواهد ظلم‌هاي مربوط به كسي را كه به او ظلم كرده بيان كند البته اين آيه اجازه نمي‌دهد كه مظلوم هرچه خواست بگويد و چيزهايي را كه در ظالم نيست يا مربوط به ظلم او نمي‌شود را بيان نمايد چون خدا شنوا و داناست.

وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴿۱۰﴾ مائده اينكه كفر و تكذيب با هم آمده براي اين است كه منظور كفر افرادي است كه از روي علم و عناد به حقايق كافر مي شوند و آنها را تكذيب مي كنند و نه آنهايي كه به واسطه جهل و ناتواني فكري كفر مي‌ورزند.

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ ﴿۲۰﴾ مائده نعمات الهي را متذكر مي شود تا روح حق شناسي در يهود زنده و وجدان آنها در مقابل خطاهايي كه در گذشته مرتكب شده‌اند بيدار شود: اين آيه نعمتها را به سه دسته تقسيم مي‌كند: به نعمت وجود پيامبران كه بزرگترين نعمت الهي است اشاره مي‌كند مانند ابراهيم و يعقوب سپس نعمت استقلال و نجات از مذلت بردگي فراعنه را متذكر مي شود. به معجزات و نعمتهايي اشاره مي‌كند كه پي در پي در بني اسرائيل رسيد و به هيچيك از امتهاي قبل از موسي نرسيده بود.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۳۵﴾ مائده اي مومنان سه دستور تقوا انتخاب وسيله و جهاد در راه خدا را در پيش گيريد شايد رستگار شويد. مراد از وسيله رابط است، مانند انبيا و امامان حتي عمل به دستورات ديني، جهاد در راه خدا نيز اعم است چه مبارزه با هواي نفساني و چه مبارزه با كفار.

وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾ مائده هر كس ولايت خدا و رسولش و افراد با ايماني را كه در حال ركوع زكات مي‌دهند را بپذيرد پيروز است چون از حزب خدا مي‌شود و حزب خدا نيز هميشه غالب است. پيروزيشان دراين دنيا به اينست كه اجتماعي صالح و با تقوي هستند كه شيطان و حكومتهاي باطل درآن هيچ نفوذ و تسلطي پيدا نمي‌كنند و در آخرت نيز چون در جوار رحمت حق قرار مي گيرند غالبند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾ مائده بارديگر به مومنين هشدار مي دهد اهل كتاب و كفار را به دوستي نگيريد زيرا آنها دينشان را به استهزا و بازي مي‌گيرند دوستي دو گروه كه يكي مقدسات ديگري را به مسخره مي‌گيرد، دوام نمي‌آورد مگر به قيمت سست شدن اعتقادات مومنان لذا مي‌فرمايد: از خدا بپرهيزيد، اگر مومن هستيد يعني كسي كه واقعاً به خدا و اسلام ايمان آورده هرگز راضي نمي شود ديگران دين او را مسخره كنند.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز پنجم ماه مبارك رمضان

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز پنجم ماه مبارك رمضان

اگر با تمام وجود به قرآن رو كنيم و پذيراي قرآن باشيم، فوايد و بركات نصيب انسان مي شود كه يكي از اين بركات اخلاق قرآني است. در روايت نبوي اخلاق عبارت از ظرف دين است. ظرف هرچه بزرگتر مظروف بيشتر، اگر بخواهيم ببينيم سهم ما از دين به چه ميزان است بايد به اخلاقمان مراجعه كنيم.

امام سجاد(عليه السلام ) در مورد آثار اخلاق مي فرمايند: خوش خلق كسي است كه برخورد نرم دارد، خوشروست و خوش گفتار است.

در شريعت مي فرمايند: خوش خلق كسي است كه وجودش مزين به فضائل اخلاقي باشد و از رذائل اخلاقي به دور باشد.

كسيكه وجودش مزين به فضائل اخلاقي مي شود:

1. ايمان دروجودش قوي مي شود. رذائل اخلاقي ظلمت آور است جايي كه ظلمت است نور نيست پس ايمان نيست. ايمان به نظر حضرت علي(عليه السلام) همان تسليم است. حسن خلق تقويت ايمان مي كند چون تيرگي از وجود انسان برطرف مي شود.تمام رذائل اخلاقي خواستگاهش من است و اصل ظلمت ها دروني هستند. علامه طباطبايي مي فرمايند: ولايت الهي نصيب مقربان است. كساني كه حجاب ها بين ايشان و خدا برطرف شده است.

2.بصيرت باطني پيدا مي كند. فقط باچشم سر و گوش سر و زبان سر زندگي نمي كندف با چشم دل وزبان دل و گوش دل زندگي مي كند. مومن مثل ظرف آب كر است آب كري كه ماده دارد و از منبع و سرچشمه اي تقويت مي شود آب قليل نيست كه به ذره اي نجاست نجس شود. اميرالمومنين فرمودند: بي بصيرت ترين افراد كساني بودند كه نتوانستند برتري من(امام) را ببينند.

پس بنابراين تيرگي قلب مانع از ديدن و شنيدن است.آيت الله جوادي آملي مي فرمايند: مي خواهي چشم دلت ببيند چشم سرت را ببند.

حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) از خدا پرسيدند: افضل كارهاي بنده چيست؟ خداوند فرمود وقتي روزه مي گيرد و صامت است. من به اين بنده ام در پاداش حكمت ياد مي دهم. بين او و شيطان حائل مي شوم و نمي گذارم شيطان فريبش دهد، آنقدر بر عيوب خودش آگاه مي شود كه به عيوب ديگران غافل است.

كسي كه خوش خلق باشد بصيرت پيدا مي كند و مي تواند:

1. تشخيص بايدها و نبايدها را در حوزه عملي بدهد(عقل عملي)

2. تشخيص هستي ها و نيستي ها را مي دهد(عقل نظري)

علامه جعفري مي فرمايند: انسان شريف است به شرف انسانيت. انساني كه شرافت انسانيت خود را بشناسد راضي نمي شود در ديگران جستجو كند و عيبها و رذائل ديگران را پيدا كند. وقتي انسان خوش خلق به كاربرد فضائل اخلاقي در وجودش عادت كند حجابها كنار مي رود.

علامه طباطبايي مي فرمايند: علم لدني نه درمنطق است و نه در فلسفه بلكه علم لدني آگاهي به حقايق است كه در اثر پاكي و تزكيه به دست مي آيد.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: اباذر صديق بالاترين عبادتهايش تفكر بود. كه در اثر حسن خلق و تزكيه و تهذيب نفس به وجود آمده بود.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء چهار قرآن

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

 

نكات تفسيري

نكات تفسيري جزء چهارم

لن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۹۲﴾ انسان زماني داراي ايمان واقعي و شخصيت نيكو كار مي شود كه بخاطر خدا از علاقه شديد و عشق خود صرفنظر كند تاكيد آيه بر انفاق نشان مي دهد كه براي رسيدن به “برّ” انفاق مهمترين ركن است . آنوقت براي ايجاد اخلاص در انفاق فرمود: خدا عليم است و هر چيزي را كه در راه خدا انفاق مي كنيد چه كم و چه زياد خواه مورد علاقه باشد يا نه همه را خدا آگاه است و پاداش مناسب مي دهد.

تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۸﴾ وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ﴿۱۰۹﴾ سه دليل براي عدم صدور ظلم از خدا ذكر مي كند 1- ظلم يعني تصرف در ملكديگران اما هر آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست . 2- كسي بهديگري ستم مي كند كه محتاج چيزي باشد كه ندارد اما خدا غني و بالذات و مالك همه هستي است . 3- ظلم درباره كسي مفهوم داردكه بخواهند بدون رضايت او كاري را انجام دهند و او نيز در مقام مقابله و انتقام مرتكب ستمي بشود اما وقتي تمام امور هستي از آغاز تا پايان به او بر مي گردد و كسي نمي تواند بدون اجازه اش كاري صورت دهد پس صدور ظلم از ناحيه او ممكن نيست.

بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ ﴿۱۲۵﴾ اين سنت خداست كساني را كه به او توكل مي كنند ياري دهد. لازمه توكل اول صبر كردن بر خواهشهاي نفس است و دوم تبعيت از فرمان خدا پس اگر الان (جنگ احد) نيز صبر پيشه كنيد و تقوي بورزيد و دشمنان بظاهر قوي هم با شتاب بر شمابتازند تا هر چه زودتر نابود تان كنند باز خدا شمارا با پنج هزار فرشته كه نشانه مخصوصي دارند ياري خواهد كرد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾ روش آموزش قرآن در موضوعات مختلف : اول اصول عملي را با بيان كوتاه و رسا بيان مي كند دوم امر مي كند طبق آن اصول عمل شو.د سوم اعمال را تجزيه و تحليل كرده ،موارد نقص و اشتباه و نيز صحيح و كامل را نشان مي دهد و چهارم نسبت به اشتباهات پند و اندرز داده و اعمال درست را مورد تمجيد و تشويق قرار مي دهد. از طرف ديگر در مبارزه با انحرافات ريشه دار اجتماعي ، روش تدريج توام با زمينه سازي را به كار مي گيردبنحوي كه پس از بوجودآمدن آمادگي قانون بصورت صريح بيان مي شود . تحريم ربا طي چهار مرحله عمل شد 1- در آيه 39 روم فرمود ممكن است از ديدگاه افراد كوته بين، ثروت ربا خواران را از راه ربا افزايش يابد اما در نزد خدا چيزي بر آن افزوده نمي شود بلكه زكات و انفاق خالصانه است كه سبب افزايش سرمايه ها مي شود 2- در نساء161 ضمن انتقاد از عادات زشت يهود رباخواري را از عادات ناپسند آنها معرفي مي كند 3- در اين آيه بطورصريح نوعي از ربا را تحريم مي كند 4- سرانجام در سوره بقره آيات 278و275 هر گونه ربا خواري را بشدت ممنوع مي كند و آن را در حكم جنگ با خدا ذكر مي كند

آَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۶۲﴾ قرآن بسياري از حقايق ديني اخلاقي و اجتماعي را در قالب سئوال مطرح ميكند تا شنونده با اختيار خود پاسخ را از بين طرفين مسئله برگزيند . اين روش اثر عميقي در برنامه هاي تربيتي دارد زيرا معمولاً انسان به افكار و برداشتهاي خويش نسبت به مسائلمختلف بيش از هر چيز اهميت مي دهد. هنگامي كه مسئله اي بصورتقطعي طرح مي شود انسان مقابل آن مقاومت مي كند چون آن را افكار بيگانه مي‌داند اما اگر بصورت سئوالي مطرح شود و پاسخ از درون فرد بيرون بيايد آن وقت آنرا خودي دانسته و هيچ مقاومتي در پذيرش آن به خرج نمي دهد . اين طرز تعليم مخصوصاًدر برابر افرادلجوج و كودكان موثرتر است آيه با طرح اين سئوال مي خواهد مومنين را به پيروي از رضايت خود و پرهيز از آنچهموجب غضبش است دعوت كند.

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۶۵﴾ براي تسكين اندوه مسلمانان بعد از جنگ احد سه نكته راگوشزد مي كند 1- اگر به شما در جنگ احد مصيبتي رسيد نبايد نگران باشيد زيرا در مجموع دو جنگ بدر و احد، شما دو برابر به آنها مصيبت وارد ساختيد 2- گفتيد از كجا اين مصيبت دامن ما را گرفت؟بگو علل اين مصيبت را در وجود خودتان جستجو نماييد اگر با فرمان پيامبر مخالفت نمي‌كرديدو سنگرهاي حساس را رها نمي ساختيد و سپس پا به فرار نمي گذاشتيد قطعاًبه اين مصيبت دچار نمي شديد. 3- شما نبايد از آينده نگران باشيد چون خدا بر هر چيزي تواناست و اگر نقاط ضعف خود را جبران كنيد مشول هدايت و حمايت او مي‌شويد

إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵﴾ آيه از معدود مواردي است كه كلمه شيطان را به انسان اطلاق مي كند يعني آنهايي كه مسلمانان را از لشگر قريش مي ترسانند شيطانندو كساني تحت تاثير قرار مي گيرند كه پيرو شيطان باشند و مومنان به هيچوجه متاثر نمي شوند زيرا اصولاًايمان به خدا با ترس از غير خدا ناسازگار است بعيارت ديگر هر جا ايمان نفوذ كند شجاعت نيز همراه آن نفوذ مي كند چون وقتي خدا ولي و سرپرست انسان شد هر نيروي ديگري در مقابلش به حبابي توخالي مبدل مي شود كه نمي تواند كمترين وحشتي را در دل مومنان ايجاد نمايد.

وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿۱۷۸﴾ اين همان آيه ايست كه زينب كبري (س) در شام به آن استدلال كرد و يزيد ملعون را رسوا ساخت. از قرآن استفاده مي شود خدا افراد گنهكاري را كه مرتكب خطاي زيادي نشده اند و شايستگي هدايت را دارند بوسيله زنگهاي خطر مشمول لطف خود مي كند اما آنهايي را كه غرق گناهند به حال خود رها مي سازد تا استحقاق حداكثر مجازات را پيدا كنند.

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹۹﴾ آيه از اقليتي از اهل كتاب سخن مي گويد كه واجد پنج ويژگي هستند 1- از جان و دل به خدا ايمان دارند 2- به آنچه بر مسلمانان نازل شده ايمان دارند 3- به آنچه كه بر خودشان نازل شده نيز ايمان دارند بهمين علت به پيامبر ايمان آوردند زيرا نشانه ها و بشارت ايشان را در كتاب خود خوانده بودند4- در برابر فرمان خدا خاشعند لذا اسير تعصبات جاهلانه يا نژاد پرستانه نيستند هرگز آيات الهي را به بهاي ناچيزي نمي فروشند و براي حفظ موقعيت و كسب درآمد آيات خدا را كتمان يا تحريف نمي كنند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۲۰۰﴾ يك برنامه چهار ماده اي را براي مومنين ارائه مي كند: 1- ايستادگي و صبر در برابر حوادث و صبر در طاعت خدا و صبر بر معصيت 2- در برابر دشمنان بطور جمعي صبر و. استقامت كنيد زيرا قدرت و نيروي اين صبر از صبر فردي بيشتر است 3- مسلمانان موظفند چه در حال رفاه و چه سختي خصوصاً در مقابل دشمنان نيروهاي خود را در پرتو تعاون و همكاري روي هم بريزند و به اين ترتيب نقائص جامعه را اصلاح كرده تا به سعادت دنيا و آخرت برسند 4- تقوي پيشكنيد چون مانند چتري صبر ،مصابره و مرابطه را در بر مي گيرد.

وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا ﴿۴﴾حق مسلم زن اينست كه مهريه اش را همانند يك بدهي بطور كامل بپردازيد . اما قرآن به حاكميت محبت در خانواده اهميت مي دهد و نمي خواهد در زندگي زنا شويي تنها مقررات خشك حاكم باشد لذا فرمود:اگر زنان با رضايت كامل و دلخواه خود خواستند مقداري از مهرشان را ببخشيد براي شما حلال و گوارا است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء سه

15 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ns-serif;">…إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴿۲22﴾

1- توبه حقيقي سه ركن دارد بداند خدا را نافرماني كرده دوم پشيماني سوم جبران گذشته و عدم تكرار در آينده

2- توبه اگر حقيقي با ايمان و عمل صالح همراه باشد سبب تبديل سيئات به حسنات مي شود

3- توبه بنده ميان دو توبه خداست اول خدا به بنده بر مي گردد و توفيق توبه را به او مي دهد دوم بنده توبه مي كند و سوم خدا باز برگشت كرده و توبه او را مي پذيرد

4- موقع يقين به مرگ توبه بي اثر است چون جنبه اجبار پيدا مي كند و با پشيماني همراه نيست اما اگر يقين به مرگ نباشد توبه‌اش مقبول است و مجال عمل هم پيدا نكند.

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾

هر يك از مومنين و كفار رهبر مخصوص به خود دارند خدا ولي مومنين است اما رهبر كفار طاغوت است تشبيه ايمان و كفر به نور و ظلمت رساترين تشبيه ممكن است زيرا نور منبع حيات ، بركت، و منشا رشد و كمال و تحرك و مايه آرامش و اطمينان و آگاه كنندگي است اما تاريكي رمز سكوت و مرگ و خواب و ناداني و اضطراب مي باشد  . نكته جالب آنست كه ظلمت بصورت جمع آمده تا بفهماند باطل و كفر منشا انواع اختلاف و پراكندگي است و اهل باطل  در باطل خود هماهنگ نيستند در حالي كه حق فقط يكي است بنابراين الهام بخش وحدت و يگانگي است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۶۲﴾

انفاق در صورتي مقبول خداست كه با منت و اذيت همراه نباشد زيرا كسي كه سرمايه اي را انفاق مي كند اما دلي را هم مي رنجاند در حقيقت چيزي به او نداده و چه بسا چيز بيشتري نيز گرفته است . براي اسلام سرمايه هاي روحي افراد مهمتر از سرمايه هاي مادي است بهمين جهت به انفاق كننده اجازه نمي دهد نه موقع پرداخت و نه پس از آن تحقيري را متوجه شخص مستمند كند و لطمه اي را به سرمايه معنوي او بزند.

بنابراين منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مودبانه و محترمانه باشد بلكه در زمانهاي بعد نيز نبايد با يادآوري آن منتي گذارده شود و اين نهايت دقت اسلام را در خدمات خالص انساني مي رساند البته منت و آزاري كه موجب عدم قبول انفاق مي شود اختصاص به بذل مال دارد نيز عبارت اين موضع لازم است .

…وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿۲۶۳﴾

غني و حليم بودن خدا مي فهماند كه 1- بي نيازي و ثروت بشر سرابي بيش نيست پس چرا نسبت به فقرا بي اعتنايي مي كنيد؟ و او حليم است و نسبت به ناسپاسي مردم بردبار مي باشد لذا مومنين و انفاق كننده ها نيز بايد در مقابل ناسپاسي احتمالي فقرا اينچنين باشند

2- خدا غني است و از انفاقهاي شما بي نياز است آنچه انجام مي دهبد بسود خود شماست پس بر كسي منت نگذاريد بعلاوه او در برابر حق ناشناسي شما بردبار و در عقوبت شما عجله نمي كند شايد بيدار شويد .

لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۷۳﴾

صدقات مخصوص  اين فقيران است 1- آنها كه جهاد در راه خدا ، تحصيل علوم مفيد، مرض، مالباختگي و … مانع از تامين هزينه زندگيشان شده است2-  آنها كه قادر به مسافرت نيستند و نمي توانند از اين راه تحصيل درآمد كنند3-  آنهاييكه در راه خدا تنگدست شده اما بخاطر عزت نفس شناخته نمي شوند و همه گمان مي كنند كه غني هستند ولي مي توان آنها را از چهره شان  شناخت زيرا درد درونشان نمايان است .

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۹﴾

بايد توجه داشت شعار لاتظلمون و لاتظلمون يك شعار پر مايه اسلامي در تمام زمينه هاست يعني نبايد تن به ظلم دادو نه به ديگران ستم كرد.

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾

تزيين در نظر مردم دو جور است .

1-بنده بوسيله دنيا به آخرت برسد و خشنودي خدا را با بكاربردن صحيح مال و جاه و اولاد و جان بدست آورد. اين تزيين كار پسنديده‌اي است و از ناحيه خداي سبحان است .

2- دنيا در نظر خلق زينت گري مي شود تا دلها شيفته دنيا شده و غافل از ذكر خدا گردد . اين قسم جلوه گري تصرفي است شيطاني و مذموم كه خداي سبحان آن را به شيطان نسبت داده و بندگان خود را از آن برحذر داشته است.

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾

پنج خصلت افراد با تقوا

1- صابرند و در برابر نفسانيات خويشتن دار هستند (صبر بر اطاعت ، صبر بر ترك معصيت ، صبر بر مصيبت )

2- صادق و راستگويند و به آنچه در باطن معتقدند در ظاهر عمل مي كنند و از نفاق و تقلب و خيانت بدورند

3- در راه بندگي و عبوديت خدا خاضعند و بر اين كار اصرار و مداومت دارند.

4- نه تنها از اموال بلكه از تمام مواهب مادي و معنوي كه در اختيار دارند در راه خدا انفاق مي كنندو به اين وسيله دردهاي اجتماع را درمان ساخته و روح خود را نيز جلا مي دهند

5- بهنگام سحر وقتي كه آرامش و صفاي خاصي همه جا را فراگرفته و غافلان در خوابند و غوغاي جهان مادي نشسته و آمادگي زيادي براي توجه به خدا در انسان ايجاد شده با ياد خدا برپاي مي خيزند و در پيشگاهش طلب آمرزش مي كنند . در ارزش اهميت سحر همين بس كه خدا بيش از ساير زمانها مانند شب روز عصر و غيره به وقت سحر قسم خورده است .

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ﴿۲۴﴾

چگونه انسان دروغي را مي گويد و سپس به آن مغرور شده و اطمينان مي يابد؟

1- تلقين مداوم هر چيزي حتي دروغها بتدريج آنها در دل حك كرده و موجب اطمينان قلبي ميشود حتي روانشناسان ثابت كرده‌اند كه تلقين كار عمل را مي كند و آثار علم را از بين مي برد.

2- بعضي تمايل دارند كه بعداز ارتكاب گناه براي آرام كردن خود مردم و ساير شرايط را مقصر قلمداد كنند و وقتي اين عادت شود فرد نسبت به ارتكاب گناهان جسور و مطمئن مي شود .

3- دروغها و افترائات را نسلهاي گذشته مي بافند و نسلهاي جديد كه از واقعيتها خبر ندارند آنها را بصورت عقيده مسلم مي‌پذيرند و به اين ترتيب براحتي منشا اعمال زشت آنها مي شود .

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾

به دو دليل خدا بودن عيسي را رد مي كند.1- عيسي را مثل آدم از خاك خلق مرد بديهي است كسي كه مخلوق باشد بناچار بنده خداست و نمي تواند خدا باشد

آفريدن عيسي از آفريدن آدم بالاتر نبود چون آدم بدون پدر و مادر خلق شد در حالي كه عيسي داراي مادر بود پس آدم بيشتر شايسته مقام خدايياست تا عيسي

قال له كن فيكون مطلب ديگري بدست مي آيد و آن اينكه خدا براي آفريدن نيازي به اسبابندارد تا بتوان گفت خلق كردن براي او محال سخت يا آسان است بلكه بمحض اراده كردن موجود خلق مي شود .

أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾

فرمان خدا به دو صورت در عالم هستي جاري مي شود يكي فرمان تكويني كه به صورت قوانين طبيعي و فوق طبيعي حاكم بر تمام موجودات است و سرپيچياز آنها به قيمت نابودي موجودات تمام مي شود مثلاً خورشيد مسلمان است چون مطابق وظيفه اي كه برايش مقرر شده عمل مي كند فرمان دوم فرمان تشريعي است كه بصورت وظايف و قوانين الهي نازل مي شود در مقابل اين نوع فرمان عده اي مانند مومنان از روي اختيار تسليم مي شوند و عده اي مانن كفار نافرماني مي كنند اما با وجودنافرماني آنها در برابر قوانين تشريعيجبرا در برابر قوانين تكويني تسليمند. … البته در مورد تسليم اختياري و اجباري موجودات احتمال ديگري هم مي توان داد مومنان از روي رغبت در تمام شرايط به فرمان خدايند اما كفار فقط بهنگام گرفتاري و بلاها از روي اجبار تسليم خدا مي شوند.

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء دو قرآن

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

نكات تفسيري

جزء دوم سوره بقره
سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۴۲﴾
خبر مي دهد با تغيير قبله مخالفان آسوده نمي نشينند و بزودي بعضي از سبك مغزان ايراد مي گيرند كه چرا مسلمين از قبله اي كه برآن بودند به كعبه روي آوردند؟ بگو نه تنها كعبه و بيت المقدس بلكه شرق و غرب عالم از آن خداست.  مهم آنست كه تسليم فرمان او باشيد و هر سو كه امر كرد نماز بخوانيد . تغيير قبله مصداقي از هدايت الهي است ، لذا مي فرمايد خدا هر كس را بخواهد به راه مستقيم هدايت مي كند البته نه بي حساب بلكه با توجه به لياقتهاي افراد. 
وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۵﴾
اين هشدارها كه به رسول داده مي شود و جنبه شرطي دارند سه هدف را دنبال مي كنند: اولاً اينكه در قوانين الهي هيچ تبعيضي بين پيامبران و ديگران نيست دوماً ساير مردم حساب كار خود را كرده و بيشتر مراقب اعمالشان باشند و تابع هوسهاي دشمن نشده و در گفتن حق قاطع باشند، سوماً اينكه به همه از جمله دشمنان بفهماند رسول نيز بنده مطيع خداست و اختيار هيچگونه تغييري در احكام الهي را ندارد.
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۵۱﴾
يكي از دلايل تغيير قبله تكميل نعمت و هدايت مي باشد  و همچنين فرستادن رسول از خودتان. بعد از ذكر اين نعمت به 4 نعمت ديگر از بركت اين پيامبر عايد مسلمين شده اشاره مي كند.
1-    پيامبر سخنان خدا را روي نظام صحيح پي در پي بر شما مي خواند تا قلوبتان را آماده پذيرش معاني آن كند
2-    با تلاوت در شما حساسيت ايجاد شد او با آيات خدا بر كمالات معنوي و مادي شما مي افزايد و روحتان را نمو مي دهد.
3-    گر چه تعليم بطور طبيعي مقدم بر تربيت است و هدف نهايي تربيت انسان است لذا غالبا بر تعليم مقدم مي شود .
فرق ميان كتاب و حكمت ممكن است كتاب اشاره به اصل دستورات باشد ولي حكمت شامل سخنان پيامبر و سنت ايشان است
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿۱۵۲﴾
“مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم “اشاره به يك اصل تربيتي مي كند . يعني به ياد ذات پاكي كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيهاست باشيد و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد تا در فعاليتهايتان مخلصتر و مصممتر و نيرومند تر و متحدتر شويد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۵۳﴾
البته صبر به معناي تحمل مشكلات نيست بلكه نفوذ ناپذيري و پايداري در مقابل انگيزه هاي نادرست و فشارهاي دروني است بعبارت ديگر مطابق عادات غلط تربيتي واكنش نشان ندادن يعني در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت خدا پيش مي آيد يا انگيزه هاي گناه و وقوع حوادث ناگوار عكس العمل خودآگانه و عقلي ابراز نمايد. تا انسان از قيد عادتهاي رفتاري غلط آزاد نشود به كمال نمي‌رسد وقتي انسان توانست با نيرو يصبر خود را از فشارهاي بازدارنده دروني خلاص كند آنوقت به مدد اقامه نماز فشار مثبتي را براي غلبه برمشكلات در درون خويش بوجودمي آورد.
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿۱۵۶﴾
توجه به اين واقعيت كه جايگاه واقعي ما سراي آخرت به ما اعلام مي كند كه دنيا فاني است و نعمتها و كمبودها و مصائب همه زود گذر بوده و تنها وسيله اي است براي پيمودن مراحل تكامل.
سبب توفيق در كارها دو چيز است: اول غلبه برفشارهاي منفي دروني و دوم استمداد از خدا و كسب نيروي الهي
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿۱۵۷﴾
هركس طالب هدايت است بايد طريق صابران را پيش بگيرد

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴿۱68﴾
اولاً آنچه روي زمين  است حلال بوده مگر فساد و زيانش با دليل اثبات گردد
ثانياً تعبير گامهاي شيطان را پيروي نكنيد يك اصل تربيتي مهم رابيان مي كندو آن اينكه تمام انحرافات بتدريج در انسان نفوذ مي كند نه بصورت يكباره لذا از همان گام اول بايد تسليم وسوسه نشد
ثالثاً خدا با بيان اين اصل كه آنچه در زمين است حلال است مگر خلافش ثابت شود مي خواهد راه نفوذ خدايان دروغين را در زندگي مردم ببندد
رابعاً جواز خوردن دو چيز است :1-حلال باشد يعني حق ديگران در آن نباشد  2-دلچسب و موافق طبع سالم باشد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾
احكامي مانند قصاص و وصيت چون موافق طبع آدمي هستند لذا قرآن در بيان آنها زمينه چيني نكرد اما حكمي مثل روزه كه لازمه اش محروم ماندن از چيزهايي است كه مورد علاقه نفس است و طبع آدمي اين محروميت را نمي پسندد محتاج زمينه چيني است .
از يكطرف با خطاب اي ايمان آورده ها و از طرف ديگر با بيان اينكه روزه اختصاص به شما ندارد مسلمانان را آماده پذيرش روزه مي كند
اما حكمت اصلي روزه متقي شدن مي باشد مي باشد و ساير آثار بدني و اجتماعي و اقتصادي همه فرع بر تقوي و براي رسيدن به آنست . هر كس بخواهد با عالم قدس ارتباط پيدا كند و به كمال برسد اول بايد نفسش را كنترل كند و اين همان تقوي است كه با روزه بدست مي آيد چون خودداري از شهوتهاي مشروع سبب تقويت اراده در روگرداندن از شهوتهاي نامشروع مي شود
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
دعا تسليم و رضا نيست بلكه نوعي آمادگي براي دريافت فيض الهي است . اما اگر بيشتر دعاها اجابت نمي شود بخاطر اين است كه
1.    حقيقتاً خدا را نمي خواند و هنوز از تمام اسباب نوميد نشده است.
2.    نيازش كاذب و مضر است و نه واقعي يعني اجابتش به صلاح بنده نيست
3.    از گناهان اجتناب نمي كند زيرا گناه پرده ضخيمي روي اجابت دعا است
4.    غذا از حرام است و پاك نيست زيرا حرام بر روح و ايمان انسان اثر ضايع كننده دارد
5.    در اجابت خدا شك داشته و يقين ندارد كه او مالك حقيقي تمام موجودات است لذا در آنها مي تواند تصرف بدون شرط داشته باشد
6.    فراموش مي كند قبل  و بعد از دعا تلاش نمايد .
دعا كردن تفاوت مهمي با سئوال كردن دارد و آن اينست كه دعا كردن تلاشي براي تغييردادن نظر خدا نسبت به بنده است در حاليكه در سئوال كردن چنين تلاشي نمي شود و فقط درخواست صورت مي گيرد.
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۹۳﴾
جهاد فقط براي خشنودي خدا و برقراري توحيد است  پس تا وقتي فتنه وجود دارد و بساط شرك از جامعه برچيده نشده بايدبه جهاد ادامه داد تا اينكه فقط دين خدا حاكم گردد پس اگر از كفردست برداشتند ديگر نبايد متعرض آنها شد البته به آنهايي كه هنوز ظلم مي‌كنند جايز است كه جواب قلطع داده شود.
در ظاهر سه هدف براي جهاد ذكر شده
•    از ميان بردن فتنه ها
•    محو شرك و بت پرستي
•     جلوگيري از ظلم
انواع جهاد در اسلام
1-    جهاد ابتدايي آزادي بخش يعني مقابله با آنهايي كه سرسختانه در راه تبليغ دستورات الهي مانع ايجاد مي كنند.
2-    جهاد دفاعي يا مقابله با آنهايي كه به مسلمين تجاوز كرده اند
3-    جهاد براي حمايت از مظلومان چون اسلام مبارزه  در راه خدا و جهاد براي دفاع از مستضعفان مظلوم را از هم جدا نمي داند حال اينكه اين مظلومان در هر نقطه از جهان باشند
4-    جهاد عليه شرك چون اسلام گرچه آزادي عقيده اهل كتاب را مي پذيرد اما شرك و بت پرستي را تحمل نمي كند.
جهاد در موقعي بر مسلمين واجب شدكه توانستند در مدينه حكومت مقتدر اسلامي تشكيل دهند
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۹۵﴾
جهاد بهمان اندازه كه محتاج مردان با اخلاص است به اموال و ثروت نيز محتاج است تا تجهيزات مناسب و ساير نيازمنديهاي مادي بر طرف گردد لذا امر به انفاق مي كند بالاترين مقام انسان مقام احسان است بعلاوه از اين تعبير مي توان برداشت كرد كه انفاق بايد معتدل و با مهرباني و نيكي همراه باشد و از هر منت و رنجشي بدور باشد. انفاق افراد جامعه را از هلاكت نجات مي دهد و بهمان اندازه كه براي محرومان مفيد است براي اغنياء نيز مفيد است زيرا جلوي انفجارات اجتماعي ناشي از دو قطبي شدن جامعه را مي گيرد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۲۰۸﴾
آرامش تنها در پرتو ايمان امكان پذير است و با تكيه بر قوانين بشري هر گز نمي توان نا امني ها را از ميان برد و صلح واقعي را حاكم كرد در وراي تمام ويژگيهاي نژادي اقتصادي فرهنگي و .. فقط عامل ايمان است كه مي تواند قلوب را به هم متصل و همگي را متحد سازد. البته اقتضاي ايمان اينست كه از گامهاي شيطان پيروي نشود. چون اطاعت از او به دشمني و اختلاف مي انجامد.
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۲۱۳﴾
1-    دين عبارت است از روش خاصي در زندگي دنيا كه هم صلاح زندگي دنيا را تامين مي كند و هم با كمال آخروي و زندگي دائمي و حقيقي در جوار خدا موافق است
2-    دين از همان روز اول براي رفع اختلافات فطري آمد اما بتدريج رو به استكمال گذاشت و در آخر رافع اختلافهاي فطري و غير فطري شد
3-    دين بطوردائم رو به كمال داشته تا آنجا كه واجد تمام قوانيني شد كه همه جهات احتياج بشر را در زندگي پاسخ مي دهد  در اين هنگام است كه دين ختم مي شود و ديگر ديني از ناحيه خدا نمي آيد .
4-     هر شريعتي لاحق  كامل تر از شريعت سابق است
5-    وقتي بشر همانطور كه به سوي تمدن مي رود به حسب فطرتش به سوي  اختلاف مي رود اختلاف از ناحيه خود او ميسر نمشود لاجرم بايد عاملي خارج از فطرت او عهده دار آن شود بهمين جهت خدا از راه بعثت انبياءو تشريع شرايع اين اختلاف را برطرف مي‌كند و انسان را به سوي كمال حقيقي اش هدايت مي نمايد.
6-    دين كه خاتم اديان است براي استكمال انسان حدي قائل است
7-    انبياء از هر خطايي معصومند .
8-    ارشاد مردم توسط وحي از طريق نبي و رسول انجام مي گيرد.
عصمت سه قسم است :
1-    عصمت از اينكه پيغمبر در گرفتن وحي دچار خطاگردد
2-     عصمت از اينكه در تبليغ و انجام رسالت خود دچار خطا سود
3-    اينكه از گناه معصوم باشد
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۱۵﴾
انفاق بايد از خير باشد يعني مفيد به حال مردم باشد مصرف انفاق نيز بايد خير باشد يعني قبل از همه به خويشان و نخست به والدين تعلق گيرد سپس يتيمان و مستمندان و در راه مانندگان را شامل مي شود
1-    تعديل ثروت2-پركردن شكاف طبقاتي 3-از بين بردن تمايلات مال پرستانه 4-اثر عميقي در تحكيم پيوند خويشاوندي دارد.

 نظر دهید »

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان روز دوم ماه مبارك رمضان

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

گزيده اي از سخنراني سركار خانم پناهيان 12/5/90

روز دوم ماه مبارك رمضان

يكي از بركات ماه رمضان حيات نو پيدا كردن قرآن در وجود ما انسانهاست.قرآن مبين راه رسيدن به مقصود و محرك حركتي ما است كه ساكن نمانيم.

روح انسان نبايد محبوس شود و راضي به سكون گردد. چطور مي توانيم روح را آزاد و وادار به حركت كنيم و به سمت تعالي سوق دهيم؟

در پاسخ بايد گفت كه اولا درست به قرآن رو كنيم و ثانيا توان پذيرش قرآن را داشته باشيم. انسان اگر بخواهد شيوه عملكرد خود را تغيير دهد بايد اين سه حوزه را تغيير دهد: 1. عقايد(حوزه ايماني)، 2. اخلاق، 3. عمل.

ما به عنوان مسلمان ادعا داريم كه آثار زندگي ما گرفته شده از كتاب و سنت است و كتاب و سنت اعمال ما را تبيين مي كند و لي آيا اعمال ما همان چيزي است كه از كتاب و سنت برآمده است؟ امام(ره) مي فرمايند: عمل صحيح و پسنديده وقتي از جهت نيت خالص شود فضائل اخلاقي مي آورد. ثمره عمل خالص فضائل اخلاقي است. پس اگر نيت خالص شود فضائل اخلاقي حاصل مي شود و اعمال نيز منطبق با قرآن و سنت مي شود.

اگر توان بندگي و اطاعت داشته باشيم مسير آن سعه صدر مي دهد در حوزه اخلاق اگر فضائل اخلاقي رشد كند در عقايد سعه ايجاد مي شود.

امام سجاد(عليه السلام)مي فرمايند:چهار ستون مكارم اخلاق عبارتند از: 1. ايمان كامل 2. يقين افضل 3. نيت افضل 4. عمل احسن كه در آن صاحب اخلاق خود نمي بيند وايثار محض است.

هدف رسالت تمام كردن مكارم اخلاق است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: امت من از دو رفتار بيشتر وارد بهشت مي شوند: تقوا و حسن خلق.

در اينجا سوالات زير در ذهن ايجاد مي شود: 1. گرايش به اخلاق چه وقتي ممكن است؟ 2. بايد اين گرايش از عوامل بيروني ايجاد شود يا نه؟ 3. آيا انسان فطرتا گرايش به اخلاق دارد يا نه؟

آيات قرآن مي فرمايند كه انسان فطرتا اخلاق گرا است. فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله(سوره الروم/30) پس فطرت انسان گرايش به اخلاق دارد به شرط آن كه دل مشغول نباشد هرچند كه سر شلوغ باشد و با تمام وجود به دين رو كند.

به حضرت علي(عليه السلام) گفتند چه شد كه اين مقام را به دست آوردي؟ فرمودند: بر در خانه دل نشستم و غير را در آن راه ندادم. كسي يش پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و سوال كرد من گناه را از كجا بشناسم؟ حضرت فرمودند: به دل و عقلت مراجعه كن اگر آن عمل دل و عقلت را به هم ريخت گناه است و اگر به هم نريخت گناه نيست. يعني فكر گناه و عمل به آن مانند سم انسان را به هم مي ريزد و مسموم مي كند چرا چون فطرت انسان با گناه سنخيت ندارد و در برابر آن مسموم مي شود ولي اگر دل انسان با گناه عجين شده باشد ديگر وجود گناه را در آن حس نمي كند.

اگر دل مسموم نباشد و از گناه پاك باشد ديگر در برابر گناه حالش بد مي شود. اگر غيبت شنيد فرياد مي زند، استغفار مي كند و هرقدر دل و جان سالم تر باشد اين احساس عميق تر است پس بزرگ ترين دعايمان بايد اين باشد: اللهم عرّفني نفسك، معرفت از عبوديت و عمل بالاتر است.

حضرت ابراهيم از خداوند يك درخواست داشتند كه خداوند پيامبري بفرستد كه تلاوت قرآن كند، تعليم حكمت كند و تزكيه نفس كند و خداوند حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) را برانگيخت كه اين سه درخواست حضرت ابراهيم(عليه السلام) را اجابت كند. قرآن كتابي است كه خود دانايي و حكمتش توانايي مي دهد. بين دانايي و توانايي، تزكيه مي باشد. يعني بين تلاوت قرآن وتعليم حكمت تزكيه مي باشد.

در آيات سوره جمعه تقدم و تاخر به اين شكل صورت مي گيرد كه بدون تهذيب نفس انسان به كتاب و حكمت نمي رسد واين تهذيب نفس در سوره جمعه علم حقيقي است.

آيات قرآن مي گويند: انسان فطرتا به دنبال اخلاق است و اخلاق ظرف دين است.

 نظر دهید »

نكات تفسيري جزء يك قرآن

12 مرداد 1390 توسط مدرسه علمیه حضرت خدیجه تهران

تفسير قرآننكات تفسيري جزء يك قرآن

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳﴾ انسان برحسب فطرت سالم خود در مي يابدكه مهمترين كار بنده دو چيز است يكي توجه به خدا و ديگري توجه به مردم و انفاق كردن در راه خدا.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾ جزا و پاداش عمل حتماً پس از انجام عمل باشد و تنها تصميم و يا آمادگي و زمينه هاي روحي و فكري براي اين كار كافي نيست بعلاوه پيامبران فقط براي هدايت اينها نيامده اند اينها در اقليتند، اكثريت توده هاي گمراه كساني هستند كه تحت تعليم و تربيت صحيح قابل هدايت مي باشند.

يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾ هدف منافقين اينست كه باطل را با لباس حق زنده نگهداشته و اشاعه دهند اما آنچه عايدشان مي شود آنست كه سرمايه‌هاي خدادادي مانند عقلشان را در زير بار معاصي مدفون ساخته و تمام قدرت تشخيص و دركشان را از دست مي دهند لذا هيچگاه به مقاصد شان نمي رسند . از نظر قرآن نفاق يكنوع بيماري است …سرمايه اصلي منافقين دورغ است .

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿۱۷﴾ معلوم مي‌شود در منطق قرآن باطل همانند برقي است كه لحظه‌اي مي‌جهد و سپس خاموش مي شود و آنچه پايدار و پيروز مي گردد حق است.

يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۰﴾ منافقين غير از ترس و اضطراب دائمي گرفتار سرگرداني عجيبي نيز هستند. در واقع بواسطه لجاجت و كثرت گناهان قدرت تشخيص خود را از دست داده اند لذا نمي توانند قدمهاي صحيح بردارند. تقوا همان احساس مسئوليت و خود جوشي دروني است كه معيار ارزش انسان و ميزان سنجش شخصيت اوست… نعمت خلقت بزرگترين موهبت الهي است و انسان بايد با تفكر در آن از يكطرف به نياز و ناتواني خود آگاه شود و از طرف ديگر به قدرت و لطف بي پايان خدا پي ببرد تا وادار به خضوع و خشوع در برابر او شود.

وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۳﴾ قرآن از چند جهت معجزه محسوب مي شود 1. از نظر علمي و اينكه دست تكامل و تحول آن را بي رونق نمي سازد 2. از نظر شخصي كه قرآن بر او نازل شده زيرا قرآن بر فردي درس ناخوانده فرو فرستاده شد 3. از نظر خبر دادن از اخبار غيبي گذشتگان و آيندگان 4. از نظر وجود نداشتن اختلاف در آن با وجود اينكه در طي 23 سال نازل گرديده.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ شيطان انسان را مجبور به گناه نمي كند بلكه تنها راه يا راههايي را به انسان معرفي مي كند و اين خود انسان است كه انتخاب كننده نهايي است بعلاوه انسان بعد از يك مبارزه دايمي با شيطان چه قبل از ارتكاب گناه و چه بعد از ارتكاب آن امكان رشد و كمال واقعي را پيدا مي كند لذا وجود او از هر جهت براي حيات بشر ضروري است.

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾ .. سه دستور يادآوري نعمتهاي بزرگ خدا، وفاي به عهد پروردگار و ترس از نافرماني او اساس تمام برنامه هاي الهي را تشكيل مي دهد.

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾ هم كتمان حق جرم است و هم آميختن حق و باطل گناه است، چون هر دو از نظر نتيجه يكسانند. پس حق را بگوييد هر چند به زيان شما باشد و باطل را با آن نياميزيد هر چند منافع زودگذرتان به خطر بيفتد.

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾ اصولاً روش انبياء اين بوده كه هر گونه اختلاف و تشتّتي را از بين ببرند و همه را به سوي وحدت واقعي دعوت نمايند

وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿۴۸﴾ بسياري از گناهان بواسطه نوميدي انجام مي گيرد وشفاعت روزنه اميد است شفاعت در آخرت مرحله قيامت است و از دخول در آتش جلو گيري مي كند و يا فرد را از آتش خارج مي سازد شفاعت فقط به اذن خداست اين طور نيست كه شفيع جلوي اجراي مقررات الهي را بگيرد . شفاعت دو نوع است يكي تكويني و ديگري تشريعي . شفاعت سبب جسارت افراد برگناه نمي شود زيرا مشخص نيست چه كساني مشمول شفاعت شده و چه گناهاني مورد شفاعت قرار مي گيرند.

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۵۲﴾ شكر بر سه نوع است: شكرقلبي كه يادآوري نعمت است ، ديگري شكر زباني است كه ثنا گويي در برابر نعمت است و سرانجام شكر ساير اعضاء است كه بكار گيري نعمت در مسيري است كه براي آن خلق شده اند . خدا نيز شكرگزار بنده اش است به اين ترتيب كه به عمل صالح او پاداش مناسب مي دهد. شكر سبب مزيد نعمت و بالاتر از آن سبب وسعت خود انسان مي شود در روايات آمده كه در مقابل نعمت همين كه قلباً اقرار شود و با زبان سپاس گفته شود هنوز سخن تمام نشده فرمان زياد شدن نعمت صادر مي شود.

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۵۳﴾ براي رسيدن به سعادت واقعي به دو چيز احتياج است: اول بدانيم چه كارهايي انجام بدهيم يا ندهيم (كتاب) و دوم صاحب قدرت تشخيص باشيم يعني بدانيم در هر موقعيت چه كاري را بايد انجام دهيم ( فرقان)

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿۸۳﴾ در اين آيه در مورد پيماني كه از بني اسرائيل گرفته شده است سخن مي گويد: مواد اين پيمان اصول ثابت همه اديان الهي است و متضمن سعادت واقعي بشر است . 1. جز خداي يگانه را نپرستيد و به هيچ قدرت ديگر تكيه نكنيد و از هيچ نيرويي نهراسيد. 2. نسبت به والدين نيكي كنيد .مطمئناً اگر خانواده سالم و مستحكم بماند جامعه نيز كه از واحدهايي بنام خانواده تشكيل شده مهمترين شرط را براي سالم ومقاوم شدن پيدا مي كند. 3. نسبت به خويشان و يتيمان و مستمندان نيز احسان كنيد و با مردم سخنان نيكو بگوييد عمل به اين همبستگي خاصي را بين افراد جامعه پديد مي آورد و شرط ديگر براي استحكام جامعه تحقق مي يابد 4. نماز را برپا داريد اگر نماز بطور حقيقي ادا شود و همه مومنين به يك نيرو متصل گردند پيوندهاي چنين جامعه‌اي استحكام هميشگي خواهد داشت 5. زكات را بدهيد . تقويت توان مالي جامعه و از بين بردن فاصله طبقاتي شروط استحكام جوامع ديني را تكميل مي‌كند.

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۱۰﴾ با نماز ارتباط خود را با خدا محكم كنيد و با دادن زكات همبستگي اجتماعي خود را تقويت كنيد كه اين دو از شرائط اصلي پيروزي بر دشمن است . اما اگر خلوص كارها به حد لازم نرسد پيروزي و رستگاري بدست نمي آيد لذا براي محكم شدن ايمان مردم فرمود: آنچه از عمل خير براي خود مي فرستيد از بين نمي رود بلكه آنرا نزد خدا مي يابيد لذا پاداشش فراموش نمي شود. البته او به همه اعمال بصير است بنابراين برحسب خلوص نيتها پاداش مي دهد.

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴿۱۱۲﴾ اين سومين مرتبه اي است كه خدا در اين سوره منشا سعادت را اسم و نژاد و ملت خاص نمي داند بلكه آن را متكي بر ايمان و تسليم قرار مي دهد.

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾ قانون كلي اينست كه بهشت و دوزخ بر اساس معيني استوار هستند اولاً هر كس تسليم محض خدا باشد، ثانيا اين تسليم را با انجام اعمال نيك نشان دهد پس پاداشش در نزد پروردگارش خواهد بود. در اين صورت نه اضطراب و خوفي از آينده و نه حزن و غمي نسبت به گذشته دارد . اين آرامش و بهداشت واقعي رواني است كه تنها نصيب مومنان به خدا مي شود . امامت آخرين حد تكاملي انبياء است كه بعد از موفقيت در امتحانات لياقت آن را پيدا مي كنند (اول عبد سپس نبي و بعد رسول و بدنبالش خليل و در آخر امام ) مقام امامت مقام هدايت مخصوص و يك نوع ولايت بر اعمال مردم است كه مافوق مقام نبوت و رسالت است. مقام نبوت يعني دريافت وحي و چنانچه از او بخواهند انتقال دادن به ديگران و مقام رسالت يعني تبليغ و نشر احكام الهي به هر وسيله و تعليم و تربيت نفوس اما مقام امامت مقامي است كه مربوط به اجراي دستورات الهي است … امت برتر از نبوت و رسالت است و امام وظيفه تحقق بخشيدن به روح مذهب را دارد . مي توان نتيجه گرفت كه در هر زماني بايد امامي در ميان مردم باشد تا فيض الهي جاري مانده و احكام و دستوراتش پايدار بماند

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۲۶﴾ حضرت ابراهيم دو درخواست دارد يكي اينكه خانه خدا محل امني بشود و ديگر اينكه مومنين واقعي در اين سرزمين خشك از ثمرات بهره‌مند شوند. …تامين امنيت مقدم و مبناي رشد و پيشرفت اقتصادي است.

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾ مراتب اسلام 1)تسليم و اطاعت ظاهري كه ناشي از احساس ذلت و زبوني در مقابل حريف نيرومند است لذا تن به اطاعت مي دهد 2)تسليم عقل كه شخص مقابل دليل و منطق تسليم مي شود هر چند ممكن است قلباً تسليم نگردد آنچه مانع تسليم قلب بعد از تسليم عقل مي شود سه چيز است حرص ، تكبر، حسد كه اولي آدم را به خوردن شجره ممنوعه وادار كرد و دومي مانع سجده شيطان شد و سومي قابيل را بقتل برادر واداشت. 3)تسليم قلب كه مطيع بودن قلبي است و هميشه توام با ايمان و عمل صالح است و حد تمام و كمال آن هماني است كه دو بزرگوارخواستار آن شدند

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿۱۲۹﴾ هدف آفرينش تكامل انسان است …. سه روش اسلام در تربيت انسان وجود دارد: 1)توجه دادن به منافع و آثار دنيوي اعمال مانند اينكه حرص موجب خواري و تنگدستي مي‌شود در اين روش ستايش مردم و سعادت دنيوي محرك انسان است 2) توجه دادن به فوايد اخروي اعمال كه در اين مكتب محرك انسان سعادت اخروي است 3)طريقي كه مختص قرآنست به اين شكل كه آنچنان علوم و معارف در انسان مي پروراندكه ديگر جايي براي ارتكاب گناه باقي نمي ماند در روش قرآن محرك انسان نه سعادت دنيوي و نه سعادت آخروي بلكه محبت و عشق به خداست

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علمیه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آغاز
  • مناسبت ها
  • معرفي مدرسه
  • پژوهش ساليانه
    • نماز
  • پيام رساني
  • شب های پیشاور
  • مرگ در نهج البلاغه سخنرانی سرکار خانم احمدی
  • خواندنی ها
  • در محضر ٱیت الله بهجت
  • اخبار پژوهشی
  • فعالیتهای پژوهشی
    • مثل و مثل واره هادر نهج البلاغه
      • مثل و مثل واره ها درنهج البلاغه-3
  • عاشوراییان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟


ساعت فلش



پیچک

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس